Editorial
Authors
Abstract
Quran, on different occasions, has condemned the popular culture of the era of ignorance. Notions of vanity, the status of ignorant rules, and prejudice are the constituent components of this culture. Analysis of customs and laws that govern the life of modern man reveal the components of ignorance in the present age of modern societies such as fear of Islam, humanism, Europeanism, usury, human trafficking, consumption of psychotropic drugs, and promotion of unsuitable clothing. Considering the moral teachings of Islam, ways to remove components of moral ignorance are identified in Islamic moral and ethical resources. Accordingly, this study also uses content analysis to identify components of ignorance in modern societies and by reflecting on the Quran and the Makarem Al-Akhlaq Prayer, it has mentioned some of the ways to deal with the culture of ignorance such as virtue vocation, self-construction and practice of humility, following the mind and the narrative rationales, moderation etc.
Keywords
پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص) عادات، احکام و عقاید باطل، کجاندیشیها و انحرافهایی جامعه آن روز را گرفتار ساخته بود که مکتب اسلام از آن به «جاهلیّت» تعبیر کرده است. بر این اساس، جاهلیّت را باید دورهای از زمان دانست که فرهنگ خاصّی بر آن حاکم بوده است. قرآن کریم موضوع جاهلیّت را به مناسبتهای مختلف بیان کردهاست و مؤلّفههای فرهنگ حاکم بر آن دوران را مذمّت کرده است. با عنایت به آیات قرآن میتوان به مؤلّفههایی از فرهنگ جاهلیّت اشاره کرد که عبارتند از تبرّج (راه رفتن با غرور و اظهار محاسن)1، تعصّب و خشم ناشی از غرور2، وضع احکام در مقابل حکم خداوند3و پندارهای باطل4عنایت به افکار و رفتار نوع انسانها در عصر حاضر این حقیقت را به خوبی مینمایاند که غالب مردم در جوامع امروزی نیز از همان عادات و عقاید حاکم بر قرون اوّلیّه پیروی میکنند. بر این اساس، ارایه راهکارهایی در برای مقابله با مؤلّفههای جاهلیّت در جوامع مُدرن ضرورت دارد. از آنجایی که بعثت پیامبر اکرم(ص) خطّ بطلان بر آداب و سنّتهای دوران جاهلیّت کشید، وجود راهکارهایی برای زدودن مؤلّفههای جاهلیّت، در تعالیم اخلاقی اسلام قابل تصوّر است. لذا فرضیّهاین مقاله امکان مهار و زدودن مؤلّفههای فرهنگ جاهلیّت با بهرهگیری از راهکارهای اخلاقی اسلام است. پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل محتوا به شناسایی مؤلّفهها و مصادیق فرهنگ جاهلیّت در جوامع مُدرن پرداخته است و آنگاه با بهرهگیری از تعالیم قرآن و دعای مکارمالأخلاق راهکارهایی را به منظور مقابله با این مؤلّفهها مطمح نظر قرار داده است. رهیافت فوق کوششی است برای پاسخگویی به این سؤال اصلی که: «راهکارهای مقابله با مؤلّفههای جاهلیّت در جوامع مُدرن با عنایت به قرآن و دعای مکارمالأخلاق چیست؟».
1ـ مؤلّفههای جاهلیّت مُدرن و مصادیق آن
پندارهای باطل، احکام جاهلانه، تعصّب و تبرّج از جمله مؤلّفههای فرهنگ جاهلیّت هستند که در قرآن مذمّت شدهاند. باید در نظر داشت که مؤلّفههای مذکور محدود به زمان یا جغرافیای خاصّی نیستند، لذا در هر زمان یا مکانی که مجال بروز یابند، سازندة فرهنگ جاهلیّت خواهند بود. بنابراین،، با در نظر گرفتن مؤلّفههای قرآنی جاهلیّت میتوان ردّ پای فرهنگ جاهلی را در دنیای مُدرن امروزی جستجو کرد و آن را جاهلیّت مُدرن نامید. در این بخش، مؤلّفههای قرآنی جاهلیّت با عنایت به مصادیق امروزی آن مورد واکاوی قرار گرفته است.
1ـ1) پندارهای جاهلانه
از جمله عناصر سازندة فرهنگ جاهلیّت در قرآن، پندارهای باطلی است که خداوند از آنها به «ظنّ الجَاهِلِیَّةِ» تعبیر فرموده است: ﴿...یَظنّونَ بِاللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظنّ الْجَاهِلِیَّةِ...:... آنها گمانهاى نادرستى، همچون گمانهاى دوران جاهلیّت دربارة خدا داشتند...﴾ (آلعمران/ 154). بسیاری از مفسّران چنین پندارهایی را شرکآمیز قلمداد کردهاند (ر.ک؛ مقاتل، 1423ق.، ج 1: 308؛ زمخشری، 1407 ق.، ج 1: 428 و کاشانی، 1423 ق.، ج 1: 580). علاّمه فضلالله نیز ظنّ جاهلیّت را پندارهای ناشی از توجّه به حیات مادّی و نپذیرفتن سُنَن حتمی الهی، و آن را ناشی از شکّ و تزلزل (عدم طمأنینه) دانسته است (ر.ک؛ فضلالله، 1419 ق.، ج 6: 323). همچنین ظنّ جاهلیّت از سوی بعضی از مفسّران به «سوء ظن» تعبیر شده است (ر.ک؛ طیب، 1378، ج 3: 399 و فیضی دَکَنی، 1417ق.، ج 1: 344). برخی نیز معتقدند که ظنّ اهل جاهلیّت در مقابل حلم قرار دارد (ابنعاشور، بیتا، ج 3: 159 و حسینی شاهعبدالعظیمی، 1363، ج 2: 278). گروهی دیگر از ظنّ جاهلیّت، هرگونه گمان و ظنّ باطل را که شامل تمامی موارد فوق میشود، برداشت کردهاند (ر.ک؛ نخجوانی، 1999 م.، ج 1: 131؛ مدرّسی، 1419 ق.، ج 1: 382).
بر پایة آنچه ذکر شد، پندارهای جاهلانه شامل سوء ظن، گمانهای باطل و باورهای خرافی5 و شرکآمیزی میشوند که ناشی از خودپسندی و توجّه به حیات مادّی هستند و در نهایت، اثری جز عدم آرامش و طمأنینه در فرد نخواهند گذاشت.
بنابراین، اگر توجّه به حیات مادّی سبب ظهور اوهام و پندارهای باطل در عصر جاهلیّت اولی بوده، در عصر حاضر نیز تعبیر اومانیستی از انسان، انسانمحوری و مادّیگرایی که زیربنای ایدئولوژیک تمدّن جدید است، سبب پیدایش یک فرهنگ جاهلانة مُدرن شده است. بر این پایه است که بشر مرفّه امروزی تاب رهایی از دام ظنون و اوهام ناشی از تفکّر مذکور را ندارد و در اضطراب و افسردگی بهسر میبرد. صرف سالیانه میلیاردها دلار داروهای آرامبخش تنها در ایالات متّحده (ر.ک؛ مولانا، 1390: 54) خود مؤیّدی بر این ادّعاست. عدم توجّه به جنبة روحی وجود انسان و مادّیگرایی صرف، مورد انتقاد فلاسفة غربی نیز واقع شده است. راسل میگوید: «اگر همة مردم مرفّهالحال و فارغالبال بودند و تنگدستی و بیماری به حدّاقل ممکن رسیده بود، باز هم برای نیل به یک جامعة ارجمند محتاج تلاش فراوان بودیم. حتّی در وضع فعلی عالم نیز اموری که ارزش روحی دارد، لااقل دارای همان درجة اهمیّتی است که امور مادّی حایز است و فایدة فلسفه به طور انحصاری از لحاظ غایات و اغراض روحی است» (راسل، 1377: 190).
