محمد شعبان پور؛ فردین دارابی
چکیده
در دیدگاه ابن عربی که مبنای کلامی اشعری دارد، هیچ نقشی برای انسان و علل طبیعی در نظام عالم قائل نیست؛ و این به دلیل اعتقاد وی به جبر است. علامه طباطبائی دیدگاه شیعه دارد و برای علل طبیعی نهتنها بینقش در نظر نمیگرفت، بلکه نقش طولی در نظر میگیرد و نقش طولی جبر نیست و آنچه جبر است نقش عرضی است؛ بنابراین باد و باران و امثال این علل طبیعیاند ...
بیشتر
در دیدگاه ابن عربی که مبنای کلامی اشعری دارد، هیچ نقشی برای انسان و علل طبیعی در نظام عالم قائل نیست؛ و این به دلیل اعتقاد وی به جبر است. علامه طباطبائی دیدگاه شیعه دارد و برای علل طبیعی نهتنها بینقش در نظر نمیگرفت، بلکه نقش طولی در نظر میگیرد و نقش طولی جبر نیست و آنچه جبر است نقش عرضی است؛ بنابراین باد و باران و امثال این علل طبیعیاند که نقش کارگزاری در نظام عالم دارند و هیچمنافاتی با توحید ندارد، ظاهراً ابن عربی آیات توحیدی را مقدم میدارد و این علل طبیعی را کنار میگذارد؛ اما علامه طباطبائی آیات توحیدی را همانطور معنا میکند که علل طبیعی را بهعنوان علل طولیمیداند و دقیقاً مطابق با توحید میداند و مخالف با مسئله توحید نیست. در این پژوهش آگاهانه یا ناآگاهانه این دو دانشمند طبق تأثیرپذیری از مبانی کلامی که برای خود دارند اینگونه دو روش متفاوت در قبالیک موضوع را اختیار کرده اند. این مقاله به شیوه کتابخانه-اسنادی به مطالعه آثار نگاشته شده عالمه طباطبائی و ابن عربی و به صورت روش کار تطبیقی جزئی با توجه به مبانی کلامی ربط علل طبیعی با آیاتتوحیدی به جمع بندی مطالب پرداخته است