Editorial
Authors
1 Associate Professor at Al-Zahra University, Tehran
2 PhD Student of the Quranic Science and Hadith at Tehran University
3 MA in the Quranic Science and Hadith University, Theran
Abstract
Adaptation is a form of application and manifestation of the verses of the Quran in Imams’ words. The present study aimed to examine different forms of adaptations and motivation for their application in the words of Imam Reza. As the Holy Quran for Muslims enjoys a high status among Muslims and is the source from which the Imams took their underlying themes, Imam Reza used the Quranic verses repeatedly in his Imamate hadith to discuss different dimensions of leadership and issues related to it. This article first explain the concept of adaptation and motives behind its usage. Then, it examines this literary element in Imam’s sermon. In this holy Hadith, different forms of adaptations have been used including full, partial, varied, reference and inference adoptions, and it was observed that the Imam utilized each of these forms of adaptations with different motivations and purposes. This paper attempts to examine these adaptations with an analytical approach.
اقتباس از قرآن به عنوان یکی از محسّنات علم بدیع، از آغاز شیفتگی مسلمانان به این کتاب آسمانی تاکنون رواج داشته و دارد و هر روز متناسب با بهرهگیری معنوی بشر از قرآن، جلوه و رنگی تازه به خود میگیرد. پیش از نزول قرآن، اقتباس از دیگر شاعران عیب و ننگ به حساب میآمد و در شمار سرقت ادبی و انتحال قرار میگرفت. امّا بدون تردید پس از نزول قرآن، اقتباس از آن مایة مباهات شاعران و سخنوران و زینتافزای اثر و سخن آنان به حساب میآمده و میآید.
کمّیّت و کیفیّت اقتباس، گویای میزان و چگونگی پیوند مقتبَس و مقتبِس با هم است؛ بدین ترتیب که هرچه کمّیّت اقتباس بالاتر باشد، تنوّع و عمق اقتباس در اثر و سخن اقتباسکننده بیشتر است و نشان از ذوب اقتباسکننده در اقتباس شونده دارد و از آنجا که پیوند امامان معصوم(ع) به گواه حدیث متواتر ثقلین (ر.ک؛ مجلسی، 1414 ق.، ج 8: 684) با قرآن کریم، ازلی، ابدی و جاودانه است و عمیقترین پیوند را با قرآن کریم دارند، لذا آبشخوری که اندیشههای امامان(ع) از آن سرچشمه گرفته است و بیشترین تأثیر را بر فکر و روح آن انوار پاک گذاشته، قرآن کریم است و قرآن بیش از هر منبعی، خاستگاه اندیشه و رفتارشان میباشد. بنابراین، در سخنان خود بیشترین بهرهبرداری و تأثیرپذیری را از قرآن داشتهاند و در جایجای خطابههای این بزرگواران، آیات قرآنی به صورت آشکار و نهان نمود دارد.
با نگاهی به حدیث معروف امام رضا(ع)دربارة امامت که میان پیروان مذاهب مختلف مسلمان و غیرمسلمان، از لبان مبارک این امام همام بیان شده است و در کتب حدیثی معتبر1 نقل شده، درمییابیم که این حدیث شریف در بر دارندة ابعاد و زوایای گوناگونی از حقیقت امامت میباشد. همچنین با دقّت و توجّه در همة منابع که این حدیث شریف در آنها بیان شده است و با واکاوی دوران امام رضا(ع) روشن میشود که یکی از موضوعات مورد اختلاف در آن زمان، بحث امامت بود. لذا امام(ع) در این کلام شریف به روشن ساختن زوایای مختلف امامت میپردازد. در این کلام شریف، امام(ع) به شکلگیری امامت و اعطای این مقام بزرگ به حضرت ابراهیم(ع) تا به ارث رسیدن آن به پیامبر بزرگ اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) اشاره مینمایند و آن را مدلول شایستگیهای مهمّی، از جمله علم و ایمان میدانند. علاوه بر این، به جلوههایی از مقام و جایگاه رفیع امام اشاره مینمایند که از حدّ فهم و اندیشة انسانها بیرون است و همگان به عجز و ناتوانی در شناخت کُنه وجود او که تجلّی نور الهی است، اذعان دارند.
همچنین امام رضا(ع) با تعبیرها و تشبیههای پرمعنا، جلوهای از حقیقت بیکران امام را برای عقول بشری قابل فهم میسازند و قریب به هشتاد و پنج صفت از صفات و خصیصههای امامت را برمیشمارند، نیز در فرازی از این حدیث اشاره به مسئولیّتهای امام مینمایند و آن را استقرار و پاسداری از دین الهی و برپا نمودن فروعات الهی میدانند. همچنین امام(ع) از برخورد مردم با مسئلة امامت و کنار گذاشتن انتخاب الهی انتقاد میکنند. نکتة قابل توجّه در این کلام وحی گونه، تمسّک جستن و اقتباس از آیات قرآنی میباشد.