امروزه ترویج سوء ظن نسبت به تعالیم آسمانی که در رأس آن سوء ظن به خداست، از مبانی فکری سازندة تمدّن جدید به شمار میرود6. اسلامهراسی نمونة بارزی از اقدامهای تبلیغی ایشان در راستای ایجاد سوء ظن در ملّتها نسبت به تعالیم آسمانی اسلام است. نمونة بارزی از آن نشر کتاب آیات شیطانی است. باید در نظر داشت چنین تفکّری در قالب فیلمهای گوناگون، گاه با عناوین تاریخی و گاه به صورت مجموعه خاطرات افراد نیز عرضه میشود. در این باره، میتوان به نشر کتاب بدون دخترم هرگز7و تبدیل آن به فیلم سینمایی و اکران عمومی آن در سال 1991 اشاره کرد (ر.ک؛ حسینی، 1391: 225). هرچند این کتاب در نگاه اوّل آداب و سُنَن ایرانی را مورد حمله قرار داده بود، لکن درونمایة اصلی آن اهانت به نمادها و تعالیم آسمانی اسلام بود و دیدگاه دینی در برخورد با زنان را مورد نکوهش قرار داده بود که سبب القای سوء ظن در مخاطبان خود نسبت به اسلام و مسلمانان شد. پندارها و باورهای خرافهگونهای دیگر از پندارهای باطل در دوران جاهلیّت بودند که هماکنون نیز در جوامع مُدرن مشاهده میشوند؛ به عنوان نمونه گربة سیاه در فرهنگ بسیاری از کشورها همچون کانادا مایة بدشانسی است. مصداق بارز آن مسابقة فوتبالی بود که با ورود گربة سیاه به درون زمین روحیة بازیکنان تیم تحت تأثیر قرار گرفت و در نهایت، تیم کانادایی به خرافات باخت و از دور رقابتها کنار رفت (خبر آنلاین، 8/6/1391: کد مطلب: 239306).
2ـ1) تعصّب
با عنایت به آیة ﴿إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجَاهِلِیَّةِ...: (به خاطر بیاورید) هنگامى را که کافران در دلهاى خود خشم و نخوت جاهلیّت داشتند...﴾ (الفتح/26)، تعصّب و خشم شدید به عنوان مؤلّفهای دیگر از فرهنگ دوران جاهلیّت به شمار میرود. مفسّران منشاء عصبیّت جاهلانه را، غرور و تبختری میدانند که گاه ناشی از عادات و سنّتهای به جای مانده از اجداد و پدران بوده است و حاصلی جز عدم تسلیم و انقیاد در برابر حقّ و حقیقت نداشته است (ر.ک؛ طبرسی، 1372، ج 9: 191 و فخر رازی، 1420 ق.، ج 28: 85). عدّهای از مفسّران معتقدند حمیّت جاهلی تعصّبی خشمآلود است که عقل کفّار را پوشانده بود (ابنعاشور، بیتا، ج 26: 163؛ طباطبائی، 1417 ق.، ج 18: 289 و فضلالله، 1419 ق.، ج 21: 123). برخی دیگر از مفسّران حمیّت جاهلی را به معنای غرور، تبختر و تبطّر میدانند که مقیّد به عقیده و منهج خاصّی نیست (ر.ک؛ صادقی تهرانی، 1365 ش، ج 27: 201 و طنطاوی، بیتا، ج 12: 281). بر این پایه است که تعصّب مانع از درک حقیقت میشود (ر.ک؛ مصطفوی، 1380، ج 16: 23). لذا دور گشتن از حقیقت و عدم بهکارگیری عقل را میتوان از آثار و نتایج تعصّب جاهلی دانست که در نهایت، منجر به تبدیل ارزشها به ضدّ ارزش و بالعکس میشود.
تعصّب حاکم بر عصر جاهلیّت، در جوامع مُدرن امروزی نیز به اشکال مختلف ظهور یافته است و مؤلّفهای دیگر از جاهلیّت مُدرن را نمایان ساخته است. امروزه عقلگرایی صِرف، گونهای از تعصّب جاهلی است که پیروی از عقل بشر را به تنهایی کافی دانسته است و در نهایت، به انسانمحوری (اومانیسم) میانجامد. هرچند عقل، عنصری اساسی در شناخت حقّ و حقیقت و عامل مهم در پیشگیری از تعصّب و تحجّر است، لیکن عقلگرایی صِرف، خود پوشانندة حقیقت و سازندة گونهای مُدرن از تعصّب جاهلی است. بر پایة چنین اعتقادی، فکر آخرت، دنیا را در نظر معتقد خوار نشان میدهد و او را از اندیشة توسعه منحرف میسازد. یکی از محقّقان معاصر از صاحبان دیدگاه مذکور میپرسد، در جایی که حرص مصرف وجود دارد، چگونه اعتقاد به آخرت دست ما را در ساختن و پرداختن میبندد، امّا در مصرف آزاد میگذارد؟ اگر غرب با خروج از تحجّر قرون وسطایی، اعتقادات دینی را کنار نهاد... اکنون آن عالم خود نیز متحجّر شده است و کسی نمیتواند با پناه بردن به شأنی از آن، از هیچ تحجّری خارج شود، بلکه با این پناه بردن، بندهای تحجّر او مستحکمتر میشود (ر.ک؛ داوری اردکانی، 1384: 132).
رسانهها را نیز باید از اصلیترین ابزارهایی دانست که در اختیار تعصّبهای جاهلانه قرار گرفتهاند. ایشان با پوشاندن واقعیّتها سعی در تبدیل ارزشها به ضدّ ارزش و بالعکس دارند. یکی از متفکّران غربی معتقد است همانند بازارهایی که بهواسطة تبلیغات ایجاد میشود، هدف اصلی در ادارة انتخابات دموکراتیک هم که بهوسیلة ایشان انجام میشود، فریب مردم از طریق انگارههایی است که بهخوبی ساخته شدهاند و فقط شباهت اندکی به واقعیّت دارند (ر.ک؛ چامسکی، 1387: 308).
گونهای دیگر از تعصّب جاهلانه در جوامع پیشرفته، آمیختن اعتقادات و خواستههای خود با حقایق است که مصداق بارز آن اروپامداری است. اروپامداری دستچین کردن حقایقی است که غرب را درون تاریخ توسعة جهان و شرق را خارج از آن قرار میدهد(Roberts, 1985: p. 201 & Landes, 1998: p.514).
این در حالی است که منتقدان، غیرواقعی بودن اینگونه تعصّبها را مورد نقد قرار دادهاند. دوبویس میگوید «حقایق را باید بهطور کامل از خواستهها و اعتقادات خود جدا کنیم و تا جایی که امکان دارد، رویدادهایی را حقیقی بدانیم که به واقع در جهان رخ داده است» (Bois,1935: p. 722).
مصداق مشهور تعصّب جاهلی در دورة جاهلیّت اولی، زنده به گور کردن دختران است8. تعالیم اسلام به شدّت با این رسم جاهلی مخالفت کرده است و آن را از میان برده است. این در حالی است که در دنیای مُدرن امروز اقدام به چنین عمل جاهلانهای قبل از تولّد فرزند، نهتنها جُرم تلقّی نمیشود، بلکه بخشی از حقوق زنان قلمداد میگردد. از دهة 1970 میلادی تاکنون، اصل سقط جنین قانونی شده است (Cohen, 2006) و سالانه چهل و دو تا هفتاد میلیون سقط جنین در جهان صورت میگیرد که از این تعداد نود و سه درصد به درخواست والدین انجام میشود Guttmacher Institute, 2008)).
3ـ1) احکام جاهلیّت
با عنایت به آیة شریفة ﴿أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ...: آیا آنها حکم جاهلیّت را (از تو) مىخواهند؟...﴾ (المائده/50)، حُکم جاهلی را میتوان از دیگر مؤلّفههای عصر جاهلیّت دانست. در تفاسیر روایی شیعه، به روایتی از امام حسین (ع) و امام باقر (ع) استناد شده است که ایشان میفرمایند: «الحُکمُ حُکمَانِ: حُکمُ اللهِ و حُکمُ الجَاهِلِیَّةِ» (بحرانی، 1416 ق.، ج 2: 312 و عروسی حویزی، 1415 ق.، ج 1: 640). بر این پایه است که مفسّران نیز خروج از حُکم الهی را بازگشت به احکام دوران جاهلیّت میدانند (ر.ک؛ ابوالفتوح رازی، 1408 ق.، ج 6: 413 و جرجانی، 1377، ج 2: 378). گروهی نیز حُکم جاهلیّت را به حکمرانی بر پایة شهوات، هوی و جهل تعبیر کردهاند (ر.ک؛ ثعالبی، 1418ق.، ج 2: 392؛ عاملی، 1413ق.، ج 1: 384 و حقّی بروسوی، بیتا، ج 2: 402).
