شناسنامه علمی شماره
چکیده
مناظره از شیوههای مطلوب تبیین و نشر معارف الهی در رویارویی با آرا و اندیشههای مخالفان اسلام است که در مکتب علمی و عملی اهل بیت، علیهمالسّلام، از جمله امام رضا (ع) مورد توجّه بوده است. از مناظرههای مهمّ امام رضا (ع) با مأمون، در باب موضوع عترت و امّت و بیان تفاوت میان آنها بوده است که ایشان با استناد به آیات قرآن کریم، عترت را همان اهل بیت، یعنی حضرت فاطمه (س) و دوازده امام معصوم، علیهمالسّلام، معرّفی میفرماید که برگزیدگان خدا بر روی زمینند و در مقام و منزلت، پرهیزکاری و اطاعت خداوند نسبت به امّت برتری دارند و بر امّت اطاعت و پیروی از آنها تکلیف الهی است. هدف از این پژوهش، فهم و درک تفاوت بین امّت و عترت با توجّه به مناظرة امام رضا (ع) با مأمون پیرامون این مسأله است. پرسش اصلی این پژوهش که نگارندگان با استناد و تتبّع به منابع مهمّ و روش کتابخانهای در صدد پاسخ بدان هستند، این است که آیا بین امّت و عترت فرق است؟ در صورت وجود، وجوه این تفاوت چیست؟ لذا تعاریفی چون امّت، عترت، آل و ... با توجّه به مناظرة امام رضا (ع) با مأمون مورد بررسی قرار میگیرد و در نهایت، نتیجة حاصل از بررسی مناظرة امام رضا (ع) در تفاوت بین امّت و عترت آشنایی با سیرة ائمّه و نگاه آنها به مسألة فوق بوده است که به این نتایج میرسد که عترت افرادی برگزیده از میان امّت است، گزینش عترت از سوی خدای بزرگ صورت گرفته است وعلّت گزینش صلاحیّت آنها برای رهبری امّت بعد از پیامبر (ص) است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Quranic Citations of Imam Reza (AS) in Explaining the Distinction Between Etrat and the Nation in a Debate with Ma'mun
چکیده [English]
Debate is a suitable style of explaining and disseminating divine teachings in dealing with the views and ideas of opponents of Islam, which has been given attention in the scientific and practical school of Ahl al-Bayt (pbut), including Imam Reza (pbuh). Among the important debates between Imam Reza (pbuh) and Ma’mun, one of the issues has been Etrat and the nation and the differences between them, in which Imam Reza (pbuh) considers etrat as Ahl al-Bayt (pbut) including Lady Fatima (pbuh) and the twelve Infallibles who are God’s chosen ones on Earth and are at a higher level regarding dignity, righteousness and obedience to God compared to the nation, and the nation is ordered to follow them as a divine responsibility. The purpose of this study is to understand the difference between and the nation according to the debate between Imam Reza (pbuh) and Ma'mun around this problem. The key question, that the authors are trying to answer by citing researches and investigating into the matter via library resources, is whether there is a distinction between the nation and etrat? If so, what are the aspects of this difference? Therefore, definitions such as nation, etrat, family etc. are considered based on this debate, and eventually, the result from this debate regarding the difference between the nation and etrat is their acquaintance with the character of Imams and their attention to the above mentioned points which leads to the fact that etrat are people chosen from the nation, they are chosen by God in order to rule the nation after the Prophet (pbuh).
