Editorial
Authors
Abstract
Sedition is one of the most frequent words in the conceptual network of Quran and narratives and has received three meaning by terminologists: First, burning in fire, second, trial and test, and third, dysregulation and public disorder, among which the second meaning is the most common one, though the third definition, which is closer to the connotative meaning of sedition, which includes disorderly social event composed of right and wrong. Since social seditions have harmful effects for the society, the present paper intends to lay out approaches to avoid sedition such as referring to the Quran and the Ahl al-Bayt (pbut). Moreover, the aim is to provide strategies to face such phenomena with intellectual and soft approaches or hard and resolute approaches, if need be, and also lay out short-term solutions such as ethical and moral education and bolstering beliefs as long-term approaches to fight sedition throughout the world.
Keywords
در طول تاریخ زندگی بشر همواره حوادثی مرکّب از حقّ و باطل جریان داشته که سبب ایجاد ناآرامیها وآشوبها شده است. این حوادث که در فرهنگ اسلامی «فتنه» نامیده میشوند، همواره وحدت جوامع انسانی را دچار اختلال کرده که در این میان تاریخ جامعة اسلامی مملوّ از فتنههایی است که با وجود هشدارها و انذارهایی که قرآن کریم و ائمّة معصوم (علیهمالسّلام) نسبت به وقوع آنها دادهاند، در امّت اسلام روی داده است؛ فتنههایی چون فتنة سقیفه که مسیر خلافت و امامت امیرالمؤمنین (ع) بعداز رحلت پیامبر (ص) را منحرف کرد و تباهیها وفسادها از این مدخل به جامعة نوپای اسلامی راه پیدا کرد و فتنههایی چون جمل، نهروان و صفّین در دوران خلافت امیر مؤمنان (ع) که هر کدام به نوبة خود سبب ایجاد فسادها و خونریزیها و جلوگیری از حاکمیّت از استقرار حکومت الهی شد. نمونههایی از اینگونه حوادث در جامعة اسلامی میباشند.
در این میان، جای سؤال این است که چه روشهایی برای مبارزه با اینگونه حوادث وجود دارد و چگونه میتوان از اینگونه حوادث پیشگیری کرد؟ و چه راهکارهایی برای مقابله با آن وجود دارد؟ و نیز افراد جامعه و حکومت اسلامی چه وظایفی را در خاموش کردن آتش این حوادث برعهده دارند؟
قرآن کریم به عنوان هادی بشریّت همواره خطر بروز فتنهها را در جوامع گوشتزد نموده است و نسبت به آن هشدار داده است و ضرورت مقابلة همگانی با آن را بیان فرموده است، چنانکه میفرماید: ﴿ وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنکُمْ خَآصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ: و از فتنهاى بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمىرسد (، بلکه همه را فرا خواهد گرفت، چرا که دیگران سکوت اختیار کردند) و بدانید خداوند کیفر شدید دارد» (الأنفال/ 25).
فتنه در آیة شریفة فوق به معنای بلاها و مصایب اجتماعی است که دامن همه را میگیرد و به اصطلاح، خشک و تر در آن با هم میسوزند. مفهوم آیة مبارکه آن است که افراد جامعه نه تنها باید وظیفة خود را انجام دهند، بلکه موظّفاَند دیگران را هم به انجام وظیفه وادارند؛ زیرا اختلاف، پراکندگی و ناهماهنگی در مسایل اجتماعی موجب شکست برنامهها خواهد شد و دود آن در چشم همه خواهد رفت و آثار چنین مسایلی فردی و شخصی نیست (ر.ک؛ مکارم شیرازی، 1374، ج 7: 131). اثر فتنههای اجتماعی عوام و خواص را در بر میگیرد؛ خواص را به علّت فتنهگری و گناهانشان، و عوام را نیز به علّت سکوت و پیروی از آنها. امام علی (ع) میفرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ لَا یُعَذِّبُ الْعَامَّةَ بِذَنْبِ الْخَاصَّةِ إِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّةُ بِالْمُنْکَرِ سِرّاً مِنْ غَیْرِ أَنْ تَعْلَمَ الْعَامَّةُ فَإِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّةُ الْمُنْکَرَ جِهَاراً فَلَمْ یُغَیِّرْ ذَلِکَ الْعَامَّةُ اسْتَوْجَبَ الْفَرِیقَانِ الْعُقُوبَةَ مِنَ اللَّه: ای مردم! همانا خداوند عموم مردم را به گناه پنهانی خواص که عموم از آن آگاه نیستند، عذاب نمیکند، امّا هنگامیکه خواصّ گناه خود را آشکار کنند و تغییری در عموم مردم ایجاد نشود، (یعنی مردم نهی از منکر نکنند و سکوت نمایند)، هر دو از فرقة عوام و خواص به عذاب الهی دچار میگردند» (مجلسی، 1404ق.، ج 97: 57). بنابراین، سکوت و بیتفاوتی افراد جامعه در برابر تفرقهافکنان و فتنهگران باعث گستردگی دامنة فتنه میشود و در نتیجه، عواقب سوء دنیوی و اُخروی آن شامل همة افراد جامعه میگردد. از این رو، همة مسلمانان موظف هستند که در برابر فتنهها بایستند و اجازه ندهند آرامش فکری و امنیّت مردم در مخاطره قرار گیرد. بنابراین، باید با بهرهگیری از معارف قرآن کریم و سخنان معصومان (علیهمالسّلام) ضمن آشنایی با این پدیده، روشهای مبارزه با آن را شناخت. البتّه اگرچه در خصوص فتنه، کتابها و مقالههای متعدّدی به رشتة تحریر درآمده است، لیکن هیچ یک از آنها به طور مستقل راهکارهای مبارزه با فتنههای اجتماعی و غلبه بر آن را در سه بازة زمانی قبل از وقوع، کوتاهمدّت و بلندمدّت با تکیه بر قرآن و روایات مورد بررسی قرار نداده است. ضمن اینکه عمدة تأکید آنها بر امر فتنهشناسی و پیشگیری از فتنه با تکیه بر نهجالبلاغه بوده است که از آن جمله میتوان به کتاب علی (علیهالسّلام) و فتنهها تهیّه شده توسّط مؤسّسة قدر ولایت، فتنه از نگاه قرآن و حدیث به قلم علیاصغر یساقی، کالبدشکافی فتنه از منظر امام علی (ع) به قلم مصطفی آخوندی و مقالههایی چون «فتنهها و راههای گریز از آنها» به نگارش علیرضا حیدری، «آیین نبوی در ریشهکنی فتنهها» به قلم اسعد السّعدانی، «ولایت و عبور از فتنه» به قلم محمّدجواد نوروزی، «شیوة فرهنگی تقابل و مبارزة مسلمانان با فتنهگران از منظر نهجالبلاغه» به قلم علیرضا طبیبی و قدرتالله حسنی و در نهایت، «شیوههای برخورد با فتنه در نامة 18 نهجالبلاغه» به نگارش سجّاد فروزش اشاره نمود. لذا این جستار در صدد است تا راهکارهای مبارزه با فتنههای اجتماعی را مستقلاًّ و با عنایت به شاخصهای فوق از منظر قرآن کریم و روایات مورد بررسی قرار دهد.