بر این اساس، حُکم جاهلیّت به حُکمی تعبیر میشود که در مقابل حُکم خداوند وضع شود. باید در نظر داشت که نظام اقتصادی، اجتماعی ـ فرهنگی عصر جاهلیّت نیز بر پایة چنین احکام پایهریزی شده بود و این در حالی است که احکام جاهلی در ساختار جوامع امروزی نقشی کلیدی دارد و بسیاری از مناسبتهای اقتصادی، اجتماعی ـ فرهنگی بشر امروزی را سازماندهی کرده است.
1ـ3ـ1) احکام اقتصادی
بخشی از احکام عصر جاهلیّت بر مبنای منافع اقتصادی گروه یا قبیلهای خاص وضع میشد که نتیجهای جز رواج فساد، ارتشاء و... در جامعه نداشت. بر این اساس، برخی از مصادیق آن در جوامع امروزی در این بخش مورد توجّه قرار گرفته است.
1ـ1ـ3ـ1) رباخواری
ستون فقرات اقتصاد عرب جاهلی را نظام رباخواری تشکیل میداد. ایشان به قصد توجیه ربا، یک حُکم کلّی وضع کرده بودند که عبارت بود از ﴿...قَالُواْ إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا ...: گفتند: داد و ستد هم مانند ربا است (و تفاوتى میان آن دو نیست.)﴾ (البقره/ 275). رباخواران ثروت خود را در یک قطب گرد میآوردند و تمام زیانهای اقتصادی را متوجّه طرف دیگر میساختند. این عمل زشت در عصر جاهلیّت مُدرن به وفور یافت میشود، بهگونهای که اقتصاد اداری جامعه را فلج کرده است و بر فساد آن میافزاید؛ به عنوان نمونه در مدّت بیست سال (2008ـ1998م.) در آمریکا، ثروتمندان ثروتمندتر و فقیران فقیرتر شدهاند. شکاف طبقاتی در آمریکا، بر خلاف افزایش کلّی درآمد ملّی بیشتر شده است و در عین حال، شرکتهای غولآسای ملّی و فراملّی واحدهای کوچک و متوسّط را که در گذشته، پشتوانة جامعة آمریکا بودهاند، در خود ادغام کردهاند (ر.ک؛ مولانا، 1390: 65). پس از وقوع بحران اقتصادی غرب در سال 2008 میلادی، روزنامة واشنگتن پُست در مقالهای با عنوان «اقتصاد ورشکسته»، بحران اقتصادی غرب را به معنای جامع و وسیع آن، ورشکستگی اقتصاد مُدرن نامید (ر.ک؛ همان: 68).
2ـ1ـ3ـ1) بردهداری
بردهداری نیز بخشی از ساختار اقتصادی دوران جاهلیّت محسوب میشد. ایشان بردهها را به عنوان کالا خرید و فروش میکردند و این امر قواعد و احکام خاصّ خود را داشت9. وضع قوانین جدید بردهداری در اسلام به تدریج منجر به الغای آن شد که یکی از محقّقان معاصر از آن به «نسخ تمهیدی زمانبندی شده» تعبیر کرده است (ر.ک؛ معرفت، 1388: 157).
باید در نظر داشت که امروزه و در قرن بیست و یکم هنوز در کشورهای پیشرفتة دنیا بردهداری رایج است. پدیدة قاچاق زنان بعد از قاچاق اسلحه و موادّ مخدر، سومین تجارت پُرمنفعت و غیرقانونی جهان به شمار میرود. بر اساس گزارش سازمان بینالمللی کار (International Labor Organization)، حضور و فعّالیّت این قربانیان در کشورهای مقصد، هر سال رقمی بالغ بر 32 میلیارد دلار را در بر میگیرد که نصف این رقم مربوط به کشورهای صنعتی است. مجمع پارلمانی شورای اروپا در سال 2004 میلادی با نگرانی و تأسّف اعلام کرد که «امروزه و در قرن 21، هنوز در اروپا بردهداری رایج است. این بردهها اکثراً زن هستند و در مشاغل خصوصی و خانگی به کار گمارده میشوند. آنها ابتدا به صورت «عروس سفارشی»، از طریق پُست الکترونیک وارد این کشورها شدهاند، سپس با هدف استثمار جنسی به کشورهای ثالث قاچاق میشوند» (همشهری آنلاین، 26/6/1387: کد مطلب: 63514).
3ـ1ـ3ـ1) وضع احکام جدید
بر هم زدن ماههای حرام را باید نمونهای دیگر از وضع احکام بر اساس هوی و هوس و به قصد منفعت اقتصادی در مقابل حُکم خداوند در عصر جاهلیّت دانست که خداوند در قرآن از آن به زیادت در کفر تعبیر فرموده است: ﴿إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیَادَةٌ فِی الْکُفْرِ...: نسىء [= جا به جا کردن و تأخیر ماههاى حرام]، افزایشى در کفر (مشرکان)است ...﴾ (التّوبه/37). ایشان هر ساله پس از انجام مناسک حج، ترتیبی برای ماههای حرام معیّن میکردند و وضع چنین قانونی گاه به قصد کشتار و تجارت و گاه بدین هدف بود که موسم حج در فصلی معتدل قرار گیرد و از این طریق خرید و فروش رونق گیرد (ر.ک؛ جعفری، بیتا، ج 1: 481).
در دنیای مُدرن امروزی نیز وضع احکام و تعهّدات در راستای منفعت اقتصادی بعضی از کشورها صورت میگیرد و مصداقی دیگر از جاهلیّت مُدرن را به نمایش میگذارد. امروزه گسترش سلاحهای کشتارجمعی علاوه بر افزایش توان نظامی کشورها، خود به عاملی برای جنگافروزی میان کشورهای دیگر محسوب میشود تا با توسّل به این شیوه بازار خرید و فروش اسلحه نیز رونق یابد. ایشان تعهّد به معاهدات و قوانین بینالمللی را برای دیگر کشورها لازم و برای خود داوطلبانه میدانند. جیمی کارتر پس از کنفرانس NPT در سال 2005 میلادی از دولت ایالات متّحدة آمریکا به مقصّر اصلی تضعیف NPT تعبیر کرده است. او معتقد است که دولت آمریکا با اینکه ادّعا دارد در پی محافظت از جهان است، امّا معاهدات بینالمللی را زیر پا گذاشته است و طرحهایی را برای گسترش سلاحهای جدید، شامل موشکهای ضدّ بالستیک، سَدشکن و ... به اجرا درآورده است (Charls hanly, 2005).
2ـ3ـ1) احکام فرهنگی ـ اجتماعی
وضع احکام جاهلی گاه در ساختار فرهنگی ـ اجتماعی نظام جاهلیّت صورت میگرفت که از جمله مصادیق آن میتوان به مردارخواری و فساد اخلاقی اشاره کرد که در جوامع امروزی نیز مشاهده میشود.