کلیدواژهها [English]
- Debate
- Imam Reza
- Ma’mun
- etrat
- Nation
مناظره در زمان امام رضا (ع) از ضرورت و اهمیّت بسیار زیادی برخوردار بود، چراکه شرایط فرهنگی و سیاسی جامعة اسلامی در آن زمان با خلافت مأمون که همراه با تهاجم فرهنگی درونی و برونی و نیز تلاش حکومت عبّاسی برای انزوای امامت و ولایت بود، موجب میشد تا پرسشها و شبههای متعدّدی ایجاد گردد. پیدایش این وضعیّت پاسخگویی و دفاع از کیان اسلام، تشیّع و اصول دین را توسّط امام رضا(ع) ایجاب میکرد. آن حضرت هنگامی که در مناظرههای خویش در مجلس مأمون، جایگاه والای عترت پیامبر (ص) را با استدلال به آیات قرآن تشریح میفرمود، آیاتی را که در باب فضیلت اهل بیت، علیهمالسّلام، است، نیز شمارش مینمودند، چرا که سؤالهایی در این مناظره مطرح میشد مبنی بر اینکه چه تفاوتهایی بین عترت و امّت وجود دارد و امتیاز عترت بر امّت چیست. این جستار در صدد بیان مناظرة امام (ع) با مأمون است و در خلال گفتگوها، بیانها و مناظرههای امام رضا (ع) جایگاه عترت و امّت مورد بررسی قرار میگیرد، از جمله نمونههایی از استدلال که آن امام بزرگوار با استناد به قرآن کریم بیان داشته است. بدیهی است در خلال این بررسی موضوعی، مجموعهای از اطّلاعات و معارف مرتبط با امام رضا (ع) و قرآن ارایه خواهد شد.
1) روش تحقیق
روش تحقیق در این مقاله، روش تاریخی و کتابخانهای است که با شناسایی و گردآوری منابع معتبر، اقدام به بررسی و تتبّع منابع کرده است و ضمن فیشبرداری، مطالب تدوین گردیده است.
2) پیشینة پژوهش
بررسی مناظرهها و پاسخهای قرآنی که امام رضا (ع) در مجالس خود داشتند، یکی از مباحث مهمّی است که بسیاری از پژوهشگران را بر آن داشته تا در این زمینه به مطالعه و تحقیق بپردازند و بیان امام (ع) پیرامون امامت و عترت و قرآن را تجلّی بخشند؛ از جمله مقالة «امام رضا (ع) و رسالت تبیین قرآن» نوشتة حسن خرقانی در سال 1383، دیگری «آموزههای قرآنی در استدلالهای رضوی» نوشتة فرزاد حکیمیان در سال 1388 میباشد و حتّی مقاله پیرامون مناظرههای ایشان با سایر ادیان با عنوان «نگاهی بر شیوه مناظرة امام رضا (ع) با بزرگان ادیان» نوشتة محمّد صادقیان در سال 1388 نیز مورد پژوهش قرار گرفته است. از دیگر پژوهشها مقالة «تجلّی علوم اهل بیت در مناظرههای حضرت رضا (ع)» نوشتة جواد مصطفوی در سال 1364، «جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا (ع)» نوشتة احمد ترابی در سال 1382میباشد. کتابهایی که در آنها به موضوع مقالة حاضر اشاره شده است و جزو منابع مهم میباشند، کتابهای عیون أخبار الرّضا (ع) اثر شیخ صدوق، مسند الإمام الرّضا (ع) اثر عطاردی خبوشانی، تحفالعقول عن آل الرّسول اثر ابن شعبة حرّانی میباشد. دراین پژوهشها نویسنده اشارة ضمنی به تفاوت امّت و عترت و مفاهیم آن داشته است که اینک در این مقاله به صورت گستردهتر بررسی میشود.
3) تعریف مناظره
مناظره در لغت به معنای «با هم نظر کردن حقیقت و ماهیّت یک امر میباشد و در واقع، ردّ و بدل شدن اندیشهها در آن امر است» (دهخدا، 1377: ج 14: 21563). همچنین به معنای بحث، مجادله و نزاع دو نفر یا دو جمع با یکدیگر در حقیقتِ یک موضوع به کار میرود و مناظره در اصل قایم به دو نفر است: سایل و مجیب. به صورت سؤال و جوابهایی پیاپی و منظّم است؛ یعنی پرسنده میکوشد خصم را به پذیرش قضایایی وادار کند و آنگاه از همان قضایای اعترافشده، قیاسی ترتیب دهد که ناقض وضع مجیب باشد. پس سائل میپرسد و مجیب هم از وضع خود در جدل دفاع میکند و به سؤالهای طرف مقابل پاسخ میدهد (ر.ک؛ مظفّر، 1421ق.، ج 2: 239).