از همین رو، در این نوشتار تلاش شده تا علاوه بر ذکر گونههای این نوع اقتباس در حدیث، به انگیزه این وامگیریها که در واقع، وجه تمایز این نوشته با دیگر پژوهشهای پیرامونی خواهد بود، اشاره شود. لذا سؤال اساسی مطرح در این مقاله آن است که در حدیث امام رضا(ع)کدام گونة اقتباس به کار رفته و انگیزهها و اهداف آن چیست؟
یکی از پژوهشهایی که پیرامون اقتباس قرآنی در روایات انجام گرفته است، مقالة «اقتباسهای قرآنی در نهجالبلاغه» از حمید عبّاسزاده در فصلنامة مطالعات تفسیری (سال اوّل، شمارة 1، بهار 1389) است. در این مقاله، به نوع بهکارگیری الفاظ و مضامین قرآنی در نهجالبلاغه پرداخته شده است، لیکن انگیزة این وامگیریها به طور کامل بررسی نشده است.
پیرامون رابطة خطبة امام رضا(ع) با قرآن نیز مقالهای از زهره اخوان مقدّم با عنوان «بررسی مستندات قرآنی حدیث امامت امام رضا(ع)» در فصلنامة سفینه (شمارة 41، زمستان 1392) نوشته شده است. در این مقاله، صرفاً آیاتی که صریحاً و آشکارا در این خطبه استفاده شده، مورد بررسی قرار گرفته است، امّا تا آنجا که نگارندگان این مقاله جستجو کرده، دربارة اقتباسهای قرآنی در خطبة امام رضا(ع) پژوهشی صورت نگرفته است.
1ـ مفهومشناسی اقتباس
کلمة «اقتباس» مصدر عربی از باب افتعال به معنای گرفتن، اخذ کردن، آموختن (معین، 1342: ذیل واژه)، فراگرفتن علم، هنر و ادب از دیگری است (همایی، 1364: 383) که امروزه در برابر آن، کلمة انطباق یا بازنویسی نیز به کار میرود. در زبان عربی میگویند: «قَبَستُ مِن فُلاَنٍ نَاراً أَو خیراً وَاقتَبَستُ مِنْهُ عِلماً وَأقبَسَنِی فُلاَنٌ إِذَا أَعْطَاکَ قَبَساً» (ابنفارس، 1404ق، ج 5: 48). کاشفی نیز اقتباس را به معنای جستجوی شراره و پارهای آتش برای روشنی و گرمابخشی میداند (ر.ک؛ کاشفی سبزواری، بیتا: 69). چنانکه در قرآن کریم هم این واژه به همین معنا کار رفته است. خداوند متعال میفرماید: ﴿إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ نَارًا سَآتِیکُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ﴾ (النّمل/7). بنابراین، اقتباس به معنای گرفتن از چیزی و بهرهمندی از آن میباشد.
از لحاظ اصطلاحی، در علم بدیع، اقتباس آن است که در کلام ـ نثر یا نظم ـ مطلبی از قرآن یا حدیث یا بیتی معروف را بیاورند، در حالی که اشارهای صریح به آن آیه، حدیث یا بیت نکرده باشند (ر.ک؛ جرجانی، 1321، ج 1: 183). بنابراین، شرط اصلی در اقتباس این است که به منبع اقتباس و گویندة اصلی اشاره نشود؛ یعنی گفته نشود: «قَالَ اللهُ کَذَا» یا «قَالَ رَسُولُ اللهِ کَذَا» (ر.ک؛ تفتازانی، 1411ق.: 308).
2ـ اقسام اقتباس
اقتباس را از جنبههای گوناگونی تقسیمبندی کردهاند:
2ـ1) گروهی آن را بر اساس منظور و هدف استفاده از الفاظ اقتباسشده، خواه معنا تغییر کرده باشد یا نه و نیز اینکه ناظر به قرآن است نه سایر متون ادبی، به سه قسم تقسیم کردهاند:
الف) اقتباس مقبول: آنچه که در خطبهها، مواعظ و عهدنامهها و مدح پیامبر و مانند آن است.
ب) اقتباس مباح: آنچه که در غزل، نامهها و قصّهها باشد.
ج) اقتباس مردود: این خود دو قسم است: اوّل آنچه که خداوند آن را به خود نسبت داده است، ولی فرد اقتباسکننده آن را به خودش نسبت دهد؛ مانند سخن یکی از بنیمروان در زمانی که شکایت یکی از کارگزارانش را مطالعه میکرد، گفت: ﴿إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ، ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُم﴾ (الغاشیه/ 25ـ26).
2ـ2) این است که آیة قرآن در معنای هزل (شوخی و مسخرهگویی) آورده شود؛ مانند:
«أوحی إلی عشّاقه طرفه |
|
هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ |
2ـ 2) گروهی دیگر اقتباس را به دو نوع تقسیم مینمایند و اساس این نوع تقسیم، تغییر یا نبود تغییری است که در معنای عبارات اقتباسشده انجام میشودکه بر این اساس به دو گونه تقسیم میشود:
الف) آنچه اقتباس شده، از معنای اصلی خود تغییر داده نشود؛ مانند: «یاقوم، اصبروا علی المحرّمات، و صابروا علی المفترضات، و راقبوا بالمراقبات، واتّقوا الله فی الخلوات ترفع لکم الدّرجات» (احمدنگری، 1421ق.، ج 1: 101).