1ـ2ـ3ـ1) مردارخواری
با عنایت به آیة ﴿مَا جَعَلَ اللّهُ مِن بَحِیرَةٍ وَلاَ سَآئِبَةٍ وَلاَ وَصِیلَةٍ وَلاَ حَامٍ وَلَکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ یَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ وَأَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ:خداوند هیچگونه «بحیره»، «سائبه»، «وصیله» و «حام» قرار نداده است [اشاره به چهار نوع از حیوانات اهلى است که در زمان جاهلیّت، استفاده از آنها را به عللى حرام مىدانستند و این بدعت، در اسلام ممنوع شد]، ولى کسانى که کافر شدند، بر خدا دروغ مىبندند و بیشتر آنها نمىفهمند﴾ (المائده/103). خداوند بهرهگیری از گوشت دستهای از چهارپایان را که سه صنف از آن یعنی «بحیره»، «سائبه» و «حامی» از جنس شتر و یک صنف آن یعنی «وصیله» از جنس گوسفند است، حلال دانسته است. این در حالی است که مردمان جاهلیّت برای آنها احترامهای خاصّی قایل بودهاند و به همین منظور، احکامی از نزد خود برای آنها جعل کرده بودند، اینک خدای تعالی در این آیة شریفه میفرماید: «این احکام از ناحیة من نیست، علاّمه طباطبائی معتقد است که این نفی، نفی خود آن انعام نیست، بلکه نفی احکام و اوصاف آنهاست، بنابراین، برگشت نفی تشریع «بحیره» و آن دیگران به نفی مشروعیّت احکامی است که به آنها نسبت داده میشد و در بین مردم آن عصر معروف بوده است» (طباطبائی، 1417ق.، ج6: 156).
مردم عصر جاهلیّت در مقابل این تحریم شدید، از گوشت خوک، خون، مردار و ... استفاده میکردند. این در حالی است که اسلام با این سنّت جاهلی نیز به مقابله پرداخت و با نزول آیة زیر بهرهگیری از خون، گوشت خوک و مردار را تحریم فرموده است: ﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِیرِ وَ...: خداوند تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را نام غیر خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام کرده است...﴾ (البقره/173).
سخنان سناتور آمریکایی رالف شورتی (Ralf Shorty) در ایالت اوکلاهاما، بیانگر برخی مصادیق مردارخواری در عصر جاهلیّت مُدرن است. او فاش کرد که شرکتهای پِپسی (pepsi)، کرافت (craft) و نِستله (nestle) از سلّولهای کبد جنینهای سقط شده بهعنوان طعمدهنده در نوشیدنیهای خود استفاده میکنند http://www.naturalnews.com)).
2ـ2ـ3ـ1) شراب، قمار و فساد اخلاقی
نظام فرهنگی ـ اجتماعی جاهلیّت علاوه بر مردارخوری، به ناهنجاریهای دیگری نیز دچار بوده است. شرابخواری، قمار، روابط نامشروع جنسی و همجنسگرایی در جامعة آن روز حرمتی نداشت، بلکه سازندة بخشی از جامعة جاهلیّت بهشمار میرفت. امروزه تنها قمار و شراب نیست که سبب ایجاد فحشا در جوامع مُدرن شده است، بلکه رواج انواع جدید موادّ مخدّر با اشکال مختلف سبب ایجاد ناهنجاریهای فراوان، جرایم، فحشا و فجایع گوناگونی شده است. امروزه شیشه به عنوان یک واژة جدید به واژگان جنایی کشورها اضافه شده است. ادارة دارو و جُرم آمریکا اعلام کرد که میزان مصرف این دارو از سه درصد در سال 1996 میلادی به نُه درصد در سال 2006، و در برخی از ایالات مانند هاوایی این میزان به 2/48 درصد رسیده است. همچنین در کشورهای اروپایی سوئد، فنلاند، چک و اسلواکی و کانادا، آمار مصرفکنندگان شیشه از بیست درصد ساکنان این نواحی تا شصت درصد بوده است (http://www.drugfreeworld.org).
4ـ1) تبرّج
خداوند در آیة ﴿وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى...: و در خانههاى خود بمانید و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید...﴾ (الأحزاب/ 33)، از زنان پیامبر (ص) میخواهد که همانند جاهلیّت أولی تبرّج نکنند. غالب مفسّران «تبرّج» را «خروج از خانه و راه رفتن با ناز و کرشمه و تبختر در حضور مردان» میدانند (ر.ک؛ جصاص، 1405 ق.، ج 5: 230؛ بیضاوی، 1418 ق.، ج 4: 231 و خازن بغدادی، 1415 ق.، ج 3: 420). بعضی دیگر معتقدند که حقیقت «تبرّج»، «اظهار زینت» است و هر آنچه را که اظهار کردنش قبیح باشد، شامل میشود (ر.ک؛ نحّاس، 1421 ق.، ج 3: 215 و کاشانی، 1336، ج 7: 283).
جهان امروز از «تبرّج جاهلیّت» به آزادی زنان تعبیر کرده است و با شعارهای فمینیستی در جستجوی حقوق از دسترفتة زنان و بازگرداندن آن به ایشان است. یکی از محقّقان معاصر معتقد است که پس از گسترش اومانیسم و تبدیل آن به رکنی از ارکان اصلی تفکّر غربی، زن مبدّل به کالایی شده است که ارزش آن بهاندازة لذّتبخشی آن است. بر این اساس، زن دیگر آن انسانی نیست که امانتدار الهی است. او فقط تن است و ارزش او به اندازة تن اوست. وی همچنین زنده بودن مرد امروزی را نیز در گرو نگاه به زن میداند و آنگاه به این اشاره میکند که دست کم یکسوم مجلاّت میزهای روزنامهفروشان غربی چشمنامه است که تیراژی افزونتر از بقیّة مجلاّت دارند (ر.ک؛ حدّاد عادل، 1370: 11 و 13). او در بخش دیگری از کتاب خود، جلوهگری را منحصر در زنان ندانسته است و معتقد است این تنها لباس زنان نیست که تابع رابطة چشم و جسم است که لباس مردان نیز هست. تصادفی نیست که کُت و شلوار مردانة غربی که همگان امروزه آن را میپوشند، این اندازه چسبیده به تن و به اصطلاح قالب تن است. لذا این میل به نمایاندن تن است که حتّی لباس مردان را نیز این اندازه تنگ میسازد و به تن میچسباند (ر.ک؛ همان: 12).
2ـ نقش اخلاق در مقابله با جاهلیّت
بعثت پیامبر گرامی اسلام (ص) را باید نقطة آغازی بر زدودن احکام و عادات حاکم بر دورة جاهلیّت دانست. روایت مشهور رسول خدا(ص) که در آن دلیل بعثت خویش را تمام کردن مکارم اخلاق عنوان کردهاند10، بیانگر وجود دستورالعملهایی در تعالیم اخلاقی اسلام برای پایان دادن به آداب و سُنَن جاهلی است. خداوند متعال هدف از برانگیختن پیامبرش را انجام اموری چون تلاوت آیات الهی، تزکیه، تعلیم کتاب و حکمت به انسانها دانسته است، چنانکه میفرماید: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ...: خداوند بر مؤمنان منّت نهاد [و نعمت بزرگى بخشید] هنگامى که در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد...﴾ (آلعمران/4). بر این اساس، تعلیم حکمت از جمله اموری است که بر عهدة پیامبر اکرم(ص) بوده است. با عنایت به تعالیم اخلاقی بیان شده در سورههای لقمان11و اسری12که از آن به نام «حکمت» یاد شده است، علم اخلاق را میتوان بخشی از حکمت دانست که از آن به حکمت عملی تعبیر میشود (ر.ک؛ معرفت، 1379: 6). بنابراین، وجود راه حلهایی برای مقابله با مؤلّفههای سازندة فرهنگ جاهلیّت در تعالیم اخلاقی اسلام قابل تصوّر است. دعای مکارمالأخلاق از جمله منابع اخلاقی اسلام به شمار میرود که از امام سجّاد(ع) روایت شده است. لذا با تأمّل در آیات قرآن و دعای مذکور میتوان به راههایی برای برچیدن فرهنگ جاهلی حاکم بر جوامع مُدرن امروزی دست یافت. در این بخش به نمونههایی از این راهها اشاره میشود.