4) تعریف عترت
«عترت» به معنای نسل و قبیلههایی است که بسیار نزدیک باشند به انسان (ر.ک؛ جوهری، 1368، ج2: 735) و «ذُریّه» در لغت به معنای اولاد است (ر.ک؛ همان: 663). در المنجد نیز معنای امّت را اینگونه آورده است: «ذُریّه، فرزندان، نسل، بستگان و خویشاوندان که جمع آن العِتَر است؛ عترتُه خیرُ البریّه: عترت او بهترین عترتهاست» (معلوف، 1378، ج 2: 1073).ابناثیر میگوید: «عِترَةُ الرَّجُلِ أَخَصُّ أقارِبِهِ» (ابناثیر، 1367، ج 3: 177) و نیز ابنالأعرابی گوید: «العِترَةُ وَلَدُ الرَّجُلِ وَ ذُرِّیَتُهُ وَ عَقِبُهُ مِن صُلبِهِ. فَعِترَةُ النَّبیّ وَلَدُ فاطِمَة(س)»؛ عترت انسان به خاصترین (و نزدیکترین) خویشاوندان وی اطلاق میشود و عترت رسولاللّه (ص) فرزندان فاطمه (س) هستند. گفتة أبیسعید این است که: «العِترَةُ ساقُ الشَّجَرَةِ. وَ عِترَةُ النَّبیِّ عَبدُالمُطّلِبِ وَ وَلَدُهُ: عترت به معنای تنة درخت است و عترت پیامبر عبارتند از (جدّ او) عبدالمطّلب و فرزندان وی». ابنمنظور معانی گوناگونی را که برای عترت ذکر شده یادآور میشود و مینویسد: «عترت انسان نزدیکان وی شامل فرزند و غیر آن است و گفته شده عترت گروه و عشیرة نزدیک به شخص است و کسانی را که درگذشتهاند یا در آینده به دنیا میآیند، در بر میگیرد» (ابنمنظور، 1408ق.، ج 9: 34).
3ـ تعریف امّت
کلمة «امّت» از ریشة «أَمَّ» به معنی آهنگ، قصد و عزیمت کردن است؛ مانند آیة: ﴿آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَام﴾ (المائده/2)؛ یعنی «قاصدان خانة خدا» و این معنی ترکیبی است از سه معنی «حرکت»، «هدف» و «تصمیم خودآگاهانه». همچنین مفهوم «جلو و پیشروی» نیز در آن نهفته است. با حفظ این معانی، کلمة امّت در اصل به معنی «الطَریقُ الوَاضِح» است؛ یعنی راه روشن، پیوند اساسی و مقدّس افراد انسانی با هدف «رفتن در یک راه با مقصد و قبله و رهبری مشترک و ایدهآل» (ر.ک؛ شریعتی، 1382: 40).راغب اصفهانی میگوید: «امّت هر جماعتی است که یک چیز مثل دین، زبان یا مکان آنها را جمع کند؛ مثلاً در آیة120 از سورة نحل: ﴿إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلّهِ حَنِیفًا﴾، ابراهیم به تنهایی یک امّت شمرده شده است؛ زیرا آن روز فقط او موحّد بود؛ یعنی او در عبادت خدا در مقام یک جماعت بود» (النّحل/120). در لسانالعرب آمده است: «الأُمّة تمام افرادی که حضرت محمّد (ص) برای آنها فرستاده شده است، چه کسانی که به او ایمان آوردهاند و چه کسانی که کافر شدند» (ابنمنظور، 1408ق.، ج 1: 215).