در متن اصلی نویسنده، اشارهای نشده است که کدام قسمت از این جملات، اقتباس است. شاید بتوان گفت که جملة آخر اقتباسی از این آیه است: ﴿نَرْفَع ُدَرَجاتٍ مَن ْنَشاءُ﴾ (الأنعام/ 83).
ب) آنچه اقتباس شده، از معنای اصلی خود تغییر یافته باشد؛ مانند این سخن:
«لَئِن أَخْطَأت فِی مدحک مَا أَخْطَأت فِی منعی |
قسمت آخر مصراع دوم، از گفتة حضرت ابراهیم(ع) در قرآن ﴿رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّم﴾ (ابراهیم/ 37) اقتباس شده که در آیه به معنای سرزمینی آمده که آب و گیاه ندارد، ولی در شعر به معنای شخصی که خیر و نفعی در او نیست، منتقل شده است (ر.ک؛ احمد نکری، 1421ق.، ج 1: 101ـ102) و معنای آن بیت، چنین است: اگر در مدح تو خطا کردم، در اینکه خیری از تو به من نمیرسد، خطا نکردهام؛ زیرا حاجت خود را نزد فردی آوردهام که خیر و نفعی ندارد.
2ـ3) اساس این دیدگاه، میزان تغییر در الفاظ و ترکیب جملات اقتباسشده میباشد، خواه با این تغییر الفاظ، معنا هم تغییر کرده باشد یا اینکه معنا تغییر نکرده باشد که بر این اساس، اقتباس به پنچ گونه کامل، جزئی، متغیّر، استنباطی، اشارهای تقسیم میشود (ر.ک؛ عبّاسزاده، 1389: 14).
3ـ انگیزههای اقتباس
بهرهگیری و تأثیرپذیری معصومان(ع) از قرآن به شیوة اقتباس، با انگیزههای گوناگونی انجام میگیرد: به قصد تبرّک و تیمّن (یعنی با آوردن کلام خداوند، به سخن خود مبارکی و تبرّک بخشیدن)، به قصد تحمید، تهلیل و تسبیح (یعنی با بهرهگیری از آیات قرآن، به مدح و ثنا پرداختن یا اقرار به توحید، یا پیراستن خدای تعالی از نقص و کاستی)، به قصد تبیین، تفسیر و توضیح (یعنی با آوردن عبارت قرآنی، مقصود خویش را آشکار ساختن)، بهقصد تعلیل و توجیه (یعنی آیهای از قرآن را بر سخن خود دلیل آوردن)، به قصد تحریض و تحذیر (یعنی با آوردن عبارت قرآنی، خواننده را به چیزی تحریض و تشویق کردن، یا از چیزی تحذیر و زنهار دادن)، به قصد استشهاد و استناد (یعنی مقصود خود را به کلام خداوند، مستند کردن و سخن خدا را شاهد آن ساختن)، به قصد جری و تطبیق (یعنی عبارت قرآنی را بر مصادیق جدید غیر از مصادیق زمان نزول تطبیق دادن)، به قصد تزیین و تجمیل (یعنی کلام خویش را با گزارههای قرآنی، آراستن و زیبا ساختن)، به قصد استدلال و احتجاج (یعنی با آوردن عبارت قرآنی، به روشنگری بهتر و اقناع مخاطب پرداختن) (ر.ک؛ خیّاط، 1391: 9).
5ـ استشهاد صریح و آشکار قرآنی در حدیث
با توجّه به بررسیهای انجام شده، امام رضا(ع) در این حدیث در موارد فراوانی به طور صریح به آیات زیادی از قرآن استشهاد و استناد کرده است که این موارد را نمیتوان به عنوان اقتباس در نظر گرفت؛ چراکه در تعریف اصطلاحی اقتباس بیان شد که در اقتباس شرط است به منبع و گویندة کلام اقتباسشده اشاره نشود. از همین رو، این موارد که در آنها صریحاً بیان شده که در قرآن چنین آمده است و خداوند فرموده، نمیتواند به عنوان اقتباس در نظر گرفته شود.