1ـ فتنه در لغت
فتنه برگرفته از مادّة «فتن» [ف ت ن] میباشد که لغویّون در فرهنگهای واژگانی معانی مختلف را برای آن ذکر کردهاند و در ذیل به آنها اشاره میگردد:
اکثرلغویان بیان کردهاند که کلمة «فتنه» در کلام عرب بر ابتلاء و اختبار دلالت میکند که اصل آن مأخوذ از عبارتهایی نظیر «فتنت الذّهب (الفضّه) إذا أدخلتها فی النّار لتتمیّز الرّدیء مِنَ الجیّد» و عبارتهای مشابه که به معنای «احراق طلا یا نقره در آتش به قصد ابتلاء و اختبار» میباشد، چنانکه «الفَتن» را به معنای سوزاندن چیزی در آتش گرفتهاند و آیة 13 سورة ذاریّات ﴿یَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ یُفْتَنُونَ﴾ را شاهدی قرآنی بر معنای اوّلیه این مادّه ذکر کردهاند (ر.ک؛ فراهیدی، 1424 ق.، ج 8: 127؛ ابنفارس،1404 ق.، ج 4: 427؛ راغب اصفهانی،1412 ق.، ج 1: 623؛ ابنمنظور،1414ق.، ج 13: 317 و طریحی، 1375، ج 6: 291).
دراین میان، مصطفوی نظر دیگری دارد و دربارة اصل معنای «فتنه» مینویسد: «أنَّ الأصل الواحدِ فی المادّة، هُوَ ما یوجَب اختلالاً مَعَ اضطرابٍ فما أوجَب هذین الأمرَین فَهوَ فِتنةٌ و لَها مصادیقٌ کَالأموال و الأولاد و الإختلاف فی الآراء و الغُلُوّ فی الأمرِ و العذابِ و الکُفرِ و الجنون و الإبتلاءِ و غیرها: یعنی اصل این مادّه چیزی است که موجب اختلال و اضطراب گردد که دارای مصادیقی چون اموال، اولاد، اختلاف در دیدگاهها، در زیادهروی در امور عذاب، کفر، جنون و آزمایش است» (مصطفوی، 1368: 24ـ23).
در بین معانی گفته شده ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و میتوان این معانی را از باب قاعدة محسوس به معقول تلقّی کرد که در ابتدا این مادّه برای مفهوم محسوس به کار رفته است و به تدریج معانی معقول و معنوی را نیز شامل شده است، امّا در بین معانی گفته شده معنای دوم که همان اختبار و آزمایش است دارای دامنة مفهومی عامتری از معانی دیگر است، به طوری که سایر معانی را نیز در بر میگیرد. با این حال، معنای سوم (اختلال و اضطراب در نظم امور) با معنای اصطلاحی ارتباط مفهومی بیشتری دارد که در ادامه به آن پرداخته میشود.
2ـ مفهوم اصطلاحی فتنه
علاّمه طباطبائی (ره) دربارة معنای اصطلاحی «فتنه» میفرماید: «فتنه عبارت از این است که بعضی از امّت با بعضی دیگر اختلاف میکنند در امری که تمامیامّت حقیقت امر را میفهمند که کدام است، ولیکن یک دسته از قبول آن سرپیچی، و آگاهانه به ظلم و منکَر اقدام میکنند و آن دستة دیگر هم که حقیقت امر را قبول کردهاند، آنان را نهی از منکر نمیکنند و در نتیجه، آثار سوء آن دامنگیر همة امّت میشود» (طباطبائی، 1374، ج 9: 64).
علاّمه جعفری (ره) در تعریف موقعیّت فتنهانگیز میفرماید: «موقعیّت فتنهانگیز عبارت است از فعّالیّتها و هیجانات آشوبگرانه دربارة حوادث و واقعیّتهایی که دارای ابعاد مرکّب از حقّ و باطل میباشند. لذا دو پدیدة مزبور (هیجان و فعّالیّت) موقعی جنبة فتنه بودن پیدا میکنند که با هدفگیری ایجاد آشوب به جریان بیفتند، نه برای تشخیص و تفکیک حقّ از باطل» (جعفری، 1368، ج 3: 73). همچنین میتوان گفت «فتنه در اصطلاح به حوادث پیچیدهای میگویند که ماهیّت آن روشن نیست و ظاهری فریبنده دارد و باطنی مملوّ از فساد که جوامع انسانی را به بینظمی، تباهی، عداوت، دشمنی، جنگ، خونریزی و فساد در اموال و اعراض میکشاند» (مکارم شیرازی، 1381: 238). بنابراین، ماهیّت اصلی فتنه را حوادث مرکّب از حقّ و باطل تشکیل میدهد که با درونمایة آشوب و هیجان همراه است و جامعه را به سوی اضطراب سوق میدهد و فساد و تباهی را در عرصة زندگی اجتماعی انسانها پدید میآورد و در این شرایط، شناخت حقّ و باطل و تمییز بین این دو برای عامة مردم دشوار میگردد.
از آنجایی که فتنههای اجتماعی در سطح جامعه آثار زیانباری بر جای میگذارند، ضروری است راههای در امان ماندن از اینگونه حوادث را بشناسیم و برخورد صحیح و مبارزه با آن را از منظر قرآن کریم و اهل بیت، علیهمالسّلام، که بنا بر حدیث شریف ثقلین، هادیان انسانها از گمراهی هستند، بشناسیم. برای تبیین روشهای مبارزه با فتنه، دو مسأله باید مورد بررسی قرار گیرد؛ اوّل شیوههای در امان ماندن ازفتنهها و دیگری شیوههای مقابله با آنها که در ادامة مقاله به تببین مسایل مذکور خواهیم پرداخت.
3ـ شیوههای در امان ماندن از فتنه
در قرآن کریم و احادیث شریف راههایی برای در امان ماندن از فتنهها ارایه شده است که در ذیل به برخی از مهمتریناین راهها اشاره میشود:
1ـ3) رجوع به قرآن کریم
پناه بردن به قرآن کریم انسانها را از فرو افتادن در ظلمات و تاریکی نجات میبخشد. قرآن نسخهای است که تمام بیماریهای فردی و اجتماعی بشر را بهبود میبخشد و کسی را که به آن پناه ببرد، هدایت خواهد کرد. از این رو، در روایات آمده است که هنگام بروز فتنهها و برای در امان ماندن از آنها به قرآن پناه ببرید. رسول خدا (ص) میفرماید: «إِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ: هنگامی که فتنهها مانند پارههای شب تاریک به شما روی آورند، بر شما باد (روی آوردن به) قرآن» (حرّ عاملی، 1409ق.، ج 6: 171).
فتنهها یکی از بیماریهایی هستند که در عرصة زندگی اجتماعی انسانها ظهور و بروز میکنند که شفا و درمان آنها را باید در قرآن جستجو کرد. خدای متعال در بسیاری از آیات کریمه، قرآن را وسیلة هدایت مؤمنان، شفادهندة همة دردهای بشر و رحمت برای مؤمنان معرّفی فرموده است؛ برای مثال در سورة مبارکة اسراء میفرماید: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا: و از قرآن، آنچه شفا و رحمت براى مؤمنان است، نازل مىکنیم و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمىافزاید﴾ (الإسراء/82). با همین مضمون در جای دیگر میفرماید: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ﴾ (یونس /57).