1ـ2) مقابله با تبرّج
تبرّجاز جمله مؤلّفههای فرهنگ جاهلی است که پیشتر معانی اظهار کردن محاسن، راه رفتن با غرور و کرشمه و ظهور و بروز زینتها و زیباییها برای آن مدّ نظر قرار گرفته شد. با عنایت به تعالیم قرآن و دعای مکارمالأخلاق، پیشه کردن تقوا و نگهداری نفس، مؤثّرترین شیوة مقابله با تبرّج جاهلی است. خداوند متعال در قرآن کریم لباس تقوی را برتر از لباس ظاهر میداند، چنانکه میفرماید: ﴿یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَ رِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِکَ خَیْرٌ...: اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستادیم که اندام شما را مىپوشاند و مایة زینت شماست، امّا لباس پرهیزگارى بهتر است...﴾ (الأعراف/26). بر این اساس، مفسّران در خصوص لباس تقوا دیدگاههایی را ارایه کردهاند که فصل مشترک آراء ایشان را میتوان تفسیر لباس تقوی به لباس معنویّت دانست. بعضی از ایشان معتقدند که لباس تقوا پوشانندة سوآت (زشتیهای) واقعی است، لذا کسی که آن را میپوشد، مظهر نور، طهارت و نزاهت میشود. چنین شخصی قهراً از مظاهر جمال خداوندی محسوب میشود (ر.ک؛ مصطفوی، 1380، ج8: 316). لباس تقوا سیّئات باطنی را میپوشاند و آدمی را از شرک و رسوایی باز میدارد. به همین دلیل، تأثّر از بروز معایب باطنی ناگوارتر است؛ زیرا حسابگر آن مردم نیستند، بلکه خداوند است و حاصل آن هم بدبختی دایمی است (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج8 : 69 و 70). تقوا حقیقتی وجودی است که به سبب آن عورتهای معنوی و نقصهای نفسانی پوشیده میشود (ر.ک؛ گنابادی، 1408ق.، ج2: 174).
بنابراین، همانگونه که لباس، جسم انسان را میپوشاند و آن را از گرما و سرما حفظ میکند، روح تقوا و پرهیزگاری علاوه بر پوشانیدن بشر از زشتی گناهان و حفظ خطرات فردی و اجتماعی، زینتی چشمگیر است که بر شخصیّت انسان میافزاید (ر.ک؛ مکارم شیرازی، 1374، ج6: 132و 133).
فقدان لباس تقوی، فقدان شخصیّت فردی، اجتماعی، سیاسی و خطّ فکری انسان در مسیر زندگیش است. بر این پایه، پوشیدن لباس تقوا، توجّه به تمام نقاط ایجابی و مثبت شخصیّت یک فرد و برای دادن به آن است (ر.ک؛ فضلالله، 1419ق.، ج10: 72). از آنجایی که روح، جزء افضل وجود انسان است، لباس روح بر لباس جسم برتری دارد و رعایت تقوا به معنای جلوگیری و نگه داشتن انسان از هر چیزی است که جسم و روح انسان را آلوده میکند (ر.ک؛ صادقی تهرانی، 1365، ج11: 71 و 72). لذا پوشیدن لباس تقوا، توجّه به زینت روح و شخصیّت انسان است که به طور قطع از هر گونه تبرّج و زینت ظاهری جسم انسان پسندیدهتر است. برخی از مفسّران رعایت حیا و عفاف را مصداق بارز پوشیدن لباس تقوا دانستهاند (ر.ک؛ بروجردی، 1366، ج2: 395).
بیشک توجّه به زینت روح، رعایت حیا، عفاف و ترس از خدا اصلیترین راهکار برای مقابله با تبرّج است. امام سجّاد(ع) نیز میفرمایند: «وَ أَلْبِسْنِی زِینَةَ الْمُتَّقِین: زینت پرهیزکاران را بر من بپوشان» (صحیفة سجّادیه، 1376: 96). آن حضرت (ع) پوشیدن لباس تقوا را زینت متّقین میداند. ایشان همچنین با آوردن عبارت «وَ حَلِّنِی بِحِلْیَةِ الصَّالِحِین: مرا به زینت شایستگان بیارای» (همان)، از تقوا به زینتی برای بندگان شایستة خدا تعبیر کردهاند. بر این پایه است که حضرت در فرازی دیگر از دعای مکارمالأخلاق از خداوند خواستهاند که تقوا را بر قلب ایشان الهام نماید، چنانکه میفرماید: «وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی» (همان: 98).
امام سجّاد(ع) علاوه بر لباس تقوا به خلعت رضای الهی و خشنودی خداوند نیز اشاره کردهاند: «وَ جَلِّلْنِی رِضَاکَ: و خلعت خشنودیت را بر من بپوشان» (همان: 100). لذا پوشیدن لباس تقوا که در حقیقت همان خداترسی و نگهداری نفس از ارتکاب به گناهان است، زینتی زوالناپذیر و مایة خشنودی خداوند است. بنابراین، اگر آنچه بشر امروزی انجام میدهد، میپوشد و از زینتها برمیگیرد، مزیّن به تقوای الهی باشد، مقبول درگاه خداوند و مورد رضای او خواهد بود. بدیهی است بندهای که طعم رضای الهی را چشیده باشد، هرگز اسیر زرق و برق دنیای جاهلی مُدرن نخواهد شد.
2ـ2) چیرگی بر تعصّب
پیش از این اشاره شد که تعصّب، خشم شدید و عدم تعقّل و تسلیم شدن به حقّ و حقیقت است که از غرور و تبختر نشأت میگیرد. باید در نظر داشت که مقابله با عوامل پیدایش این مؤلّفة جاهلی برای غلبه بر آن ضرورت دارد. غرور را باید یکی از عواملی دانست که در ایجاد تعصّب جاهلی نقشی مؤثّر و کلیدی دارد. خداوند در قرآن کریم این خصلت مذموم را نکوهش فرموده است و در برخی آیات همچون ﴿وَلاَ تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحًا...: و روى زمین، با تکبر راه مرو...﴾ (الإسراء/37) و ﴿وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ...: پسرم!) با بىاعتنایى از مردم روى مگردان...﴾ (لقمان/18)، انسانها را از شادی همراه با تکبّر و برگرداندن صورت (رویگردانی از خلق) برحذر داشته است و صاحب چنین اعمالی را فخور (فخرفروش) و مختال (کسی که بر اساس خیال و توهّم خود را برتر میداند)، دانسته است. خداوند در آیة 37 از سورة اسراء پس از نهی از راه رفتن همراه با فرح و غرور روی زمین، این نکته را یادآور شده که «تو نمیتوانی زمین را بشکافی و از نظر بلندی به بلندی کوه برسی». این بخش از آیه حاوی راهکاری مهم برای مهار غرور در وجود انسان است و آن توجّه به عظمت خلقت و ضعف بشر از تصرّف در آن است. چنین برداشتی در آراء مفسّران نیز مشاهده میشود. ایشان معتقدند انسانی که توانایی تصرّف و تغییر در زمین را ندارد و در مقابل کوهها، پستی و بلندی، عرض و طول و استحکام آنها تاب مقاومت ندارد، نباید به خود ببالد و دچار غرور شود (ر.ک؛ مصطفوی، 1380، ج 13: 189 و 190؛ مراغی، بیتا، ج 15: 47؛ آلوسی، 1415ق.، ج8: 73 و فیض کاشانی، 1415ق.، ج3: 193). در سایة چنین غروری، آنچه کسب میکند امور موهومی هستند که خالی از حقیقت هستند و خارج از درک و واهمة آدمی واقعیّت چندانی ندارند (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج13: 97). بدین ترتیب، خداوند در این آیه به بندگان درس تواضع، مروّت و وقار داده است (ر.ک؛ طبرسی، 1372، ج6: 641). بر این پایه است که فروتنی و خضوع، از جمله خصوصیّات مؤمنان و صاحبان علم برشمرده شده است: ﴿وَیَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعًا: آنها (بىاختیار) به زمین مىافتند و گریه مىکنند و (تلاوت این آیات، همواره) بر خشوع ایشان مىافزاید﴾ (الإسراء/109).