مواردی از این دست عبارت است از:
در فراز ابتدایی این خطبه، حضرت در باب سیر امامت، موقعیّت و جایگاه امامت میفرماید: امامت جایگاه و مقامی بس رفیع دارد و عمقش ژرفتر از آن است که مردم بتوانند با خِرَد خود به آن دست یابند یا با دست خود بتوانند امامی انتخاب کنند. در ادامه میفرمایند که امامت ویژة خواصّ و پاکان میباشد و در این زمینه این گونه میفرمایند: «قال الله تبارک و تعالی: ﴿وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین﴾ (البقره/124). فقال: ﴿وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً وَ کُلاًّ جَعَلْنا صالِحین * وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدین﴾ (الأنبیاء/73ـ72). فقال جلّ و تعالی: ﴿إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنین﴾ (آلعمران/68). در ادامه، از امامت حضرت علی(ع)و فرزندان برگزیدة او که خداوند به سبب وجود شایستگیهای علم و ایمان، امامت را به آنان ارزانی داشته، سخن به میان میآورند و کلام خودش را مستند به این آیه قرآن میکند، به قوله تعالی: ﴿وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِیمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِلَى یَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا یَوْمُ الْبَعْثِ وَلَکِنَّکُمْ کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾ (الرّوم/ 56).
در فرازی دیگر از این خطبة شریفه، از دلایل نبود توانایی مردم در انتخاب امام و ویژگیهای امام که باعث این ناتوانی در انتخاب شده است، سخن به میان میآورند و ناگفتههای این مهم را یادآور میشود و کلام مبارک ایشان را مستند به این آیات شریفه، قرآن مینمایند و میفرمایند: «فی قوله تعالی: ﴿أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ﴾ (یونس/35) و بقوله تبارک و تعالی: ﴿وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیرا﴾ (البقره/269) و قوله فی طالوت: ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ﴾ (البقره/247) و قال لنبیّه (ص) ﴿أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظیما﴾ (النّساء/113) وَ قَالَ فِی الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّهِ وَ عِتْرَتِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ: ﴿أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیما * فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ کَفی بِجهنّم سَعیرا﴾ (النّساء/54ـ55).
در فراز پایانی این خطبه، حضرت به نکوهش خداوند دربارة غاصبان خلافت اشاره میکند و تجاوز از حقّ و کنار گذاشتن انتخاب الهی از سوی ایشان را یادآور میشود و میفرمایند: «فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ: ﴿وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدیً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ﴾ (القصص/50) وقَالَ عَزَّ وَ جَلَ: ﴿فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ﴾ (محمّد/8) وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ: ﴿کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ﴾ (الغافر/35).
چنانکه مشاهده شد، در این عبارات، حضرت با آوردن نشانهای، آیه را از کلام خود جدا میفرماید و در این موارد، تنها آیات قرآن را به عنوان شاهد بر کلام خود ذکر میکنند.
5ـ اقتباسات قرآنی در خطبة امام رضا(ع) و انگیزة آن
با نگاهی به خطبة امام رضا(ع)، میتوان گونههای اقتباس در آن را به پنج شکلِ اقتباس کامل، اقتباس جزئی، اقتباس متغیّر، اقتباس استنباطی و اقتباس اشارهای تقسیم کرد.
در ادامه، به بررسی گونههای اقتباس در کلام امام، همراه با انگیزة وامگیری در خطبة مورد نظر پرداخته میشود.
5ـ1) اقتباس کامل
در این نوع از اقتباس، عین نصّ قرآنی در اثر و کلام متکلّم بهکار گرفته میشود، بیآنکه هیچ تغییر یا دخل و تصرّفی در آن ایجاد گردد (ر.ک؛ عبّاسزاده، 1389: 5). اقتباسهایی از این دست را میتوان در کلام امام(ع) در موارد ذیل خلاصه کرد:
الف) امام(ع)در بخشی از این خطبه، در واقع، به سرزنش گروهی میپردازد که از بزرگترین نعمت الهی رویگردان شدند و امری را که مربوط به خدا و پیامبرش بود، خود به عهده گرفتند. امام در این باره فرمودند: «رَغِبُوا عَنِ اخْتِیَارِ اللَّهِ وَ اخْتِیَارِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ أَهْلِ بَیْتِهِ إِلَی اخْتِیَارِهِمْ وَ الْقرآن یُنَادِیهِمْ ﴿وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ﴾ (القصص/68): آنان انتخاب خدا و رسول او را کنار گذارده، انتخاب خود را در نظر گرفتند، در حالیکه قرآن با صدایی بلند به آنان خطاب میکند: «و پروردگار تو آنچه را بخواهد میآفریند و برمیگزیند. آنان حقّ انتخاب ندارند و خداوند از شرک آنها منزّه و برتر است» (ابنبابویه، 1378 ق.، ج 1: 216). امام(ع)در این فراز، با اقتباسی که انجام داده است، علاوه بر تصریح بر اینکه انتخاب امام از اختیارات بشر نیست، همچنانکه در روایاتی که از طرق اهل بیت(ع) به ما رسیده است (ر.ک؛ عروسی حویزی، 1415 ق.، ج 4: 136). آیة مذکور در این سخن را به مسئلة اختیار و گزینش امام معصوم از سوی خدا تفسیر میکند و جملة ﴿ماکانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ: آنان (در برابر او) اختیارى ندارند﴾ نیز بر همین معنی تطبیق شده است و این در واقع، از قبیل بیان مصداق روشن است (ر.ک؛ مکارم شیرازی و دیگران، 1374 ، ج16: 143). بنابراین، میتوان انگیزه و هدف امام(ع)را در این اقتباس، عتاب و سرزنش دانست.