مفسّران مراد از «شفاء بودن قرآن» را درمان بیماریهای روحی انسان نظیر حسد، کینه، بخل و... همچنین عقاید فاسدی نظیر کفر و شرک و نفاق و عنوان کردهاند (ر.ک؛ فضلالله، 1419 ق.، ج 11: 328 و طیّب، 1378، ج 6: 410). علاّمه طباطبائی دربارة علّت شفاء نامیده شدن قرآن مینویسد: «قرآن کریم با حجّتهاى قاطع و براهین ساطع خود، انواع شکّ و تردیدها و شبهاتى را که در راه عقاید حقّ و معارف حقیقى مىشود، از بین برده، با مواعظ شافى خود و داستانهاى آموزنده و عبرتانگیز، مَثَلهاى دلنشین، وعده و وعید، انذار و تبشیر و احکام و شرایع خود، با تمام آفات و عادات دلها مبارزه نموده، همه را ریشهکن مىسازد. بدین دلیل، خداوند قرآن را شفاى دل مؤمنین نامیده است» (طباطبائی، 1417ق.، ج 13: 253). نیز در تبیین مراحل شفای قلوب به وسیلة قرآن مینویسد: «قرآن در اوّلین برخوردش با مؤمنین آنان را چنین درمىیابد که در دریاى غفلت فرورفتهاند و موج حیرت از هر سو به آنان احاطه یافته است و در نتیجه، باطن آنان را به ظلمتهاى شکّ و ریب تاریک ساخته است و دلهایشان را به انواع رذایل، صفات و حالات خبیثه بیمار ساخته، لذا با مواعظ حسنه اندرزشان مىدهد و از خواب غفلت بیدارشان مىکند و از هر نیّت فاسد و عمل زشت آنان را نهی نموده، به سوى خیر و سعادت وادار مىسازد و در مرحلة دوم، شروع مىکند به پاکسازى باطن آنان از هر صفت خبیث و زشت و به طور دایم آفات را از عقل آنان و بیماریها را از دل آنان یکى پس از دیگرى زایل مىسازد تا جایى که به کلّى رذایل باطنى انسانهاى مؤمن را زایل سازد. در مرحلة سوم، آنان را به سوى معارف حقّه، اخلاق کریمه و اعمال صالحه دلالت و راهنمایى مىکند، آن هم دلالتى با لطف و مهربانى، به این معنا که در دلالت خود رعایت درجات را مىکند و به اصطلاح دست آدمى را گرفته، پا به پا مىبرد و او را منزل به منزل نزدیک مىکند تا در آخر به سرمنزل مقرّبین رسانده، به فوز مخصوص به مخلصین رستگار سازد» (همان، ج 10: 118).
در روایات نیز بر ویژگی شفا بودن قرآن برای دلها تأکید شده است؛ به عنوان نمونه امیر مؤمنان علی (ع) میفرماید: «فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلَی لَأْوَائِکُمْ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلَالُ: پس درمان خود را از قرآن بخواهید و در سختىها از قرآن یارى طلبید که در قرآن درمان بزرگترین بیمارىها یعنى کفر، نفاق، سرکشى و گمراهى هست» (نهجالبلاغه/ خ176). در جای دیگر نیز میفرماید: «وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ: از نور آن شفا و بهبودى خواهید که شفاى سینههاى بیمار است» (همان/ خ 110).
بنابراین، بدیهی است که قرآن شفادهندة دلها و افکار است و انسانها باید شفای فکری و عملی خود را از قرآن جویند و نیز از آنجا که فتنههای بشری غالباً بر اثر علل انگیزشی، احساسات، هواهای نفسانی و نیز بر اثر علل نگرشی که همان انحرافات فکری و عقیدتی است، قرآن کریم در هر دو جنبه به درمان علل ایجاد این پدیدة اجتماعی میپردازد.
علاّمه جوادی آملی (مدّ ظله) دربارة شفای نظری و عملی بودن قرآن میفرماید: «قرآن کریم همة ضعفها و مرضهایی را که مربوط به حکمت نظری است، با برهان شفا میدهد و همة مرضهایی را که مربوط به حکمت عملی است، با تهذیب و تصفیة دل بهبود میبخشد. همة بیماریهای اعتقادی و اخلاقی انسان را درمان میکند؛ جهل را که بدترین بیماری روانی است، با علم درمان میکند، شک را با یقین، اندوه را با آرامش، ترس را با طمأنینه و امید، و اضطراب و نگرانی از آینده را با عزم و ثبات برطرف میسازد» (جوادی آملی، 1378، ج 1: 236).
بنابراین، قرآن کریم از طریق شفای عملی و نظری به درمان و پیشگیری از بیماریهای فکری و عملی جامعه میپردازد و از این طریق، از شکلگیری فتنهها جلوگیری مینماید وکسی را که به معارف آن چنگ زند، از آسیبهای آن مصون میدارد و پیروی از معارف آن سبب روشنبینی و شناخت صحیح فتنهها میگردد، رسول خدا (ص) میفرماید: «الْقُرْآنُ هُدًی مِنَ الضَّلَالِ وَ تِبْیَانٌ مِنَ الْعَمی وَ اسْتِقَالَةٌ مِنَ الْعَثْرَةِ وَ نُورٌ مِنَ الظُّلْمَةِ وَ ضِیَاءٌ مِنَ الْأَحْدَاثِ وَ عِصْمَةٌ مِنَ الْهَلَکَةِ وَ رُشْدٌ مِنَالْغَوَایَةِ وَ بَیَانٌ مِنَ الْفِتَنِ وَ بَلَاغٌ مِنَ الدُّنْیَا إِلَی الْآخِرَةِ وَ فِیهِ کَمَالُ دِینِکُمْ وَ مَا عَدَلَ أَحَدٌ عَنِ الْقُرْآنِ إِلَّا إِلَی النَّارِ: قرآن راهنمای از هر گمراهی و ضلالت است و بینایی از هر کوری است و رهایی از افتادن در لغزشهاست و نوری در هر تاریکی و در حوادث روزگار (و بدعتها) است و نگهدارنده از (افتادن) در هلاکت است و هدایت و صلاحی در هر گمراهی و بیانکنندة هر فتنه و رسانندة (انسان) از (پستیهای) دنیا به آخرت و در آن کمال دین شماست. کسی از قرآن منحرف نشد، مگر آنکه به سوی آتش رفت» (کلینی، 1407ق.، ج 2: 600).
2ـ3) پیروی از اهل بیت (علیهمالسّلام)
تمسّک به قرآن کریم در صورتی میتواند انسانها را از فتنهها نجات بخشد که همراه با تمسّک به اهل بیت باشد. اهل بیت، علیهمالسّلام که عدل قرآن و ثقل اصغرند، پیروی از فرمایش ایشان جوامع را از گرفتاری در گمراهی و فتنهها باز میدارد، چنانکه رسول خدا (ص) فرمودند: «أَیُّهَا النَّاسِ قَد تَرَکتُ فیِکُم مَا إِن أخَذتُم بِهِ لَن تَضِلُّوا کِتَابَ اللهِ وَ عِترَتِی اَهلَ بَیتِی: ای مردم در میان شما چیزی را میگذارم که اگر آن را بگیرید، هرگز گمراه نخواهید شد؛ (و آن) کتاب خدا و دیگری عترتم و اهل بیتم است» (متّقیالهندی، 1409ق.، ج 1: 172).
از آنجا که هنگام فتنهها امور حقّ و باطل بر انسانها مشتبه میگردد، بهترین راه برای عدم گمراهی پیروی از اهل بیت، علیهمالسّلام، میباشد که در روایات فراوانی تأکید شده است که مردم برای عدم گمراهی و نیفتادن در مرداب فتنه از اهل بیت، علیهمالسّلام، پیروی نمایند. امیر مؤمنان علی(ع) راه بیرون آمدن از فتنهها را پیروی از اهل بیت معرّفی مینماید و میفرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ: ای مردم امواج فتنهها را با کشتیهای نجات در هم شکنید» (نهجالبلاغه/ خ 1). اشارة حضرت به فرمایش رسول خدا (ص) است که میفرماید: «أَلاَ إِنَّ مَثَلَ أهلِ بَیتِی فِیکُم مَثَلُ سَفینَةِ نوحٍ مَن رَکَبَهَا نَجَا وَ مَن تَخَلَّفَ عَنهَا غَرِقَ: آگاه باشید، مَثَل اهل بیت من در میان شما مَثَل کشتی نوح است کسی که بر آن سوار شد، نجات یافت و هر که تخلّف ورزید، غرق گردید» (حاکم نیشابوری، بیتا، ج 3: 151). علی (ع) در جایی دیگر خطاب به مردم پس از فتنة جمل فرمود: «فَإِنْ أَطَعْتُمُونِی فَإِنِّی حَامِلُکُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَلَى سَبِیلِ الْجَنَّةِ وَ إِنْ کَانَ ذَا مَشَقَّةٍ شَدِیدَةٍ وَ مَذَاقَةٍ مَرِیرَةٍ: اگر از من پیروی کنید، به خواست خدا شما را به راه بهشت خواهم برد، هرچند سخت و دشوار و پُر از تلخیها باشد» (نهجالبلاغه: خ 156).
