قرآن و معارف قرآنی
علی احمد ناصح؛ خدیجه امیری
چکیده
مفسّران در برداشت حقیقی از گزاره «وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ» در آیۀ 113 سوره نساء اختلاف نظر دارند. توجه به علم پیامبر (ص) به مثابه موضوعی مهم، قدمتی همزاد با نزول وحی دارد و همواره مورد توجه اندیشمندان قرآنی بوده است. رابطه"علم" پیامبر (ص) با مسأله وحی و اجتهاد آن حضرت محورهای قابل توجه در دیدگاه مفسران مسلمان در طول ...
بیشتر
مفسّران در برداشت حقیقی از گزاره «وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ» در آیۀ 113 سوره نساء اختلاف نظر دارند. توجه به علم پیامبر (ص) به مثابه موضوعی مهم، قدمتی همزاد با نزول وحی دارد و همواره مورد توجه اندیشمندان قرآنی بوده است. رابطه"علم" پیامبر (ص) با مسأله وحی و اجتهاد آن حضرت محورهای قابل توجه در دیدگاه مفسران مسلمان در طول تاریخ به شمار آمده است. جستار پیش رو با روش توصیفی- تحلیلی در پی واکاوی مراد خداوند از" علم " در گزاره مورد نظر است. با بررسی تفاسیر فریقین با گرایشها و روشهای گوناگون درباره مقصود خداوند از "علم" با دیدگاههای متعددی مواجه میشویم که میتوان آنها را تحت 7 عنوان دستهبندی کرد که عبارت است از: علم اولین و آخرین، علم به امور پنهان، احکام الهی، قوانین شرع و مکنونات ضمائر، تعلیم ویژه، دریافت صحیح تطبیق قواعد کلی بر موارد جزئی، عدم اطلاع از نزول وحی، علم لدنی. با توجه به سیاق آیه 113 سورۀ نساء دستاورد پژوهش بیانگر آن است خداوند به پیامبر(ص) قدرت استنباط قضایای کلی و تطبیق آن بر جزیئات امور از جمله قضاوت برای حل و فصل مسائل میان امت و بیان احکام کلی شریعت که نوعی تعلیم ویژه به آن جناب از راه وحی بود عنایت نموده است و این غیر از کتاب قرآن و حکمت است که در آیه به آن اشاره شده است. یکی از مصادیق بارز این علم، بینش ویژۀ پیامبر(ص) و عصمت آن حضرت میباشد که رابطهای تنگاتنگی میان این دو برقرار است.
سعید غفرالهی؛ علی احمد ناصح؛ سیدرضا مؤدب
چکیده
قرآن کریم، متنی است که مخاطبانش به منظور دریافت مُراد آن نیاز به «تفسیر» دارند. پس از دریافت مُراد، نوبت به فرایند «تطبیق» یا همان بهرهبری از مُراد در جهت هدایت میرسد. مسأله آنجاست که فهم تفسیری و پس از آن، دخول در فرایند تطبیق نسبت به «سیاق» و «شأن نزول» آیه چگونه تصویر میشود. این پژوهش که به روش تحلیلی-توصیفی ...
بیشتر
قرآن کریم، متنی است که مخاطبانش به منظور دریافت مُراد آن نیاز به «تفسیر» دارند. پس از دریافت مُراد، نوبت به فرایند «تطبیق» یا همان بهرهبری از مُراد در جهت هدایت میرسد. مسأله آنجاست که فهم تفسیری و پس از آن، دخول در فرایند تطبیق نسبت به «سیاق» و «شأن نزول» آیه چگونه تصویر میشود. این پژوهش که به روش تحلیلی-توصیفی و با بهرهبری از ابزار کتابخانهای به نگارش درآمده است، در تحلیل فرایند تفسیر بدین نتیجه دست یافت که با توجه به نوشتاری یا غیرنوشتاری بودن متن، مفهومی به نام «مقامات تفسیری» مطرح میشود که فهم مراد، تنها در آن مقامات امکانپذیر است. این مقامها عبارتند از: «سباق»، «شأن و فضای نزول آیه»، «سیاق سوره»، «فضای نزول سوره»، «قرآن در قرآن نوشتاری» و «قرآن در قرآن غیرنوشتاری». در واقع، هیچیک از مقامها با دیگری تعارضی ندارد و شکل متکامل تفسیر، تنها با کنار هم نهادن تمامی مقامات ممکن است. امّا نتایج حاصل از تحلیل فرایند تطبیق عبارتند از: اوّلًا فرایند تطبیق در گسترهی تمامی آیات و برای همهی مخاطبان تعریف میشود؛ ثانیًا از حیطهی «مدلولات لفظی» و حوزهی «تفسیر» بیرون میآید؛ ثالثًا تنها با تعیین «مناسبت» و «غایت» به صحنه میآید؛ رابعًا با تشکیل قیاسی استثنایی برای نقوش مطرح در یک آیه تصویر میشود؛ خامسًا تعارض با مقام «سباق» یا «شأن نزول آیه» شرط دخول در فرایند تطبیق است، اما تطبیق نسبت به چهار مقام دیگر همین آیه، مهمل یا لابشرط است؛ سادسًا تطبیق یک آیه آنگاه مقبول میافتد که با مقامات ششگانه در محدودهی آیات دیگر متعارض نباشد.
امیر محمودی؛ علی احمد ناصح؛ محمّدعلی تجری
چکیده
«امکان تفسیر قرآن برای غیر معصومان» از موضوعاتی است که محدث فتونی در مقدمه تفسیر مرآة الأنوار بدان پرداخته و در صدد جمع میان روایاتِ آن برآمده. او با استناد به روایات متعدد، علم به قرآن را منحصر در اهلبیت دانسته و ادعا میکند که غیر آن بزرگواران، بدون ارشاد ایشان و عنایت خدا، اکثر تنزیل و ظاهر قرآن را نمیفهمند تا چه رسد ...
بیشتر
«امکان تفسیر قرآن برای غیر معصومان» از موضوعاتی است که محدث فتونی در مقدمه تفسیر مرآة الأنوار بدان پرداخته و در صدد جمع میان روایاتِ آن برآمده. او با استناد به روایات متعدد، علم به قرآن را منحصر در اهلبیت دانسته و ادعا میکند که غیر آن بزرگواران، بدون ارشاد ایشان و عنایت خدا، اکثر تنزیل و ظاهر قرآن را نمیفهمند تا چه رسد تأویل و باطن آن را. وی در گام بعد، با ذکر برخی آیات و روایاتی که عموم مؤمنان را به قرآن و تأمل در آن فرا خوانده و با اشاره به صحابهای که عالم به تأویل قرآن بودهاند، تفسیر و تأویل قرآن را برای کسانی که نزد ائمه شاگردی کنند و اصول و قواعد تفسیری را از سخنان ایشان استنتاج کنند، ممکن میداند. این مقاله در گام نخست، ادعای اول فتونی را نقد و تکمیل میکند و با استفاده از روایات مورد پذیرش خود او، حتی فهم اندک مخالفین ائمه از قرآن را هم به آن بزرگواران برمیگرداند و تبیین جامعتری را در جمع روایات مربوطه ارائه میدهد و در گام بعد، بر محور تفکیک «تعلّم اصول تفسیری روایات اهلبیت» از «تعلّم باطنی نزد اهلبیت و کسب نور از ایشان» و با اثبات ذومراتب بودن این تعلّم و تنوّر، نقد و تکمیلی بر نحوه استدلال فتونی در اثبات امکان تفسیر قرآن برای شاگردان ائمه دارد.