امام سجّاد(ع) بهترین راه برای مهار غرور را خودسازی و تمرین فروتنی میدانند. آن حضرت از خداوند میخواهند درجة و مرتبة ایشان را نزد مردم بلند نگرداند، مگر آنکه به همان اندازه نزد خودشان پست گردند: «وَ لَا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَةً إِلاَّ حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا: درجه و مرتبة مرا نزد مردم بلند مگردان، مگر آنکه به همان اندازه نزد خودشان پست گردند» (امام سجّاد(ع)، 1376: 92). در ادامه خواستار عزّتی میشوند که آشکار شدنش به همان اندازه احساس خاکساری در باطن انسان ایجاد کند: «وَ لاَ تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً إِلاَّ أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدرِهَا: عزّتی آشکار برایم ایجاد مکن، مگر آنکه به همان اندازه در باطن مرا خاکسار سازی» (همان).
امام سجّاد (ع) در فرازی دیگر از دعای مکارمالأخلاق از خداوند خواستهاند که ایشان را به سرکشی نیازماید؛ زیرا توان و دارایی از آنِ خداوند است: «وَ لاَ أَطْغَیَنَّ وَ مِنْ عِنْدِکَ وُجْدِی: مرا به سرکشی میازمای که توان و دارایی من از توست» (همان: 98). بر این اساس، میتوان بهگونهای از تعصّب اشاره کرد که ناشی از نادیدهانگاری منبع عظیم قدرت الهی و عدم استعانت از آن است. چنین انسانی توان و دارایی خویش را از جانب خود دانسته، سرکش شده، به عصبیّت دچار میشود. لذا یکی از راههای مقابله با غرور و تعصّب جاهلی را میتوان اعتماد به قدرت خداوند و اتّکای به او دانست. آن کس که به خدا به عنوان منشاء و محور همة امور باور دارد، در برابر این قدرت لایزال خاضع و خاشع میشود و هرگز دچار غرور جاهلی نخواهد شد.
از دیگر عوامل ایجاد تعصّب، تقلید کورکورانه و پیروی از عادات گذشتگان بدون بهکارگیری عقل است که خداوند متعال آن را معادل پیروی از شیطان دانسته است: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ...: گروهى از مردم بی هیچ علم و دانشى به مجادله دربارة خدا برمىخیزند...﴾ (الحج/3). غالب مفسّران معتقدند این آیه در شأن «نضر بن حارث» از مشرکان متعصّب، لجوج و پشتهمانداز است که فرشتگان را دختران خدا قلمداد میکرد و از این عقیدة باطل بدون داشتن علم و تعقّل دفاع میکرد (ر.ک؛ سمرقندی، بیتا، ج2: 449؛ طبری، 1412ق.، ج17: 89؛ ابوالفتوح رازی، 1408ق.، ج13: 298 و فیض کاشانی، 1415ق.، ج3: 362). بنابراین، مجادلة بدون علم در آیة مذکور نوعی موضعگیری متعصّبانه و بدون فکر است که حاصلی جز عدم آرامش ندارد. علاّمه فضلالله معتقد است کسانی که از دیگران در آثار خود تقلید میکنند، بدون اینکه به نتایج ایجابی و سلبی آن واقف باشند، از مصادیق آیة فوق به شمار میروند (ر.ک؛ فضلالله، 1419ق.، ج 16: 14و 15). این در حالی است که خداوند در آیة مذکور دلیل تعصّب و تقلید کورکورانه را نداشتن علم، هدایت و کتاب مُنیر دانسته است که اکثر مفسّران از کتاب مُنیر به وحی الهی تعبیر کردهاند (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج14: 349؛ قاسمی، 1418ق.، ج 7: 234 و سبزواری نجفی، 1406ق.، ج 5: 12). پس پیروی از حجّتهای عقلی و نقلی همچون علم و وحی الهی جایگزین شایستهای برای متابعت از شیطان و هوای نفس است که توان رهانیدن بشر امروزی را از دام تعصّب جاهلی دارد و این مؤلّفة جاهلی را از جامعة مسلمانان میزداید.
خشم و تعصّب شدید از جمله عیوب درونی انسان است که منجر به عدم تسلیم او در برابر حق میشود. امام سجّاد(ع) یکی از راههای اصلاح عیوب را تبدیل آن به فضایل اخلاقی و نیکیها میدانند. ایشان میفرمایند: «اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّی إِلَّا أَصْلَحْتَهَا، وَ لَا عَائِبَةً أُوَنَّبُ بِهَا إِلَّا حَسنّتهَا» (صحیفة سجّادیه، 1376: 94). بر این اساس، آن حضرت از خدا میخواهند که در وجودشان هیچ خصلت عیبناکی را قرار ندهد، مگر آن را به دایرة اصلاح درآورد و با هیچ عیبی که به خاطر آن سرزنش شوند، رها نشوند، مگر آن را نیکو گرداند. اصلاح عیوب درونی انسان سبب به کمال رسیدن او میشود و عادتهای غلط پیشین او را از بین میبرد. بر این پایه است که حضرت در ادامه از خداوند میخواهند که هیچ کرامتی را در وجود ایشان ناقص نگذارد، مگر اینکه او را به کمال رساند: «وَ لَا أُکْرُومَةً فِیَّ نَاقِصَةً إِلَّا أَتْمَمْتَهَا» (همان). یعنی خشم و تعصّب جاهلی نیز قابل تبدیل به فضایل اخلاقی و صفات نیکوست. همانگونه که آیی هشتم سورة حج، عدم پیروی از سه عنصر علم، هدایت و وحی را عامل ایجاد تعصّب میداند و تعصّب نیز بر اساس آیة سوم همین سوره تبعیّت از شیطان است و پیروی از حجّتهای عقلی و نقلی نیز میتواند موجب تبدیل تعصّب جاهلی به صفات نیکو شود. در فرازی از دعای مکارمالأخلاق، اندیشیدن و تأمّل در قدرت خداوند راه حلّی برای دفع دشمنان خداوند است که شیطان در رأس آنها قرار دارد: «وَ تَفَکُّراً فِی قُدْرَتِکَ، وَ تَدْبِیراً عَلَی عَدُوِّکَ» (همان:96). لذا پیروی از عقل سبب عدم تبعیّت از شیطان و مهار تعصّب جاهلی است. هدایت و وحی نیز حجّتهای نقلی هستند که در کلام امام سجّاد(ع) با عبارتهای زیر مشاهده میشوند: «وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِی» (همان)، «وَ قَبْلَ الضَّلَالِ بِالرَّشَاد» (همان: 98) و «وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی» (همان). تبعیّت از کسانی که ارشاد میکنند، هدایت کردن انسان قبل از گمراهی و گویا ساختن زبان آن حضرت بر هدایت، بیانگر تأکید ایشان بر هدایت بشر است و با عنایت به اینکه هر آنچه از زبان ایشان خارج میشود، به منزلة وحی الهی است، لزوم تبعیّت از حجّتهای عقلی و نقلی به عنوان جایگزینی برای پیروی از شیطان از کلام امام سجّاد(ع) نیز برداشت میشود که به طور قطع یکی از راهکارهای مقابله با تعصّب جاهلی و چیرگی بر آن است.
3ـ2) مهار اوهام و پندارهای باطل
پندارهای باطل از دیگر مؤلّفههای فرهنگ جاهلیّت است که جوامع امروزی نیز کمابیش از گزند آن مصون نیستند. باید در نظر داشت که «ظنّ» در برخی از آیات قرآن به معنای اندیشة باطلی است که پشتوانه و پایة منطقی ندارد. خداوند پیروی از گمان و وهم را از روی نادانی و عدم علم به حقیقت امور میداند، چنانکه میفرماید: ﴿وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ... مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَ مَا قَتَلُوهُ یَقِینًا: و گفتارشان که ما، مسیح عیسى بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم ... علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروى مىکنند و قطعاً او را نکشتند﴾ (النّساء/157). این دیدگاه در آراء مفسّران نیز مشاهده میشود. بنابراین، «ظنّ» به عدم علم ثابت و قطعی به سبب نداشتن برهانی قاطع تعبیر شده است (ر.ک؛ طنطاوی، بیتا، ج3: 381) که صرفاً ترجیح یکی از طرفین بر مبنای تخمین است (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج5: 133 و زمخشری، 1407ق.، ج1: 587). «ظنّ» به معنای فوق در آیة زیر نیز بهکار رفته است که میفرماید: ﴿وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ...: اگر از بیشتر کسانى که در روى زمین هستند، اطاعت کنى، تو را از راه خدا گمراه مىکنند...﴾ (الأنعام/116). غالب مفسّران همان معنای تخمین و پندار باطل و بدون اتّکا بر علم وحقیقت را برای این واژه برگزیدهاند (ر.ک؛ جعفری، بیتا، ج3: 535، حائری تهرانی، 1377، ج4: 247 و طباطبائی، 1417ق.، ج7: 330)13.