4ـ عترت چه کسانی هستند؟
با توجّه به اینکه طبق روایات زیادی، از جمله حدیث کساء، اهل بیت رسول خدا (ص)، حضرت علی (ع)، حضرت فاطمه (س)، امام حسن و امام حسین (ع) هستند، نتیجه میگیریم که مقصود از «عترت» همان «اهل بیت» است. رسول خدا (ص) فرمودند: «من میان شما دو چیز گرانبها بر جای میگذارم که اگر به آنها چنگ بزنید، هرگز گمراه نمیشوید. یکی از آنها که از دیگری بزرگتر است، کتاب خداست که مانند ریسمانی از زمین به آسمان کشیده شده است و دیگری عترت و خانوادهام» (ابن کثیر، 1978 م، ج 4: 122)
از امیرمؤمنان علی (ع) پرسیدند: «اینکه پیامبر فرمودند: من در میان شما دو چیز گرانبها قرار دادم، کتاب خدا و عترتم را، عترت چه کسانی هستند؟ ایشان در جواب فرمودند: من و حسن و حسین و نُه امام از فرزندان حسین، که نهمین آنها مهدی و قائم است. آنها از کتاب خدا جدا نمیشوند و کتاب خدا نیز از آنان، تا اینکه کنار حوض کوثر در بهشت بر رسول خدا (ص) وارد شوند» (غفّاری، 1361، ج 4: 90 و متّقی الهندی، بیتا، ج 1: 186).
5ـ قرآنمحوری در گفتوگوهای کلامی اهل بیت و امام رضا (ع)
مطالعه در روایات بر جای مانده از عترت در زمینة مباحث عقیدتی آشکار میسازد که ملاک ایشان در ارزشگذاری مباحث، معارف قرآن بوده است. با این توضیح که هرگاه موضوعی در قرآن مطرح بود و باعث پرسش عقیدتی شد و ابعاد و جوانب آن نیاز به توضیح و استدلال داشت و یا هر موضوعی که بیپاسخ گذاشتن آن باعث مخدوش شدن قرآن یا معارف قرآنی میشد، آنان با دقّت و حسّاسیّت موضوع را مورد تجزیه و تحلیل و استدلال قرار میدادند و چنانچه هیچ یک از این ویژگیها را نداشت، آن را زاید و لغو میدانستند. قرآن کریم در اندیشه، گفتار و کردار اهل بیت (ع)، تجسّم و عینیّت تمام یافته است و سیرة کریمانه و سخن حکیمانة آنان، مستقیم یا غیرمستقیم، روشنگر کتاب الهی در ابعاد گوناگون آن است. میراث قرآنی و تفسیری باقی مانده و ارزشمند از وجود مبارک امام رضا (ع) از نمونههای اعلی و عظیم ذخایر قرآنی تفسیر معصومان است و از آنجا که لطف و حکمت خداوند متعال همواره اقتضا کرده که انسان را در پهنة طبیعت، بی راه و راهبر رها نکند، میراث قرآنی را در میان خاندان نبوّت دست به دست نموده تا به هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، حضرت امام علیّ بن موسی الرّضا (ع) رسید و آن امام همام، وارث کتاب الهی و مفسّر راستین قرآن گردید و اکنون دوازدهمین حجّت، امام عصر (ع) وارث آن است (ر.ک؛ بحرانی، 1419 ق.، ج 1: 19).
حضرت رضا (ع) در شأن قرآن میفرماید: «قرآن ریسمان و دستگیرة محکم الهی است. قرآن راه برتری است که انسانها را به سوی بهشت ره مینماید و از آتش دوزخ میرهاند. گذشت زمان آن را فرسوده نمیکند و گفتار آدمیان آن را تباه نمیسازد؛ زیرا ویژة زمانی خاص نیست و دلیل روشنی برای همة انسانهاست. از پیش رو و پشت سر، خطّ بطلان بر آن کشیده نمیشود و نیز کتابی است فرود آمده از سوی خداوند حکیم حمید» (صدوق، 1416ق.: 223).
6ـ شیوههای تبیین قرآن در استدلالهای امام رضا (ع)
دوران حیات پُربار امام هشتم (ع) میان سالهای 148 تا 203 قمری و از 55 سال عمر مبارک آن حضرت، بیست سال مدّت امامت ایشان بود که هفده سال در مدینه و سه سال در خراسان گذشت. عصر آن امام، عصر شکوفایی علم و دانش بود و مأمون برای آنکه آن حضرت در گفتوگو مغلوب شود و از چشم مردم بیفتد، بزرگان علمای ادیان مختلف و متکلّمان را به مناظره با وی میخواند، امّا بر خلاف انتظار او، امام (ع) بر همه چیره میگشت و آنان را در برابر حق به اقرار و اعتراف وامیداشت و همه از دانش و احاطة امام به کتابهای آسمانی شگفتزده میشدند (ر.ک؛ خرقانی، 1383: 5).