ب) در فرازی دیگر از این خطبه، صفات و امتیازات خاصّ امام را یادآور میشود و پس از آن در مقام تعلیل، آیة 4 سورة جمعه را اقتباس میکند تا آشکار سازد که علّت این امتیازات، بخشش و کرم الهی است و میفرمایند: «فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ... ﴿وَ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ﴾ (الجمعه/4): پس او (امام) معصوم تأییدشده با توفیق الهی، بیعیب و نقص و از هر گونه عیب و نقص در امان است... و این فضل خداست که به هر کس بخواهد میدهد و خداوند دارای فضلی بزرگ است» (ابنبابویه قمی، 1378 ق.، ج 1: 222).
5ـ2) اقتباس جزئی
در این نوع از اقتباس که در واقع، پربسامدترین گونة اقتباس از آثار ادبی میباشد، ترکیبها و عباراتی گزیده از قرآن در متن آورده میشود. این نوع اقتباس در درجة نخست، نشانة اُنس با قرآن است (ر.ک؛ عبّاسزاده، 1389: 6). بنابراین، پیداست که این نوع اقتباس در کلام امامان که قرآن ناطق و شایستهترین افراد در بهرهجویی از فرازهای نورانی کلام وحی هستند، فراوان دیده شود. امام رضا(ع) نیز در کلام خود از این نوع اقتباس استفاده نمودهاند:
الف) در بخشی از این خطبه، حضرت به ترسیم سرانجام کسانی میپردازد که برای خود پیشوایی غیرمعصوم و غیرالهی برگزیدهاند و نیز به نفرین آنان که با انحراف در مسیر امامت، معضل بدی را در جامعه ایجاد کردند. در این فراز، با اقتباس از آیاتی که در قرآن نیز مبتنی بر سبک و سیاق نفرین میباشد، نوعی تطبیق میان منحرفان آگاه در مسیر ولایت و امامت، با چشمپوشان از حقیقت در کلام خداوند که به نوعی ویژگی مشترک دارند، انجام داده، میفرماید: «وَ اللَّهِ أَنْفُسُهُمْ وَ مَنَّتْهُمُ الْأَبَاطِیلَ فَارْتَقَوْا مُرْتَقًی صَعْباً دَحْضاً تَزِلُّ عَنْهُ إِلَی الْحَضِیضِ أَقْدَامُهُمْ رَامُوا إِقَامَةَ الْإِمَامِ بِعُقُولٍ حَائِرَةٍ بَائِرَةٍ نَاقِصَةٍ وَ آرَاءٍ مُضِلَّةٍ فَلَمْ یَزْدَادُوا مِنْهُ إِلَّا بُعْداً ﴿قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ﴾ (التّوبه/ 30 و المنافقون/ 4)وَ لَقَدْ رَامُوا صَعْباً وَ قَالُوا إِفْکاً وَ﴿قَدْ ضَلُّواْ ضَلاَلاً بَعِیدًا﴾ (النّساء/ 167) وَ وَقَعُوا فِی الْحَیْرَةِ إِذْ تَرَکُوا الْإِمَامَ عَنْبَصِیرَةٍوَ﴿وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ﴾ )العنکبوت/ 38): بهخدا قسم! نفس ایشان به آنان دروغ گفته است و اباطیل، آنان را به آرزو انداخته است و در نتیجه، به پرتگاهی بلند، مشکل و لغزنده پا گذاردهاند که پاهایشان از آن خواهد لرزید، به پایین خواهند افتاد، با عقولی سرگردان، ناقص و بایر و عقایدی گمراهکننده درصدد نصب امام برآمدهاند که جز دوری از مقصد، نتیجهای نخواهند گرفت؛ «خدا آنان را بکشد! به کجا برده شدهاند»؟! درصدد کاری بس مشکل برآمدهاند و خلاف حقّ سخن گفتهاند و «به گمراهی عمیقی دچار گشتهاند و در سرگردانی افتادهاند»؛ زیرا با آگاهی امام را ترک کردهاند و «شیطان اعمال آنان را در نظر ایشان زینت بخشید و آنان را از راه حقّ بازداشت، حال آنکه بینا و بصیر بودند».