بنابراین، پیروی از ائمّة اطهار، علیهمالسّلام، و فرمایش ایشان و امام قرار دادن آنان در تمام امور، اعمّ از فردی، اجتماعی و سیاسی، انسانها را از فرو افتادن در فتنهها و تلاطمهای اجتماعی باز میدارد و آنها را از گمراهی نجات میبخشد.
3ـ3) عمل براساس تقوا
یکی دیگر از راههای در امان ماندن از فتنهها، تقوای الهی و عمل بر اساس آن میباشد. تقوا در لغت از ریشة «وَقَی» و به معنی «وقایه» یعنی نگه داشتن چیزی است که زیان و ضرر میرساند و در اصطلاح شرع، به معنای خودنگهداری از چیزی است که به گناه میانجامد (راغب اصفهانی، 1369، ج4: 48).
از امیر مؤمنان (علیهالسّلام) روایات فراوانی در معنای تقوا آمده است؛ از جمله «التَّقوَی حِصنٌ لِمَن لَجَأََ إِلَیهِ: تقوا حصاری و دژی است استوار برای کسی که به او پناه بُرد» (تمیمی آمدی، 1410ق.: 270). بنابراین میتوان گفت، تقوا عاملی است که انسان را از افتادن در گناه مصون میدارد و به کسی که به تقوا پناه برد، ایمنی میبخشد. در آیات بسیاری از قرآن کریم به نقش تقوا و اهمیّت آن و نیز به تأثیر تقوا در ایجاد بصیرت در هنگام فتنهها اشاره دارد. خدای متعال میفرماید: ﴿إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ: پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسههاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مىافتند و (در پرتو یاد او راه حق را مىبینند و) ناگهان بینا مىگردند﴾ (الأعراف /201).
در جایی دیگر به نقش تقوا در ایجاد آگاهی و تشخیص حقّ و باطل اینگونه اشاره شده است: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَکُمْ فُرْقَاناً وَیُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ: اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما وسیلهاى برای جدا ساختن حقّ از باطل قرارمىدهد، (یعنی روشنبینى خاصّى که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت) و گناهانتان را مىپوشاند و شما را مىآمرزد و خداوند صاحب فضل و بخشش عظیم است﴾ (الأنفال /29).
این اثر عجیب تقوا در ایجاد روشنبینی و ادراک امور در بسیاری از روایات و آیات دیگری نیز آمده است؛ به عنوان نمونه در سورة مبارکة بقره میفرماید: ﴿...وَاتَّقُواْ اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ...: از خدا بپرهیزید! و خداوند به شما تعلیم مىدهد...﴾ (البقره /282). امام باقر (ع) از رسول خدا (ص) نقل میفرماید که آن حضرت فرمودند: «إِتَّقُوا مِن فِراسَةِ المُؤمِنِ فَإِنَّهُ یَنظُرُ بِنُورِ اللهِ: از فراست و هوش (ایمانی) مؤمن بپرهیزید؛ زیرا مؤمن با نور الهی میبیند» (ابنصفّار، 1404ق.، ج 3: 354). بنابراین، تقوا به مؤمن بینش میبخشد که او میتواند حقایق امور را درک نماید و حقّ و باطل را در هنگام آمیختگی آنها با هم بشناسد و بین آنها را تمیز دهد. از این رو، امیرالمؤمنین علی (ع) دربارة تقوا در رهایی از فتنهها میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ الْفِتَنِ وَ نُوراً مِنَ الظُّلَمِ وَ یُخَلِّدْهُ فِیمَا اشْتَهَتْ نَفْسُهُ وَ یُنْزِلْهُ مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ عِنْدَهُ: آگاه باشید آن کس که تقوا پیشه کند و از خدا بترسد، از فتنهها نجات مییابد و با نور هدایت الهی از تاریکیها میگریزد و به بهشت و آنچه که دوست دارد، جاودانه دست مییابد» (نهجالبلاغه/ خ 183).
بنابراین، رعایت تقوای الهی و عمل مطابق آن میتواند انسانها را از فتنهها و تاریکیهای آن نجات دهد و آنها را در فضایی که گرد و غبار آن همه جا را فراگرفته، هدایت نماید. هنگامیکه انسان تقوای الهی را در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی و سیاسی رعایت نماید، خداوند بینشی بدو عطا خواهد کرد که به موجب آن حقّ و باطل را به سادهترین شیوه بشناسند و بدان وسیله انسانهای دیگر را از فروافتادن در فتنهها بر حذر دارند.
4ـ3) بصیرت
از دیگر راههایی که انسان در پرتو آن میتواند از تاریکیهای فتنه مصون بماند و در پناه آن از آسیبهای فضای فتنه در امان بماند، بصیرت و آگاهی داشتن و بینش صحیح از امور و مسایل است.بصیرت در اصطلاح فرهنگ قرآنی عبارت است از قوّهای که در قلب شخص به نور قدسی منوّر بوده که فرد بصیر به وسیلة آن حقایق امور و اشیاء را درک میکند، همانگونه که شخص به وسیلة چشم، صورتها و ظواهر چیزها را میبیند (ر.ک؛ هاشمی رفسنجانی، 1386، ج 6: 263).
بنابراین، بصیرت موجب تشخیص درست واقعیّتها و امور میگردد و از آنجا که امور حقّ و باطل به هنگام فتنهها به هم مشتبه میشوند و همین امر باعث بروز آسیبهای زیادی برای جامعه میگردد، بصیرت میتواند انسان را از تلاطم امواج فتنه برهاند و به آنها نوعی از مصونیّت عطا نماید و بصیر شخصی است که بتواند در فتنهها حق را از باطل بشناسد و موضع مناسب را در هنگام وقوع آن با بهرهگیری از تقوای الهی و معرفت کامل بگیرد.
در قرآن کریم و روایات به نقش و اهمیّت بصیرت در تشخیص حقّ و باطل اشاره شده است؛ مثلاً قرآن کریم دربارة ارزش بصیرت میفرماید: ﴿وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَى وَالْبَصِیرُ: و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند﴾ (فاطر/19) و در جایی دیگر از زبان رسول خدا (ص) میفرماید: ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ: بگو: این راه من است. من و پیروانم و با بصیرت کامل، همة مردم را به سوى خدا دعوت مىکنم. منزّه است خدا و من از مشرکان نیستم﴾ (یوسف /108).