با توجّه به آنچه دربارة رابطة میان امام و قرآن یاد شد، بخش عمدهای از گفتار و سیرة امام رضا (ع) به شکل مستقیم یا غیرمستقیم به شرح، تبیین و عینیّت بخشیدن کتاب خدا اختصاص دارد. بنابراین، میتوان در دیدی فراتر از آنچه یاد میشود، به گزارش، شرح و تفسیر قرآن در بیان امام پرداخت. آنچه از ایشان در ابواب مختلف فقه یاد شده، بهگونهای تبیین و تفصیل آیاتالاحکام و اوامر و نواهی الهی است و آنچه دربارة توحید، نبوّت، امامت، معاد، ایمان، کفر و دیگر مسایل اعتقادی به جای مانده، شرح و بسط معارف اعتقادی قرآن است. اندرزها، آداب و اخلاق کریمانة آن حضرت، آیات اخلاقی قرآن را حکایت میکند. کوتاه سخن اینکه قرآن در «اندیشه»، «گفتار» و «کردار» امام علیّ بن موسی الرّضا (ع)، تجسّم و عینیّت تمام یافته است (ر.ک؛ همان).
مأمون از حضور امام رضا (ع) در نزد خود اظهار مباهات میکرد و از وجود آن امام همام در تشکیل نشستها و مناظرههای علمی میان دانشمندان مذاهب مختلف بهره میبرد. امام رضا (ع) نیز چنین شرایط را فرصت مناسبی برای بیان حقایق دین اسلام و تبیین آموزههای قرآنی میدانستند و با بهرة فراوانی که در علم و دانش و اخلاق و معنویّت داشتند، به استدلال و گفت و گو با اهل دانش و مناظره میپرداختند (ر.ک؛ جعفریان، 1369: 84). از آنجا که منبع دانش آن حضرت، کتاب خدا و سنّت پیامبر اکرم (ص) بود، طبیعتاً به این دو منبع غنی و بااهمیّت استناد میکردند. نمونههایی از استدلالهایی را که آن امام بزرگوار با استناد به قرآن کریم بیان داشته، در این نوشتار از نظر میگذرد.
7ـ استناد به قرآن و ذکر شاهد از آن
از ویژگیهای برجستة سبک گفتاری امامان، علیهمالسّلام، کاربرد فراوان آیههای قرآن است. آنان اصرار داشتند که گفتار و کردار خود را به قرآن کریم مستند کنند و فرمودهاند: «هرگاه سخنی از ما میشنوید، دلیل آن را از کتاب خدا بخواهید» (کلینی، 1372، ج 1: 176). این استناد و استشهاد به قرآن، هم سخن امام (ع) را مستدلّ و محکم میسازد و راه خلل و خدشه را بدان میبندد، بهویژه برای آنان که معرفت و شناخت لازم را از امام نداشتهاند، هم به دیگران میآموزد که چگونه از قرآن بهره گیرند و با پیاده کردن آن در زندگی، نیازمندیهای خود را از آن برگیرند و پرسشهای خود را با آن پاسخ گویند. با دقّت در چگونگی برداشت ائمّه، علیهمالسّلام، از قرآن و چگونگی استناد بدان، شیوههای ارزشمندی در تفسیر قرآن و استنباط از آن به دست میآید و راهکارهای پیاده کردن قرآن در زندگی روشن میشود. بسیار است که امام رضا (ع) در ضمن یا ذیل سخن خویش، آیههای قرآن را به کار برده، آن را به قرآن کریم مستند میکنند و گاه در تأیید سیرة خویش از قرآن شاهد میآورند. از این رو، در تمامی ابواب حدیث به جستجوی کاربرد آیههای قرآن در سخن آن حضرت میتوان پرداخت؛ برای نمونه در حدیث معروف امامت، آن امام همام به 23 آیه از قرآن کریم به طور صریح استشهاد میکنند و عبارتهای قرآنی دیگری نیز به صورت تلویحی با سخن ایشان ترکیب شده است (ر.ک؛ همان، ج 2: 130ـ116).