ب) در جایی دیگر، در قالب نکوهش و سرزنش با اقتباس از سه آیة قرآن، گروهی که ماجرای سقیفه و فاجعة غصب خلافت را به وجود آوردند، به یهودیانی تشبیه کرده است که همواره به تکذیب پیامبر(ص) میپرداختند. در اینجا نیز مانند نمونة پیشین، امام(ع) سخن اقتباسشده را در فضایی جدید و برای مصداق و دلالتی جدید به کار گرفته است و میفرماید: «تَعَدَّوْا وَ بَیْتِ اللَّهِ الْحَقَّ ﴿وَ نَبَذُوا کِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ﴾ (البقره/ 101) وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ: ﴿الْهُدَی وَ الشِّفَاءُ﴾ (فصلّت/ 44)فَنَبَذُوهُ وَ ﴿اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ﴾ (القمر/ 3) فَذَمَّهُمُ اللَّهُ وَ مَقَّتَهُمْ وَ أَتْعَسَهُمْ: قسم به خانة خدا که از حقّ تجاوز کردهاند و «کتاب خدا را به پشت سر انداختهاند، گویا هیچ نمیدانند!». در کتاب خدا، شفاء و هدایت است و آنها آن را کنار گذاشتهاند و از هوای نفس خود پیروی کردهاند. لذا خداوند آنان را نکوهش فرموده، مورد نفرت و غضب قرار داده، آنها را هلاک کرده است» (ابنبابویه قمی، 1378 ق.، ج 1: 222).
5ـ3) اقتباس متغیّر
منظور از اقتباس متغیّر آن است که نویسنده یا متکلّم بخشی مستقل از آیة قرآنی را از سیاق جدا و با ساختاری تغییر یافته، در لایة صرفی یا نحوی، در اثر و سخن خود به کار گیرد (ر.ک؛ عبّاسزاده، 1389: 7ـ8). پارهای از اقتباسهای این خطبه از این دست است که حضرت با تغییراتی در ساختارهای قرآنی، با انگیزههای گوناگونی آنها را در خطبه بهکار گرفتهاند.
الف) در فرازی از این خطبه، امام(ع) با اقتباس از آیهای که ناظر به خطاب قرآن به پیامبر(ع) دربارة چگونگی انجام مأموریّت آن حضرت میباشد و میفرماید: ﴿ادْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِالْحَسَنَة﴾ (النّحل/ 125)، به شیوة دعوت امام اشاره میکنند و میفرمایند: ﴿وَ یَدْعُو إِلَی سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾. امام رضا(ع)در اینجا با تغییرات ساختاری (تبدیل فعل امر به غایب) با انگیزة جرح و تطبیق، این نکته را بیان میدارند که ائمّة معصومین(ع) همانند رسول خدا، با گفتار حکیمانه، مواعظ و نصایح متقن و روشن، خلق خدا را به سوی حق رهنمون میسازند.
ب) در فرازی دیگر، برای بیان این نکته که دعوت امامان(ع) همانند دعوت پیامبر، ویژگیها و اهداف یکسانی دارد، با اقتباس از آیاتی که در آنها تعبیر «داعِیَ اللَّهِ» برای شخص پیامبر اکرم به کار رفته است؛ مانند ﴿یا قَوْمَنا أَجیبُوا داعِیَ اللَّهِ وَ آمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیم﴾ (الأحقاف/ 31)، از باب جری و تطبیق نیز از امام با عنوان «الدَّاعِی إِلَی اللَّهِ: دعوتکنندة الهی» یاد میفرماید.
ج) در فرازی، امام(ع) بر وجه استعاره، امام را به چراغی فروزان و ستارة راهنما تشبیه میکند ومیفرمایند: «الْإِمَامُ... وَ السِّرَاجُ الزَّاهِرُ... وَ النَّجْمُ الْهَادِی فِی غَیَاهِبِ الدُّجَی: امام، چراغ درخشان و ستارة راهنما در دل تاریکیها است» (ابنبابویه قمی، 1378 ق.، ج 1: 218).
.
شایان ذکر است که قرآن کریم نیز از پیامبر اکرم(ص) به «سراج منیر» تعبیر میکند و میفرماید: ﴿وَداعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیرا﴾ (الأحزاب/46). همچنین ذیل آیة شریفة ﴿وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُون﴾ (النّحل/16). از امام صادق(ع)نقل شده است که «النَّجْمُ رَسُولُ اللَّهِ وَ الْعَلاَمَاتُ الْأَئِمَّة» (قمی، 1404 ق.، ج 1: 383؛ کوفی، 1410 ق.: 664 و قمی مشهدی، 1368، ج 12: 563). منظور از ستاره، پیامبر(ص)و منظور از «علامات»، امامان(ع)هستند. لذا میتوان انگیزة امام(ع)را از این توصیفها که در قالب اقتباس از آیات صورت پذیرفته است، بر توضیح و تبیین حمل کرد.
5ـ4) اقتباس استنباطی
در این نوع اقتباس که مهمترین گونة اقتباس است، محوریّت، کموبیش با لفظ است؛ بدین معنا که نویسنده با الهام گرفتن از یک آیة قرآنی و پس از دریافت و درک مضمون، آن را به حکم ذوق و قریحة خود بیان میکند، بهگونهای که خواننده، حضور لفظی محسوس یا ذکری صریح از قرآن نمیبیند (ر.ک؛ عبّاسزاده، 1389: 14). این نوع اقتباس نیز در کلام امام(ع) قابل مشاهده میباشد.