در روایات ائمّة معصوم، علیهمالسّلام، نیز به نقش بصیرت و اهمیّت آن و نیز توصیههایی در جهت بصیرت یافتن برای نیفتادن در مرداب فتنهها اشاره شده است. امیر مؤمنان علی (ع) دربارة ویژگیهای فرد بصیر میفرماید: «فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَکَ جَدَداً وَاضِحاً یَتَجَنَّبُ فِیهِ الصَّرْعَةَ فِی الْمَهَاوِی وَ الضَّلَالَ فِی الْمَغَاوِی: انسان بصیر و بینا کسی است که به درستی شنید و اندیشه کرد. پس به درستی نگریست و آگاه شد و از عبرتها پند گرفت. سپس راه روشن را پیمود و از افتادن در پرتگاهها و گم شدن در کورهراهها دوری کرد».(نهجالبلاغه/ خ 153). در این فراز، امام علی (ع) به عوامل پیدایش بصیرت اشاره فرموده است؛ عواملی مانند تفکّر و اندیشه، دقّت در امور، پند گرفتن از عبرتها و حرکت در مسیر واضح و روشن. بنابراین، فرد بصیر از کنار حوادث و رویدادها بیتوجّه و گذرا عبور نمیکند و نسبت به حوادث دارای قدرت تحلیل و تجزیه است و از آنها برای حوادث آینده عبرت میگیرد. حضرت در جایی دیگر دربارة نقش بصیرت در هنگام فتنة ناکثین میفرماید: «وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ وَ لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ: هم اکنون آتش جنگ بین شما و اهل قبله شعلهور شده است و این پرچم مبارزه را جز افراد آگاه، بااستقامت و عالم به جایگاه حق به دوش نمیکشند» (همان/ خ173). همچنین حضرت به بصیرت خویش در فتنهها چنین اشاره میفرماید: «إِنَّ مَعِی لَبَصِیرَتِی مَا لَبَسْتُ وَ لَا لُبِسَ عَلَیَّ وَ إِنَّهَا لَلْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ فِیهَا الْحَمَأُ وَ الْحُمَّةُ وَ الشُّبْهَةُ الْمُغْدِفَةُ: همانا آگاهی و حقیقتبینی با من همراه است. نه حق را از خود پوشیده داشتم و نه بر من پوشیده بوده. همانا ناکثین (اصحاب جمل) گروهی سرکش و ستمگرند، خشم، کینه، زهر عقرب و شبهههایی چون شب تاریک در دلهای ایشان وجود دارد» (همان/ خ 137).
امام علی (ع) با این بصیرت ممتاز خود، همگان را دعوت به بصیرت و هوشیاری در برابر فتنه و فتنهگران فراخواندهاند و آنها را از افتادن در دام فتنهگران بر حذر داشتهاند. ایشان مسلمانان را به کیاست در برابر فتنهها فرامیخوانند و از آنها میخواهند که عَلَم بدعت نشوند: «فَلاَ تَکُونُوا أَنْصَابَ الْفِتَنِ وَ أَعْلَامَ الْبِدَعِ: سعی کنید که شما بر چشم فتنهها و نشانههای بدعتها نباشید» (همان/ خ 151).
بیان حضرت بدین معنی اشاره دارد که در هنگام وقوع فتنهها هوشیار باشید که فتنهگران از شما به هیچ وجه و طریق سوء استفاده نکنند؛ یعنی در فتنهها انسان ضمن اینکه نباید بیتفاوت باشد، بلکه باید بهگونهای موضع گیرد که فتنهگران عملکرد و سخنانش را دستاویز مقاصد خود قرار ندهند، نه اینکه بیتفاوت باشد و فتنهگران بتوانند او را هدایت و مدیریّت کنند. بنابراین، از عوامل مهمّی که نقش بسزایی در برون رفتن از فتنه و در امان ماندن از تلاطم آن دارد، بصیرت و هوشیاری است. انسان در پرتو تقوا، تعقّل و پندگیری از مسایل پیرامون به قوّهای دست مییابد که او را از درافتادن در فتنهها مصون میدارد و در پرتو آن میتواند افراد کمبصیرت را نیز هدایت کند و آنها را نسبت به عملکرد فتنهگران و شناخت حقّ و باطل آگاه سازد و بدین ترتیب، به تمام جامعه این شناخت سرایت خواهد کرد و کلّ اجتماع در پرتو بصیرت از آسیبهای فتنه در امان میماند.
پس از بیان راهکارهای در امان ماندن از غبار فتنهها، مسألة مهمّ این است که هنگام بروز فتنهها در سطح جامعه چه کارهایی باید صورت گیرد. در این بخش به پارهای از مهمترین وظایف جامعة اسلامی در برابر فتنه و فتنهگران در قالب شیوههای مبارزة کوتاهمدّت و بلندمدّت پرداخته میشود.
4ـ شیوههای مبارزة کوتاهمدّت
به هنگام بروز فتنه در جامعه باید از روشهای منطقی و کوتاهمدّت در رویارویی با این پدیدة اجتماعی استفاده گردد که در ذیل به آنها پرداخته میشود.
1ـ 4) برخورد نرم و روشنگرانه از سوی خواص
یکی از وظایف مهمّی که خواصّ جامعه و افرادی که قدرت بینش سیاسی و اجتماعی دارند، اینکه در هنگام وقوع فتنه و مشتبه شدن امور حقّ و باطل به روشنگری افکار عمومی بپردازند و زوایا و ابعاد فتنه را روشن نمایند و با انذارها و هشدارهای خود حقّ و حقیقت را یاری دهند.سیرة امام علی (ع) گویای همین امر است. آن حضرت از سویی به نصیحت فتنهگران میپرداخت و از سوی دیگر، زوایای فتنه را برای عموم مردم تشریع میفرمود؛ یعنی در ابتدا نخست به نصیحت فتنهگران و هدایت آنها میپرداخت و طبق آیة شریفه ﴿اُدْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ...﴾ (النّحل/ 125)، فتنهگران و فریبخوردگان را به راه حق دعوت میفرمود و آنها را از عواقب کارشان بر حذر میداشت و از سوی دیگر، نسبت به افرادی که از بصریت کافی برخوردار نبودند، به روشنگری و هدایت فکری آنها میپرداخت. برای نمونه حضرت در نامهای به مردم کوفه، دربارة فتنة ناکثین پرداخت و ماهیّت سران فتنهگر ناکثین را چنین افشا نمود: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُخْبِرُکُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّى یَکُونَ سَمْعُهُ کَعِیَانِهِ إِنَّ النَّاسَ طَعَنُوا عَلَیْهِ فَکُنْتُ رَجُلاً مِنَ الْمُهَاجِرِینَ أُکْثِرُ اسْتِعْتَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ وَ کَانَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَیْرُ أَهْوَنُ سَیْرِهِمَا فِیهِ الْوَجِیفُ وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا الْعَنِیفُ وَ کَانَ مِنْ عَائِشَةَ فِیهِ فَلْتَةُ غَضَبٍ فَأُتِیحَ لَهُ قَوْمٌ فَقَتَلُوهُ وَ بَایَعَنِی النَّاسُ غَیْرَ مُسْتَکْرَهِینَ: همانا شما را از کار عثمان چنان آگاه میدهم که شنیدن آن چونان دیدن باشد. مردم بر عثمان عیب گرفتند و من تنها کسی از مهاجران بودم که او را به جلب رضایت مردم واداشتم و کمتر به سرزنش او زبان گشودم. امّا طلحه و زبیر آسانترین کارشان آن بود که بر او یورش برند و او را برنجانند و ناتوانش سازند. عایشه نیز ناگهان بر او خشم گرفت، عدّهای به تنگ آمدند و او را کشتند. آنگاه مردم بدون اکراه و اجبار با من بیعت کردند» (نهجالبلاغه/ ن 1).