پس «ظنّ» از عدم علم نشأت میگیرد و برای ارایة راهکارهایی برای مقابله با ظنون جاهلی باید عواملی را شناخت که سبب دخول گمانهای باطل بر اذهان، بدون پشتوانة علم، منطق و برهان میشوند. اوّلین عامل، نداشتن نیّت خالص به دلیل پیروی از شیطان است که منجر به ایجاد سوء ظن در فرد میشود و خداوند بندگانش را از آن بر حذر داشته است و از برخی ظنون به گناه تعبیر فرموده است: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ...: اى کسانى که ایمان آوردهاید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است...﴾ (الحجرات/12).
امام سجّاد(ع) در دعای مکارمالأخلاق نیّت درست و استوار را چارة مشکل بدگمانی و سوءِ ظن دانستهاند و میفرمایند: «وَ نِیَّةِ رُشْدٍ لاَ أَشُکُّ فِیهَا» (صحیفة سجّادیه، 1376: 96). ایشان به تأمّل در قدرت خدا برای چارهاندیشی در دفع دشمن اصلی یعنی شیطان اشاره میفرمایند و از آن به راهی برای مقابله با بدگمانی تعبیر کردهاند که در فراز دیگری از دعای مذکور مشاهده میشود: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِی رُوعِی مِنَ التَّمَنِّی وَ التَّظَنِّی وَ الْحَسَدِ ذِکْراً لِعَظَمَتِکَ، وَ تَفَکُّراً فِی قُدْرَتِکَ، وَ تَدْبِیراً عَلَی عَدُوِّک» (همان: 96). آن حضرت همچنین با عبارتهایی چون «وَ انْتَهِ بِنِیَّتِی إِلَی أَحْسَنِ النِّیَّات» (همان: 92) و «اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِکَ نِیَّتِی» (همان) از خداوند خواستهاند تا بهترین نیّتها را برایشان عرضه دارد و آنها را با لطف خود خالص و کامل گرداند. لذا یکی از راههای دوری از نیّتهای پلید و بدگمانی دعا به پیشگاه خداوند متعال و طلب نیّت خالص، کامل و استوار از اوست.
پیشتر اشاره شد که از جمله عوامل سبب ایجاد پندارهای باطل درون فرد، توجّه به حیات مادّی است که عدم آرامش و طمأنینه از جمله پیامدهای آن به شمار میرود. قرآن نیز زندگی دنیا را جز متاعی فریبنده نمیداند: ﴿یَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ...: اى قوم من! این زندگى دنیا، تنها متاع زودگذرى است...﴾ (غافر/39) و ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ...: بدانید زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخرفروشى در میان شما... است﴾ (الحدید/20). لذا ارایة راهکارهایی برای مقابله با اهتمام به مادّیات، در زدودن پندارهای جاهلی راهگشا خواهد بود. توکّل بر خدا و بینیازی از مخلوقات را میتوان از جمله این راهکارها دانست. خداوند در قرآن میفرماید: ﴿...وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ: ... و افراد باایمان باید تنها بر خدا توکّل کنند﴾ (آلعمران/160) و در جای دیگر خودش را یاریگر بندگان میداند: ﴿... وَکَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ: ... و یارى مؤمنان همواره حقّى است بر عهدة ما﴾ (الرّوم/ 47). بر این اساس، در صورتی که اتّکای اصلی بنده به خداوند باشد، هرگز به عدم آرامش دچار نخواهد شد. امام سجّاد(ع) نیز در فرازی از دعای مکارمالأخلاق میفرمایند: «وَ أَغْنِنِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِکَ» (صحیفة سجّادیه، 1376: 92). آن حضرت در این دعا از خداوند میخواهد که بینیازی را به همراه وسعت روزی به ایشان عطا فرماید. به یقین حسّ بینیازی ثروتی است که پایانی ندارد. در بخش دیگری از این دعا آمده است: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَصُولُ بِکَ عِنْدَ الضَّرُورَةِ، وَ أَسْأَلُکَ عِنْدَ الْحَاجَة: خدایا چنان کن که با نیرو و قدرت تو به سختیها حمله کنم و در وقت نیاز به گدایی از تو برخیزم» (همان: 96). لذا اطمینان و یقین به منبع اصلی قدرت که خداوند است، مهمترین عامل در ایجاد طمأنینه و عدم نیاز و وابستگی به قدرتهای مادّی است. امام سجّاد(ع) در باب یقین به خدا میفرمایند: «وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَکَ یَقِینِی: و یقینم را بدان گونه که دانی به راه صحّت بر» (همان: 92). بر این پایه، هر قدر که درجة یقین انسان بالاتر رود، وابستگی او به دنیا و زندگی مادّی کمتر خواهد شد. کسی که تباه و صلاح را از جانب خدا میداند، دچار عدم طمأنینه و غرور کاذب نمیشود و از ظنون باطل پیروی نخواهد کرد. لذا در فرازی از دعای مکارمالأخلاق کسی اهل صلاح دانسته شده که بدگمان نشود و به سوء ظن گرفتار نگردد: «وَ مِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلَاحِ الثِّقَة» (همان: 94). بنابراین، هر چه از دست انسان میرود و هر آنچه تباه گردد، اصلاح آن از جانب خداست. خداوند در قرآن میفرماید: ﴿لِکَیْلاَ تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ...: این بخاطر آن است که براى آنچه از دست دادهاید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید...﴾ (الحدید/23).
باورهای شرکآلود از دیگر ظنون عصر جاهلیّت به شمار میروند که اجتناب از آنها در قرآن و دعای مکارمالأخلاق مورد توجّه قرار گرفته است. نمونة آن را میتوان در مواعظ اخلاقی لقمان حکیم جستجو کرد. در آیة ﴿...یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ: ...پسرم! چیزى را همتاى خدا قرار مده که شرک، ظلم بزرگى است﴾ (لقمان/13)، لقمان حکیم خطاب به فرزندش از «شرک» به «ظلم عظیم» یاد کرده است. امام سجّاد(ع) نیز در فرازی از دعای مکارمالأخلاق میفرمایند: «وَ لاَ تَفْتِنِّی بِالاسْتِعَانَةِ بِغَیْرِکَ إِذَا اضْطُرِرْت وَ لَا بِالْخُضُوعِ لِسُؤَالِ غَیْرِکَ إِذَا افْتَقَرْتُ، وَ لَا بِالتَّضَرُّعِ إِلَی مَنْ دُونَکَ إِذَا رَهِبْتُ، فَأَسْتَحِقَّ بِذَلِکَ خِذْلَانَکَ وَ مَنْعَکَ وَ إِعْرَاضَک: ومرا به کمک خواستن از غیر خود چون مضطر شوم و به فروتنی برای خواستن از غیر خود چون ندار شوم و به زاری کردن به درگاه غیر خود چون بترسم، گرفتار مفرما که بدان خاطر سزاوار خواری و منع از رحمت و بیاعتنایی از جانب تو شوم» (صحیفة سجّادیه، 1376: 96). لذا ظنون شرکآلود سبب منع رحمت الهی و بیاعتنایی خداوند میشوند. قطعاً کسی که دچار شرک شده، از یاد خدا غافل میشود. بدین دلیل خداوند در قرآن میفرماید: ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا...: و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت...﴾ (طه/124).