8ـ عترت دراستدلالهای امام رضا(ع)
در عیون الأخبار الرّضا به سند خود از ریّان بن صلت از امام رضا (ع) روایت کرده که در مناظره با مأمون و علما در فرق بین عترت و امّت و فضیلت عترت بر امّت آمده است که ریّان بن صلت میگوید امام رضا (ع) در مجلسی که مأمون در مرو ترتیب داده بود، حاضر شدند. در آن مجلس عدّهای از علمای عراق و خراسان حضور داشتند. مأمون از علما پرسید: معنی این آیه را برایم بگویید: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا...﴾ (فاطر/ 32)» (ر.ک؛ غفّاری، 1372: 468). علما گفتند: مراد خداوند، تمامی امّت است. مأمون گفت: یا ابالحسن نظر شما چیست؟ امام رضا (ع) فرمود: با آنان همعقیده نیستم، بلکه به نظر من، مراد خداوند عترت طاهرة حضرت محمّد (ص) است. مأمون گفت: چطور نظر خداوند فقط عترت بوده نه امّت؟! حضرت فرمودند: اگر مراد تمام امّت باشد، همگی آنان باید اهل بهشت باشند؛ زیرا خداوند میفرماید:﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ: سپس این کتاب (آسمانى) را به گروهى از بندگان برگزیدة خود به میراث دادیم، (امّا) از میان آنها عدّهاى بر خود ستم کردند و عدّهاى میانهرو بودند و گروهى به اذن خدا در نیکیها (از همه) پیشى گرفتند و این، همان فضیلت بزرگ است﴾. سپس همه را اهل بهشت قرار داده است و فرموده: ﴿جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ: (پاداش آنان) باغهاى جاویدان بهشت است که در آن وارد مىشوند، در حالىکه با دستبندهایى از طلا و مروارید آراستهاند و لباس آنان در آنجا حریر است!﴾ (همان/ 33). پس وراثت مخصوص عترت پیامبر است نه دیگران» (عطاردی خبوشانی، 1406ق.، ج 2: 114). مأمون گفت عترت چه کسانی هستند؟ امام رضا (ع) فرمود: «همان کسانی که خداوند آنان را در کتاب خود این گونه وصف نموده است: ﴿...إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا: ... خداوند مىخواهد پلیدى و گناه را فقط از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد﴾ (الأحزاب/ 33). آنان همان کسانی هستند که پیامبر (ص) دربارة آنان چنین فرموده است: «إِنِّی مُخلِفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَینَ کِتابَ اللهِ وَ عِترَتِی أَهلَ بَیتِی أَلاَ وَ إِنَّهُمَا لَن یَفتَرِقَا حَتَّی تَرِدَا عَلَی الحَوضِ فَانظُرُوا کَیفَ تَخلِفُونِی فِیهِمَا أَیُّهَا النَّاسُ لاَ تَعلَمُوهُم فَإِنََّهُم أَعلَمُ مِنکُم: من دو چیز گرانبها که عبارت از خدا و عترت و اهل بیت من است، در میان شما باقی میگذارم و آن دو از یکدیگر جدا نخواهند شد تا در حوض بر من وارد شوند. ببینید بعد از من در مورد آن دو چه میکنید؟» (ترمذی، بیتا، ج 5: 662؛ ح 3786).