بنابراین، تبیین حقایق از وظایف مهمّ خواص جامعه و همة کسانی است که قدرت تحلیل درست از مسایل داراند. نخبگان سیاسی و اجتماعی در این شرایط بزرگترین وظایف را بر عهده دارند، همانگونه که در جنگ صفّین عمّار یاسر بزرگترین نقش را در تبیین و روشنگری و زدودن غبار تردید از جلوی چشم مردم داشت. مقام معظّم رهبری (مدّ ظلّه العالی) تبیین حقایق را وظیفة اصلی نخبگان و خواصّ جامعه برمیشمرند و میفرمایند: «یکی از کارهای مهمّ نخبگان و خواص (در فضای فتنه) تبیین است تا حقایق را بدون تعصّب روشن کنند بدون حاکمیّت تعلّقات جناحی و گروهی. در جنگ صفّین یکی از کارهای مهمّ جناب عمّار یاسر تبیین حقیقت بود. ایشان از این طرف جبهه به آن طرف جبهه میرفت و برای آنها صحبت میکرد و حقایق را روشن میکرد و تأثیر میگذاشت» (خامنهای: 5 /5/ 1388). ایشان در جایی دیگر در این باره میفرمایند: «به نظر من وظیفه خیلی سنگین و بزرگ است. مهمترین وظیفه (در شرایط فتنه) هم تبلیغ و تبیین است: ﴿الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا﴾ (الأحزاب/39). حقیقتی را که درک میکنید، آن را تبیین کنید، چون در حوادث فتنهگون شناخت عرصه دشوار است و شناخت ظالم و مظلوم و دوست و دشمن دشوار است و شناخت مهاجم و مدافع دشوار است» (همان: 14/6 /1388).
بنابراین، تبیین حقایق و روشنگری در فضای فتنه و از سویی، نصیحت فتنهگران و فریبخوردگان از وظایف مهمّ خواصّ جامعه و افراد با بصیرت میباشد و عموم افراد جامعه نیز باید با پیروی از این خواص، با بصیرت و هوشیاری نسبت به حوادث پیرامون و ملاک قرار دادن حقّ و حقیقت، راه صحیح را بپیمایند و در خاموش کردن آتش فتنه و آشوب بکوشند.
2ـ4) برخورد سخت و قاطعانه از سوی حکوت اسلامی
هنگامیکه با روشنگریها و نصایح مرز بین فتنهگران و فریبخوردگان روشن شد و با تبیین حقایق، فریبخوردگان دست از حمایت فتنهگران کشیدند. اگر فتنهگران و پیروانشان دست از فتنهجویی و آشوب در جامعه برنداشتند، ناگزیر جامعة اسلامی با چنین افرادی باید برخوردی سخت و قاطعانه داشته باشد و نگذارد عرصة جامعه بیش از پیش صحنة آشوب و التهابآفرینی شود.
اگر فتنه به مرحلهای از آشوب و التهاب برسد که زندگی عادی مردم و حیات آنها را تحت تأثیر قرار دهد، در این موارد وظیفة همة افراد جامعه است که به مقابلة سخت با این فتنهگریها بپردازند. قرآن کریم در بارة این مرحله از فتنه دستور مقاتله با فتنهگران را صادر نموده است و میفرماید: ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِن قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذَلِکَ جَزَاء الْکَافِرِینَ: و آنها را [= بُتپرستانى که از هیچ گونه جنایتى اِبا ندارند،] هر کجا یافتید، به قتل برسانید و از آنجا [= مکّه] که شما را بیرون ساختند، آنها را بیرون کنید و فتنه (و بُتپرستى) از کشتار هم بدتر است و با آنها در نزد مسجدالحرام (و در منطقة حَرَم) جنگ نکنید! مگر اینکه در آنجا با شما بجنگند. پس اگر (در آنجا) با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید. چنین است جزاى کافران!﴾ (البقره/ 191). همچنین میفرماید: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ: و با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بُتپرستى و سلب آزادى از مردم) باقى نماند و دین مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید؛ زیرا) تعدّى جز بر ستمکاران روا نیست﴾ (البقره/193).
اکثر مفسّران فتنه در این آیه را به معنای شرک و یاکفر دانستهاند (ر.ک؛ طوسی، بیتا، ج 2: 146؛ طبرسی، 1372، ج 2: 511؛ طباطبائی، 1417ق.، ج 2: 61 و صادقی طهرانی، 1365، ج3: 100). از آنجا که یکی از مراتب شرک، شرک در ربوبیّت تشریعی خداوند و مخالفت با قوانین الهی و پذیرش قوانین غیرالهی است (ر.ک؛ جوادی آملی، 1378، ب: 591ـ578)، میتوان گفت کسانی که در برابر حکومت حقّة اسلامی و قوانین آن، جامعة اسلامی را دچار آشوب و فتنه میسازند و بدون توجّه به نصایح علمای دین راه فتنهگری را میپیمایند، چارهای جز برخورد سخت با آنان وجود ندارد.
بنابراین، اگر فتنهگری فتنهجویان به مرحلة سلب امنیّت و آرامش برسد، خدای متعال امر به مقاتله و برخورد با آنها کرده است. علاّمه جعفری در این باره مینویسد: «گاهی فتنه به مرحلهای از فساد میرسد که هر گونه انحطاط و بدبختیها را تحتالشّعاع قرار میدهد. در این مرحله نه تنها اصول و قوانین انسانی متزلزل میگردد و ارزشها متلاشی و هدف و وسیلهها در هم میریزد، بلکه حیات انسانها در خطری که کرانهای ندارد، غوطهور میگردد. این نوع فتنه به هر وسیلهای است باید مرتفع گردد، اگر چه به وسیلة کشتار بوده باشد» (جعفری، 1368، ج 3: 96). بنابراین، خاموش کردن فتنه در این مرحله نه تنها وظیفة تمام افراد، بلکه اقدام نکردن بر ضدّ فتنهگران جایز نیست و مخالفت با فرمان خدای متعال میباشد. به همین سبب است که امیرالمؤمنین علی (ع) مقابله با فتنهگران ناکثین، مارقین و قاسطین را که دست به شمشیر برده بودند و به جنگ مسلّحانه بر ضدّ حکومت حقّة اسلامی پرداخته، افراد بسیاری را کشته بودند، وظیفة شرعی خود دانسته، تخلّف از آن را کفر تلقّی مینمایند. ایشان به هنگام شروع جنگ صفّین میفرمایند: «پس از بیعت عموم مردم مسألة جنگ با معاویه را ارزیابی کردم. همة جهات آن را سنجیدم تا آنکه مانع خواب من شد. دیدم چارهای جز یکی از این دو راه ندارم؛ یا با آنان مبارزه کنم و یا آنچه را محمّد (ص) آورده انکار نمایم. پس بدین نتیجه رسیدم که تن به جنگ دادن آسانتر از تن به کفر پروردگار دادن است و از دست دادن دنیا آسانتر از رها کردن آخرت است» (نهجالبلاغه/ خ 54).
بنابراین، پس از آنکه نصایح و روشنگری نتوانست فتنهگران را از ادامة اعمال فتنهجویانة خود و بر هم زدن نظم عمومیجامعة اسلامی بازدارد، همة افراد جامعة اسلامی وظیفه دارند با رعایت قواعد و قوانین اسلامی و پیروی کردن از امام عادل در برابر اعمال فتنهگرانه و آشوبطلبانه بایستند و اجازه ندهند امنیّت و آسایش عمومی امّت دچار خدشه و آسیب گردد.
5ـ شیوههای مبارزة بلندمدّت
از آنجا که فتنهها بر اساس علل و زمینههای بسیاری و عموماً در درازمدّت شکل میگیرند، ضروری است که جامعة اسلامیدر خشکاندن زمینههای آن کوشش نماید، تا ریشههای فتنهگری از بین برود و در آیندة جامعة اسلامی دچار آن نگردد. در این بخش به تعدادی از مهمترین کارهای زیربنایی و بلندمدّت که جامعة اسلامی وظیفه دارد آنها را انجام دهد تا از بروز فتنه در آینده جلوگیری نماید، اشاره میکنیم.
