کاوس روحی برندق؛ لیلا مرادی
چکیده
وهّابیّت در موضوعات گوناگون دیدگاههای ویژهای جدا از سایر مذاهب و فرقههای اسلامی دارد. یکی از باورهای خاصّ این فرقه، اختلاف در تبیین مسائل مرتبط با امامت و اولیای الهی است که با تکیه بر مبانی خاص در تعریف شرک و مصادیق آن شکل گرفته است. وهّابیّت با نفی نظام علّی و معلولی، واسطة فیض بودن ائمّة اطهار(ع) را انکار میکنند و در نتیجه، ...
بیشتر
وهّابیّت در موضوعات گوناگون دیدگاههای ویژهای جدا از سایر مذاهب و فرقههای اسلامی دارد. یکی از باورهای خاصّ این فرقه، اختلاف در تبیین مسائل مرتبط با امامت و اولیای الهی است که با تکیه بر مبانی خاص در تعریف شرک و مصادیق آن شکل گرفته است. وهّابیّت با نفی نظام علّی و معلولی، واسطة فیض بودن ائمّة اطهار(ع) را انکار میکنند و در نتیجه، مواردی مانند تبرّک و توسّل به ائمّه(ع) و شفاعتخواهی از ایشان را شرک و زیارت قبور آنان را بدعت میدانند. این مقاله با هدف نشان دادن انحراف بنیادین این فرقه در تحلیل مسئلة شرک، با تأکید بر دیدگاههای علاّمه طباطبائی(ره) به نقد آن پرداخته است و به این نتیجه رسیده که اندیشههای سُست غیرعقلانی وهّابیّت موجب شده است که علمای مدافع این فرقه، تعریف نادرستی از مصادیق شرک و توسعه در دامنة آن ارائه دهند. با رجوع به آراء و دیدگاههای علاّمه طباطبائی در تفسیر المیزان بهآسانی میتوان به باورهای نادرست وهّابیّون در باب مصادیق آگاهی پیدا کرد و بسیاری از اعمال صحیح، مانند تبرّک و توسّل به انبیا و اولیای الهی، درخواست شفاعت از آنان، زیارت قبور آنان و سوگند یاد کردن به غیر خدا را از محدودة شرک خارج نمود.