الف) بدیهی است یکی از اهداف امامت، بیان جزئیّات و تفاصیل احکام شریعت در عرصههای مختلف میباشد، حضرت در فرازی از این خطبه، حضرت به شئون امام اشاره مینماید و میفرماید: «بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلاَةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ الْفَیْءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ الْإِمَامُ یُحِلُّ حَلاَلَ اللَّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اللَّهِ: با امام، نماز، زکات، روزه، حجّ و جهاد به کمال خود میرسد، و فیء و صدقات وفور مییابد و حدود و احکام جاری میگردد و مرزها حفظ و حراست میشود. امام حلال خدا را حلال، و حرام خدا را حرام میکند و حدود او را جاری مینماید و از دین خدا دفاع مینماید» (ابنبابویه قمی، 1378ق.، ج 1: 216).
مقصود از اقامة حدود الهی، بیان و تعلیم و اجرای آن، از طرف حضرات معصومین(ع)در هر زمانی به حسب آن زمان میباشد (ر.ک؛ طاهری، 1384: 151).
از سویی، یکی از شئون پیامبر اکرم(ص) پیرو آیة ﴿وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتفکّرون﴾ (النّحل/ 44)، تبیین احکام الهی و تفسیر آیات قرآنی میباشد؛ زیرا تفاصیل این احکام در قرآن کریم بیان نشده است. از سوی دیگر، این وظیفه و شأن پس از پیامبر(ص)به امامان که جانشینان برحقّ ایشان بودهاند، منتقل شده است، لذا میتوان در این فراز، کلام امام(ع)را اقتباسی از آیة فوق دانست که امام(ع)مقصود خود را در قالب الفاظی جدید بیان میدارد و گویا قصد دارد با این اقتباس بفرماید که خط، اندیشه و هدف امام(ع)امتداد خطّ پیامبر(ص) میباشد.
ب) در فرازی دیگر از این خطبه که در قالب استفهام انکاری بیان شده است، امام میفرمایند: «هَلْ یَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَیَجُوزَ فِیهَا اخْتِیَارُهُمْ؟ إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَی مَکَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ یَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ یَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ یُقِیمُوا إِمَاماً بِاخْتِیَارِهِمْ» (همان، ج 1: 216). مردم حق ندارند بدون اذن مالک و خالق خود کسی را برای خود به عنوان امام و جانشین پبامبر برگزینند و خدای سبحان هم نه تنها به آنان چنین اجازهای نداده بلکه آنان را از این کار بر حذر داشته است؛ زیرا انتخاب مردم متوقّف بر این امر است که بتوانند مقام و جایگاه رفیع امامت را در میان امّت درک کنند، در حالی که قدر امامت، والاتر، شأن آن عظیمتر، جایگاه آن بالاتر، کرانههایش، دورتر، و عمق آن، ژرفتر از آن است که مردم با عقول خود بتوانند آن را درک کنند یا با انتخاب خود، امامی برگزینند. بنابراین، عقول بشر از ادراک این مقام منیع، قاصر است.
با نگاهی گذرا به نصّ صریح قرآن، روشن میشود که مطلب فوق نیز در قرآن مورد تأیید قرار گرفته است و هر جا سخن از نصب و انتخاب امام است، فاعل آن خداوند میباشد؛ مثلاً خداوند میفرماید: ما منصب و مقام امامت را جعل کردیم و به برگزیدگان اعطا میکنیم: ﴿فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحین﴾ (القلم/ 50) و یا ﴿وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحینَ﴾ (البقره/ 130) و یا سایر آیاتی که در آنها، مشتقّات (اجتباه یا اصطفاه) آمده است. بنابراین، عبارتِ «یُقِیمُوا إِمَاماً بِاخْتِیَارِهِمْ» را میتوان اقتباس استنباطی با انگیزة تحذیر از انتخاب، از این آیات دانست که منظور و مقصود، در قالب الفاظی جدید بیان شده است.
ج) حضرت در عباراتی در قالب الفاظی جدید با اقتباس از آیاتی که شفقت و دلسوزی رهبران الهی، از جمله پیامبر بزرگ اسلام(ص)را بیان میفرماید؛ مانند: ﴿لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ * إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعین﴾ (الشّعراء/3ـ4) و یا ﴿لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ﴾ (التّوبه/128)، شفقت و مهربانی امام را به تصویر کشیده است و در واقع، با تطبیق کلام خود بر این آیات، به توصیف امام پرداخته است و میفرماید: «الْإِمَامُ الْأَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْأَخُ الشَّقِیقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِیرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِی الدَّاهِیَةِ النَّآدِ» (ابنبابویه، پیشین، ج 1: 216). امام، انیسی است همراه، پدری است مهربان، او برادر تنی است، مادری است که به کودک خردسالش سخت مهر میورزد و در مصائب پناه بندگان بیپناه است.