9ـ فضیلت اهل بیت (عترت) بر دیگران
مأمون گفت: «آیا خداوند عترت را بر سایر مردم برتری داده است؟ امام رضا (ع) فرمودند: خداوند فضل و برتری عترت را بر سایر مردم در کتاب خود شرح داده است. مأمون گفت: در کجای قرآن؟ امام رضا (ع) فرمودند: در این آیات: ﴿إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ * ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ: خداوند آدم، نوح، آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد. * آنها فرزندان و (دودمانى) بودند که (از نظر پاکى و تقوا و فضیلت،) بعضى از بعض دیگر گرفته شده بودند و خداوند، شنوا و داناست (و از کوششهاى آنها در مسیر رسالت خود آگاه مىباشد)﴾ (آلعمران/34ـ33).
آنگاه بعد از این آیه خطاب را به سایر مؤمنان متوجّه نموده، میفرماید: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً: اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالأمر [= اوصیاى پیامبر] را! و هرگاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داورى بخواهید)، اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) براى شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است﴾ (النّساء/ 59)» (غفّاری، 1372: 472).
علما گفتند: آیا خداوند برگزیدگان را در کتاب خویش تفسیر نموده است؟ امام رضا (ع) فرمودند: «خدا برگزیدگان را در ظاهر قرآن در دوازده آیه تفسیر نموده است و این غیر از مواردی است که در باطن و تأویل قرآن آمده است. مورد اوّل آیة شریفة ﴿وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ: و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن!﴾ (الشّعرا/ 214). این مقامی است رفیع، و فضلی است عظیم، و شرافتی است بلندمرتبه. آنگاه که خداوند با این کلام آل را مورد نظر قرارداد و برای رسول خود ذکر فرمود» (همان: 473).
دومین آیة مورد استناد امام رضا (ع) در مورد «اصطفا» و برگزیدگان، آیة تطهیر است: ﴿...إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا: ... خداوند مىخواهد پلیدى و گناه را فقط از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد﴾ (الأحزاب/ 33) و این فضلی است که هیچ کس از آن بیاطّلاع نیست و آن را انکار نمیکند، مگر دشمن معاند گمراه؛ زیرا فضل و برتریی بالاتر از طهارت متصوّر نیست (ر.ک؛ عطاردی خبوشانی، 1406ق.، ج 2: 115).
10ـ استدلال بر فضیلت امیر مؤمنان علی (ع)
از جمله آیاتی که امام رضا (ع) به آنها استدلال فرموده است، آیة شریفه مباهله است. در گفتگویی که مأمون با آن حضرت دربارة بزرگترین فضیلت امیر مؤمنان علی (ع) داشت، امام (ع) به همین آیه استدلال کرد: ﴿فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ: هرگاه بعد از علم و دانشى که (دربارة مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم﴾ (آلعمران/ 61).
بعد از این دستور الهی حضرت رسول (ص) علی، حسن، حسین (ع) و فاطمه (س) را بیرون آورد و آنها را با خود همراه ساخت. آیا میدانید معنای این عبارت «خودمان و خودتان» چیست؟ علما گفتند: پیامبر از این عبارت خود را در نظر داشته است. پس ثابت شد که هیچ یک از بندگان خدا والاتر از رسول خدا و افضل از او نبودهاند و نیز لازم آمده که اَحَدی افضل از نفس رسول خدا که علی بود، به دلالت آیة شریفه وجود نداشته باشد (ر.ک؛ غفّاری، 1372: 475).
مأمون گفت: این استدلال دربارة امام حسن (ع)، امام حسین(ع) و فاطمه (س) صحیح است، امّا دربارة علی (ع) درست نیست، چون ممکن است رسول خدا شخص خود را در حقیقت گفته باشد، نه فرد دیگری را. پس آیه فضیلتی برای امیر مؤمنان نخواهد بود. مأمون که از پاسخ امام رضا (ع) شگفتزده شده بود، گفت وقتی که جواب آمد، سؤال جایگاه خود را از دست میدهد (ر.ک؛ مفید، 1372: 38 و مجلسی، 1403ق.، ج 49: 188). امام رضا (ع) فرمود: اشتباه میکنید. منظور آن جناب، علیّ بن أبیطالب بوده است و دلیل بر این مطلب جملهای است از رسول اکرم (ص) که فرمودند: «بنو ولیعه دست از این کارها برمیدارند یا مردی همانند خودم را به سوی آنها روان میکنم» که منظور حضرت علی (ع) بوده است و مراد از «ابناء» در آیة شریف، حسن و حسین، علیهماالسّلام، مراد از «نساء»، فاطمه، علیهاالسّلام، میباشد. این خصوصیّت و ویژگی است که هیچ کس در آن بر ایشان مقدّم نیست و فضیلتی است که هیچ بشری در آن فضیلت به آنان نمیرسد و شرفی است که اَحَدی از مردم در آن شرف بر آنان سبقت ندارد، چون پیامبر (ص) نفس علی (ع) را همانند نفس خود قرار داده است (ر.ک؛ متّقی الهندی، بیتا، ج4: 441).