1ـ5) تربیت اخلاقی جامعه
یکی از علل مهم در زمینهسازی برای فتنه، دنیاگرایی و هواهای نفسانی به عنوان عامل انگیزشی است. امیرالمؤمنین علی (ع) هوای نفس را آغاز پدید آمدن فتنهها برشمرده است و میفرماید: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ: همانا آغاز پدید آمدن فتنهها هواهایی است که تبعیّت میشود» (کلینی، 1407ق.، ج 1: 54) و در جایی دیگر امیرالمؤمنین (ع) در این باره میفرماید: «إِنَّمَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَتَیْنِ؛ اِتِّبَاعَ الْهَوَى وَ طُولَ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَة: همانا بر شما از دو چیز میترسم، تبعیّت از هوای نفس و آرزوهای طولانی، همانا هوای نفس و تبعیّت از آن از حق جلوگیری میکند و آرزوهای طولانی سبب فراموشی آخرت میشود» (همان، ج 2: 336).
قرآن کریم یکی از اهداف اصلی بعثت پیامبر اکرم (ص) را تزکیه و تربیت مردم معرّفی میفرماید: ﴿هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ: اوست که در میان جمعیّت درسنخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها مىخواند و آنها را تزکیه مىکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت مىآموزد، هرچند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند﴾ (الجمعه /2). در آیة فوق هدف بعثت نبیّ اکرم (ص) در سه امر خلاصه شده که یکی جنبة مقدّماتی دارد و آن تلاوت آیات الهی است و دو قسمت دیگر، یعنی تربیت، تهذیب و تزکیة نفوس و تعلیم کتاب و حکمت دو هدف نهایی را تشکیل میدهد (ر.ک؛ مکارم شیرازی، 1374، ج 24: 107). مسألهای که در این رابطه باید بیان شود، این است که نیمی از شخصیّت ما را عقل و خِرَد تشکیل میدهد و نیمی را غرایز و امیال به همین دلیل ما به همان اندازه که به تعلیم نیاز داریم، نیاز به تربیت هم داریم، هم خِرَد ما باید تکامل یابد و هم غرایز درونی ما باید به سوی هدف صحیحی رهبری شوند. لذا پیامبران هم معلّماَند، هم مربّی، هم آموزشدهندهاند و هم پرورشدهنده (ر.ک؛ همان).
بخشی مهم از عملکرد انسانها در صحنة جامعه، حاصل علل و عوامل انگیزشی و اخلاقی آنهاست. آنچه که مستقیماً در رفتار انسان تأثیر میگذارد، عوامل درونی است. این عوامل را میتوان با آگاهیها و تمرین (و تربیت) در اختیار گرفت، تضعیف یا تقویت آنها نمود و بر تأثیرشان افزود و یا از تأثیرشان کاست و آنها را زدود و یا پایدار ساخت (ر.ک؛ مصباح، 1388: 17). بنابراین، از آنجا که عمدة علل ایجاد فتنه، ریشه در اخلاق درماننشده دارد، ضروری است که جامعه در جهت تزکیه و تربیت اخلاقی قدم بردارد. در این صورت است که ریشة بسیاری از امراض نفسانی و فتنهگریها خشکانده میشود و صحنة جامعه از عطر فضایل اخلاقی آکنده میگردد.
2ـ5) تقویت اعتقادات
105 |
از آنجا که یکی دیگر از علل ایجاد فتنهها، ریشه در علل نگرشی و معرفتی دارد و به عبارتی، ریشة بسیاری از بدعتها را عدم معرفت کامل به اصول و ارزشها تشکیل میدهد، بهطوریکه بسیاری از افرادی که در فتنهها گرفتار میشوند و فریب فتنهگران و طرّاحان آن را میخورند، از نظر اعتقادات و باورها از سطح پایینی برخوردارند و اینگونه افراد در مواجهه با فتنهها و آزمایشها مغلوب میشوند و دچار سُستی و رخوت در اعتقادات میگردند. قرآن کریم در این باره میفرماید: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ: بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مىپرستند (و ایمان قلبی آنان بسیار ضعیف است) و همین که (دنیا به آنها رو کند و نفع و) خیرى به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا مىکنند، امّا اگر مصیبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مىشوند (و به کفر روی مىآورند)! (بدین ترتیب،) هم دنیا را از دست دادهاند و هم آخرت را و این همان خسران و زیان آشکار است﴾ (الحج / 11).
امیرمؤمنان علی (ع) نقش ناآگاهی افراد در فتنهها را چنین بیان میفرمایند: «إِنَّ أَبْغَضَ الْخَلاَئِقِ إِلَى اللَّهِ [تَعَالَى] رَجُلاَنِ رَجُلٌ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ مَشْغُوفٌ بِکَلاَمِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلاَلَةٍ فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ ضَالٌّ عَنْ هَدْیِ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَى بِهِ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ حَمَّالٌ خَطَایَا غَیْرِهِ رَهْنٌ بِخَطِیئَتِهِ وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلاً مُوضِعٌ فِی جُهَّالِ الْأُمَّةِ عَادٍ فِی أَغْبَاشِ الْفِتْنَةِ عَمٍ بِمَا فِی عَقْدِ الْهُدْنَةِ قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِماً وَ لَیْسَ بِهِ بَکَّرَ: دشمنترین آفریدهها نزد خدا دو نفرند: مردى که خدا او را به حال خود گذاشته و از راه راست دور افتاده است، دل او شیفتة بدعت است و مردم را گمراه کرده، به فتنهانگیزى مىکشاند و راه رستگارى گذشتگان را گم کرده و طرفداران خود و آیندگان را گمراه ساخته است. بار گناه دیگران را بر دوش کشیده و گرفتار زشتىهاى خود نیز مىباشد و مردى که مجهولهای به هم بافته و در میان انسانهاى نادان امّت، جایگاهى پیدا کرده است، در تاریکىهاى فتنه فرو رفته و از مشاهده صلح و صفا کور است. آدمنماها او را عالم نامیدند که نیست» (نهجالبلاغه/ خ 17).
بنابراین، ضعف در اعتقادات سبب میشود که افراد استعداد بیشتری برای انحراف از مسیر الهی داشته باشند و اگر باورهای افراد بر پایههای درست و متقن قرار گرفته باشد، احتمال تزلزل در فتنهها کاهش مییابد، ولی اگر شناخت افراد از دین بدون علم و آگاهی از قرآن و سنّت پیامبر (ص) صورت گیرد و افراد باورهای خود را بر اساس گفتههای مردم استوار سازند، در این صورت، هنگام بروز فتنهها به همان صورتی که بدون آگاهی و دانش وارد دین شده بودند، به همان صورت نیز از دین خارج میگردند و از عقاید خود بازمیگردند و دچار تزلزل میگردند. از امام کاظم و امام صادق، علیهماالسّلام، نقل شده که فرمودند: «مَنْ دَخَلَ فِی الْإِیمَانِ بِعِلمٍ، ثَبَتَ فِیهِ، وَ نَفَعَهُ إِیمَانُهُ، وَ مَن دَخَلَ فِیهِ به غیر عِلْمٍ، خَرَجَ مِنْهُ کَمَا دَخَلَ فِیهِ: هرکس با علم در ایمان داخل شود، در آن ثابتقدم خواهد بود و اگر به غیر علم وارد شده باشد، همانگونه نیز از آن خارج خواهد شد» (کلینی، 1429ق.، ج 1: 14). از امیر مؤمنان علی (ع) نیز نقل شده که فرمودند: «مَنْ أَخَذَ دِینَهُ مِنْ أَفْوَاهِ الرِّجَالِ أَزَالَتْهُ الرِّجَالُ وَ مَنْ أَخَذَ دِینَهُ مِنَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ زَالَتِ الْجِبَالُ وَ لَمْ یَزُلْ: هر کس دین خود را از زبان مردمان بگیرد، همان مردم او را از دین دور خواهند کرد (و دین او را تغییر میدهند)، و هر کس دین خود را از کتاب و سنّت بگیرد، کوهها متزلزل میشوند، ولی این چنین فردی متزلزل نمیشود» (حرّ عاملی، 1409 ق.، ج 27: 132).