بنابراین، عامل بسیاری از نابسامانیهایی که مردم در عصر جاهلیّت مُدرن به آن دچار شدهاند، شرک و دوری از ذکر خداست. همانگونه که امام سجّاد(ع) نیز میفرمایند: «وَ نَبِّهْنِی لِذِکْرِکَ فِی أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ: مرا در اوقات بیخبری و غفلت برای یادت بیدار کن» (همان: 102). پس یاد خدا غفلت و بیخبری بشر امروز را از بین میبرد و او را از گرفتار شدن در دام ظنون و پندارهای باطل جاهلی رها میسازد.
4ـ2) زدودن احکام جاهلیّت
همانگونه که پیش از این اشاره شد، از حُکم جاهلیّت به حکمی تعبیر میشود که در مقابل حُکم خداوند قرار گیرد. چنین احکامی غالباً بر پایة هوی و هوس و کسب منفعت وضع میشدند. لذا یکی از راههای مقابله با احکام جاهلی تمرین بندگی کردن و اطاعت از احکام الهی است. امام سجّاد(ع) بندگی کردن را نوعی رام شدن انسان میدانند. ایشان از عُجب و غرور به منزلة یکی از موانع بندگی یاد کردهاند و میفرمایند: «عَبِّدْنِی لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْب: و بندگیم را به آلودگی خودپسندی تباه مکن» (همان: 92). پس اگر سلطهجویان عالم در دوران جاهلیّت مُدرن، احکام جاهلی وضع کردهاند و از حُکم الهی سر باز میزنند و بدین دلیل است که غرور و تبخترِ ایشان سدّ راه بندگی و اطاعت از حُکم خداوند شده است. از این روست که خداوند در قرآن میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ: ... خداوند هیچ متکبّر مغرورى را دوست ندارد﴾ ( لقمان / 18).
بندگی کردن حرکت در مسیری است که خداوند از بشر خواسته تا در آن قرار گیرد. امام سجّاد(ع) چنین مسیری را طریقة حق نامیدهاند و از خداوند خواستهاند که از آن روی نتابند: «وَ طَرِیقَةِ حَقٍ لاَ أَزِیغُ عَنْهَا» (صحیفة سجّادیه، 1376: 94). ایشان در فرازی دیگر از دعای مکارمالأخلاق، پس از اشاره به آیین و طریقة خداوند خواستهاند که بهرهمندی از میانهروی را به ایشان عطا نماید: «اللَّهُمَّ أَسْئَلُکْ بِیَ الطَّرِیقَةَ الْمُثْلَی... وَ مَتِّعْنِی بِالإِقْتِصَادِ» (همان: 98). لذا میانهروی را از جمله عواملی میتوان دانست که انسان را در طریقة حق نگاه میدارد و از انحراف و لغزش به راست و چپ حفظ مینماید. بنابراین، انسان میانهرو همواره در مسیر بندگی خداوند گام برمیدارد و هرگز بر پایة هوی و هوس حُکم جاهلی وضع نخواهد کرد. در قرآن نیز به میانهروی اشاره شده است، چنانکه میفرماید: ﴿... وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً: ... و نمازت را زیاد بلند یا خیلى آهسته نخوان و در میان آن دو، راهى (معتدل) انتخاب کن﴾(الأسراء/110). همچنین در مواعظ لقمان حکیم آمده است: ﴿وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ...: در هنگام راه رفتنت میانهرو باش...﴾ (لقمان/19). امام سجّاد(ع) پس از اشاره به میانهروی از خداوند میخواهند که راهنمای خوبی برای بندگان باشند: «وَ مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشَادِ» (صحیفة سجّادیه، 1376: 98). بنابراین، حرکت در مسیر بندگی و میانهروی نیازمند راهنمایانی شایسته است و مصداق بارز این راهنمایان، ائمّه(ع) هستند که در کنار کتاب خدا، بندگان را به طریقة حق رهنمون میسازند. به یقین تمسّک به قرآن و عترت یکی از راههایی است که بشر امروزی را از قرارگیری در مسیر جاهلیّت و وضع احکام جاهلانه بازمیدارد و روش بندگی را به او میآموزد.
نتیجهگیری
با عنایت به تعالیم اخلاقی قرآن و دعای مکارمالأخلاق میتوان به راهکارهای زیر برای مقابله با مؤلّفههای فرهنگ جاهلیّت (تبرّج، تعصّب، وضع احکام جاهلانه و پندارهای باطل) در جوامع مُدرن اشاره کرد:
1ـ پوشیدن لباس تقوا و نگهداری نفس، توجّه به زینت روح و رعایت حیا و عفاف که زینتی زوالناپذیر و مرضی خداوند است، مؤثّرترین شیوة مقابله با تبرّج جاهلی است.
2ـ پیروی از حجّتهای عقلی و نقلی همچون علم و وحی الهی نیز از راههای مقابله با تعصّب جاهلیّت بهشمار میرود. خودسازی، تمرین فروتنی و اعتماد به قدرت خداوند و اتّکای به او میتوانند در مهار غروری که تعصّب از آن نشأت میگیرد، تأثیرگذار باشند.
3ـ نیّت درست و استوار، یقین و اعتماد به خداوند به عنوان منبع اصلی قدرت، یاد خدا و توکّل بر او از جمله راههای غلبه بر مشکل بدگمانی و سوء ظن به شمار میروند.
4ـ از جمله راههای مقابله با احکام جاهلی تمرین بندگی کردن و میانهروی است. بنابراین، قرآن و عترت را باید راهنمایان حقیقی بشر در مسیر بندگی خدا و عدم لغزش و انحراف او از طریق حق دانست.
پینوشتها
1ـ ﴿... وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى...: ... و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید...﴾ (الأحزاب/33).
2ـ ﴿إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجَاهِلِیَّةِ...: (به خاطر بیاورید) هنگامى را که کافران در دلهاى خود خشم و نخوت جاهلیّت داشتند...﴾ (الفتح/26).
3ـ ﴿أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ...: آیا آنها حکم جاهلیّت را (از تو) مىخواهند؟! ...﴾ (المائده/50).
4ـ ﴿...یَظُنُّونَ بِاللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ...: آنها گمانهاى نادرستى، همچون گمانهاى دوران جاهلیّت، دربارة خدا داشتند...﴾ (آلعمران/ 154).
5ـ برخی از این خرافات عبارت بودند از: مؤثّر دانستن اجرام فلکی در مرگ و زندگی، مراجعه به کاهنان و جادوگران، آویختن استخوانهای مرده بر بیماران (ر.ک؛ جعفری، 1391: 32).
6ـ هابز از اندیشمندان تمدّن جدید آرمانشهر خود را «لویاتان» نام نهاده است. لویاتان لفظی توراتی و بیانگر قدرتهای دنیایی دشمن خداست. هابز ترس مردم را از یکدیگر عامل حفظ و نگهداشت جامعه میداند (Hobbes, 1588-1679).
7ـ این کتاب مجموعه خاطرات فردی آمریکایی به نام «بتی محمودی» است که پس از ازدواج با یکی از ایرانیان مقیم آمریکا به ایران میآید و جوایز فراوانی برای آن دریافت میکند.
8ـ در آیة 58 از سورة نحل به این تعصّب نادرست دوران جاهلیّت اشاره شده است.
9ـ خداوند در قرآن میفرماید: ﴿فَکُّ رَقَبَةٍ: آزاد کردن بردهاى﴾ (البلد/ 31). همچنین در آیة 32 از سورة نور به خوشرفتاری با بردگان و قواعد مربوط به ازدواج ایشان اشاره فرموده است.
10ـ پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «إِنِّی بُعثِتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الأَخلاَقَ» (کلینی، 1383، ج1: 420 و مجلسی، 1403ق.، ج 16: 210).
11ـ خداوند در آیات 19ـ13 از سورة لقمان به پارهای از دستورهای اخلاقی اشاره فرموده است و از آن به «حکمت» یاد کرده است.
12ـ آیات 37ـ22 از سورة إسراء بیانگر تعالیم اخلاقی هستند که از این آیات نیز به بخشی از «حکمت» تعبیر شده است.
13ـ آیات دیگری که در آنها «ظن» به معنای «پندار باطل بدون پشتوانة علمی به کار رفته» عبارتند از: (النّجم/ 23 و 38؛ یونس/66 و الأنعام/ 148).