5ـ5) اقتباس اشارهای
در این گونه اقتباس که بر پایة معدود واژگانی از متن اصلی بنا میشود، آفرینندة ادبی با اشاره یا نشانهای کوتاه به برخی اشخاص یا حوادث و داستانهای قرآن کریم، به اثر خود غنا و عمق میبخشد و با همین اشاره یا نشانه، تمام ماجرا برای مخاطب یادآوری میشود، بیآنکه حضور لفظی کامل از ماجرا در متن باشد (ر.ک؛ عبّاسزاده، 1389: 11). ذیلاً به نمونهای از این اقتباس در خطبة اشاره میشود.
حضرت در ابتدای خطبه، در پاسخ به سؤال عمربن عبدالعزیز مبنی بر اختلافات زیاد مردم در موضوع امامت، با اقتباس اشارهای به واقعة بزرگ غدیر و امامت حضرت علی(ع) و جانشینی پس از پیامبر اشاره میکند و میفرمایند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَقْبِضْ نَبِیَّهُ(ص) حَتَّی أَکْمَلَ لَهُ الدِّینَ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْقرآن فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ: خدای ـ عزّ و جلّ ـ جان پیامبر خود را نگرفت، مگر آنگاه که دین را برای او تمام کرد و قرآن را براو فرو فرستاد که در آن بیان هر چیز است» (همان، ج 1: 216). این عبارت اقتباسی است از آیة ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا﴾ (المائده/ 3) و نیز آیة ﴿وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ﴾ (النّحل/89).
برجستهترین نکته در این نوع اقتباس، تغییر اسلوب یا سبک سخن است. سبک گفتگو و محاورهای قرآن در کلام امام(ع) به سبک روایت تبدیل شده است و حضرت با تغییراتی که از لحاظ صرفی و نحوی (مخاطب به غایب) در این عبارات داده، بر این امر تأکید میکند که خداوند تبارک و تعالی دین خود را برای این امّت تمام نمود، شریعت و احکام آن را تبیین نمود و آنچه را که امّت بدان نیازمند بود، چیزی فرو گذار ننموده است. در نتیجه، چگونه ممکن است که کتاب شریفی که بیانگر هر چیزی است، در امر خطیر امامت که از مهمترین امور است، سکوت اختیار کرده باشد و بیان روشنی نداشته باشد؟ در واقع، آن حضرت کلام خداوند را دلیل بر سخن خود و تبیین این حقیقت میآورد که دین اسلام و کتاب آسمانی آن، دین و کتاب کاملی هستند که همة جنبههای ضروری مادّی و معنوی انسان را در نظر گرفته است که یکی از ضروریّاتی که امّت تا روز قیامت به آن نیازمند بوده و است، امامت و داشتن امام است و مسئلهای است که نه تنها فروگذار نشده، بلکه نشانة تمامیّت دین است.
نتیجهگیری
با توجّه به مطالب گفته شده، نتایج زیر حاصل میشود:
1ـ با بررسی دوران امام رضا(ع) و اوج گرفتن مباحث کلامی، بهویژه موضوع امامت در دوران این امام همام درمییابیم که حضرت برای روشن ساختن ابعاد و زوایای گوناگون امامت، از واژگان، تعابیر و مفاهیم قرآنی به صورت گسترده استفاده و یا به عبارتی، اقتباس فرمودهاند و این مسئله باعث عمق معانی و تأثیرگذاری دوچندان کلام ایشان شده است.
2ـ در اقتباسهایی که امام رضا(ع) از آیات قرآن انجام دادهاند، در برخی، آیات قرآن بدون تغییر اقتباس شده است. در برخی موارد دیگر، قسمتی از آیات اقتباسشده از لحاظ ساختار صرفی، نحوی و واژگان دچار تغییر شده است و در موارد دیگری نیز آیة اقتباسشده به طور کامل دچار تغییر شده است و عبارات و الفاظ آیه کاملاً با عبارات و الفاظ دیگر بیان شده است.
3ـ تعدادی از آیات به کار رفته در کلام امام(ع) به دلیل نداشتن شرط اقتباس، تنها جنبة استناد و اسشتهاد دارند و نمیتوان این آیات را حمل بر اقتباس کرد.
4ـ پربسامدترین اقتباسهای قرآنی در خطبة امام رضا(ع)، اقتباس متغیّر و استنباطی است.
5ـ مهمترین و به عبارتی، بیشترین کاربرد این وامگیریها در کلام امام رضا(ع)، تطبیق عبارت قرآنی بر مصادیق جدید غیر از مصادیق به کار رفته در آیات میباشد و در این اقتباسها، امام(ع) برای بیان اوصاف و شایشتگیهای امام بیشتر از آیاتی که به پیامبر بزرگ اسلام(ص) مربوط است، بهره برده است.
پینوشت:
1ـ ر.ک؛ مجلسی، 1403ق.، ج 25: 121ـ 128؛ کلینی، 1407 ق.، ج 1: 198ـ203؛ ابنأبی زینب، 1397 ق.: 216ـ224؛ ابنبابویه قمی، 1403 ق.: 33ـ34؛ همان، 1378ق.، ج 1: 216ـ22؛ ابنشعبة حرّانی، 1363: 436ـ442 و طبرسی، 1403ق.: 433ـ436.