مولی صالح مازندرانی در شرح این روایت مینویسد: «یَجِبُ عَلَى المُتَمَسِّکِ بِدِینِ الحَقِّ أَن یَکُونَ عَارِفاً عَالِماً بِوُجُوهِ المَصَالِحِ وَ المَفَاسِدِ ذَا بَصِیرَةٍ کَامِلَةٍ فِی التَّمیِیزِ بَینَ الحَقِّ وَ البَاطِلِ لِیَکُونَ ثَابِتاً رَاسِخاً فِیهِ بِحَیثِ لاَ یُغَیِّرهُ رِیَاحُ فِتَنِ المُخَالِفِینِ وَ لاَ یُحَرِّکُهُ صَرصَرُ شُبَهَاتِ المُعَانِدِینِ: واجب است بر کسی که به دین حق تمسّک میجوید که عالم و آگاه به وجوه مصالح و مفاسد (در دین) باشد و دارای بصیرتی کامل در شناخت و تمییز حقّ و باطل باشد، به طوری که در دین راسخ گردد و بادهای فتنة مخالفان او را دگرگون نسازند و شبهات دشمنان اسلام او را از ثبات در دین نلرزانند و حرکت ندهند» (مازندرانی، 1382 ق.، ج 2: 39). در صورتی که شناخت و باورهای افراد از دین بر اساس معیارهای قرآن و اهل بیت (علیهمالسّلام) نباشد، فتنهها آنها را از مسیر الهی خارج میگردانند و افراد نمیتوانند از پیامدهای منفی آن مصون بمانند، چنانکه از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: «مَنْ لَمْ یَعْرِفْ أَمْرَنَا مِنَ الْقُرْآنِ، لَمْ یَتَنَکَّبِ الْفِتَن: هر کس امر ما (ولایت اهل بیت) را از قرآن نشناسد، راه نجات و خلاصی در فتنهها ندارد» (کلینی، 1407. ق.، ج 1: 7). نیز از آن حضرت روایت شده که «مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الْحَقَّ مِنَ الْقُرْآنِ لَمْ یَتَنَکَّبِ الْفِتَن: هر کس حق را از قرآن نشناسد، راه نجاتی در فتنهها ندارد» (مجلسی، 1403 ق.، ج 2: 242). بنابراین، اهمیّت تقویت اعتقادات بر مبنای آموزههای قرآن و عترت به عنوان راهکاری بلندمدّت برای مبارزه با فتنهها و علل شکلگیری آنها روشن میگردد و این راهکار به همراه تقویت اخلاق و معنویّت نقش بسزایی در جلوگیری از فتنهها ایفا میکنند.
بنابراین، اهمیّت تقویت اعتقادات بر مبنای آموزههای قرآن و عترت به عنوان راهکاری بلندمدّت برای مبارزه با فتنهها و علل شکلگیری آنها روشن میگردد و این راهکار به همراه تقویت اخلاق و معنویّت نقش بسزایی در جلوگیری از فتنهها ایفا میکنند. در این راستا، اهمیّت و نقش تعلیم و تربیت نیز در تقویت مبانی اعتقادی روشن میگردد. علاّمه جعفری در این باره مینویسد: «مادام که اهمیّت تعلیم و تربیت برای تفکیک حق از باطل به مردم جوامع اثبات نشود و مادام که گردانندگان جوامع عامل سازندة تعلیم و تربیت را به طور قوی از نظر اهداف و طرق مناسب آنها در متن ادارة اجتماع قرار ندهند، نه تنها کوششها و تکاپوهای رهبران و پرچمداران اخلاق و پیشتازان مذهب انسانساز عقیم و بینتیجه خواهد ماند و نه تنها کاری از دست کوشندگان بهداشت روانی و اصلاح روانی انسانها از طرق علمی برنخواهد آمد، بلکه هر روزی که بر تاریخ بشر خواهد گذشت، دردهای پیچیدهتری بر دردهای خود خواهد افزود» (جعفری، 1368، ج 10: 112). سپس ایشان در ادامه مینویسند: «اگر جوامع به عامل سازندة تعلیم و تربیت برای تفکیک حق از باطل اهمیّت حیاتی قایل میشدند، مردم با کمال اشتیاق به زندگی با مبانی حق که در اعماق درونشان زبانه میکشد، برای تشخیص حق از باطل میکوشیدند و در این کوشش به آن همة استعداد متنوّع که در تشخیص واقعیّات در قلمرو انسان و جهان از خود بروز دادهاند، پاسخ میدادند، قطعاً موفّق میشدند، مخصوصاً با نظر به اینکه دو نیروی فوقالعاده عالی عقل و وجدان و حقایق بسیار عالی و سازندهای که بهوسیلة پیامبران الهی و اولیاءالله و حکمای راستین همواره در اختیار انسانها بوده، میتواند بهترین بهرهبرداری را از آنها بنمایند» (همان).
بنابراین، از آنجا که از مهمترین وسایل و روشهای فتنهگران، تضعیف ارزشهای الهی است و اصولاً راهبرد دشمنان برای ضربه زدن به جامعة اسلامی، ضربه به ارکان اعتقادی و اصول اساسی و ارزشی جامعه است، علمای اسلام باید هر چه بیشتر در جهت تقویت اعتقادات مردم بکوشند و در این راستا، در تقویت باورهای مربوط به خداشناسی، نبوّتشناسی و امامشناسی و دیگر مبانی اعتقادی به خصوص در عصر ما، ولایت فقیه و تشریح مبانی حکومت اسلامی قدم بردارند.
نتیجهگیری
از آنچه در مقالة حاضر گذشت، نکات زیر قابل استنتاج است:
1ـ رجوع به معارف بلند قرآن کریم و اهل بیت، علیهمالسّلام، عمل کردن بر اساس تقوا و داشتن بصیرت سیاسی و اجتماعی در پرتو معارف دین از راههای در امان ماندن از خطرهای فتنههای اجتماعی میباشد.
2ـ برای مبارزه با فتنههای اجتماعی باید از دو راهکار کوتاهمدّت و بلندمدّت بهره جست که در این میان وظیفة خواصّ جامعه است که با روشنگری و هدایت افکار عمومی، در جهت کاهش فضای غبارآلودی که بر اثر فتنه ایجاد شده است، قدم بردارند و تودههای فریبخورده را هدایت نمایند و شبهههای آنها را با تأمّل پاسخ گویند و معیارهای صحیح برای شناخت حق از باطل را برای آنها تبیین کنند.
3ـ در صورتی که پس از تبیین حقایق که به وسیلة نخبگان جامعه صورت میگیرد، طرّاحان اصلی فتنه دست از اقدامهای فتنهجویانة خود برنداشتند، در این میان، وظیفة حکومت اسلامی است که با بهرهگیری از تمام امکانات و بسیج عمومی در مقابل فتنهجویی این افراد با قاطعیّت بایستد.
4ـ از آنجا که وقوع فتنهها متأثّر از ریشهها و عوامل انگیزشی در درون افراد که همان هواهای نفسانی است و نیز متأثّر از عوامل نگرشی که همان انحرافهای فکری و عقیدتی است، جامعة اسلامی باید با تربیت اخلاقی و تزکیه و نیز تقویت اعتقادات و باورها به عنوان راهکارهای بلندمدّت به منظور ریشهکنی فتنهها قدم بردارد.