آیة دیگر مورد اشاره در سورة یونس است که پیامبر اکرم (ص) همة مردم به جز عترت خود را از مسجد خارج نمود، به گونهای که مردم، حتّی عبّاس، عموی پیامبر، در این موضوع زبان به اعتراض گشودند و گفتند: علی (ع) را باقی گذاردی و ما را خارج کردی! حضرت فرمود: من نیستم که او را باقی گذاردهام و شما را خارج کردهام بلکه خداوند چنین کرده است. این مطلب، این فرمایش پیامبر اکرم (ص) را روشن میکند که آن حضرت به علی (ع) فرمود: «ای علی! نسبت تو به من مانند هارون به موسی است» (ر.ک؛ عطاردی خبوشانی، 1406ق.، ج 2: 116). علما گفتند: این موضوع در کجای قرآن است؟ امام رضا (ع) فرمودند: «خداوند میفرماید: ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى وَأَخِیهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِکُمَا بِمِصْرَ بُیُوتًا وَاجْعَلُواْ بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ: و به موسى و برادرش وحى کردیم که براى قوم خود خانههایى در سرزمین مصر انتخاب کنید و خانههایتان را مقابل یکدیگر (و متمرکز) قرار دهید و نماز را برپا دارید و به مؤمنان بشارت ده (که سرانجام پیروز مىشوند!)﴾ (یونس/ 87)» (غفّاری، 1372: 477).
11ـ فضیلت دوستی خویشان رسولالله
آیة دیگر این آیه ات که میفرماید: ﴿...قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى...: ....بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالت خود نمىخواهم جز دوستداشتن نزدیکانم [= اهل بیتم]...﴾ (الشّوری/ 23). این خصوصیّتی است خاصّ پیامبر اکرم (ص) تا روز قیامّت و نیز ویژگی مخصوص آل پیغمبر (ص) است و نه دیگران؛ زیرا خداوند متعال در قرآن از نوح (ع) نقل فرموده است: ﴿وَیَا قَوْمِ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللّهِ وَمَآ أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ وَلَکِنِّیَ أَرَاکُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ: اى قوم! من به خاطر این دعوت اجر و پاداشى از شما نمىخواهم. اجر من تنها بر خداست و من آنها را که ایمان آوردهاند، (بهخاطر شما) از خود طرد نمىکنم، چراکه آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد (و اگر آنها را از خود برانم، در دادگاه قیامت، خصم من خواهند بود)، ولى شما را قوم نادانی مىبینم!﴾ (هود/ 29).
چه بسا انسان شخصی را دوست بدارد، ولی با بعضی از خانوادهاش دشمن باشد، لذا قلب انسان نمیتواند او را کاملاً خالصانه دوست بدارد و خداوند دوست دارد در دل رسولالله (ص) نسبت به مؤمنین چیزی نباشد. بنابراین، دوستی خویشان و نزدیکان رسول خدا را بر امّت واجب فرموده است و هر کس که به دستور این آیه عمل کند و حضرت رسول (ص) و اهل بیت آن حضرت را دوست داشته باشد، رسول خدا نمیتواند او را دشمن داشته باشد و هر کس این دستور را ترک کند و به آن عمل ننماید و اهل بیت را دوست نداشته باشد، بر رسول خدا واجب است که او را دوست داشته باشد؛ زیرا چنین شخصی یکی از واجبات الهی را ترک کرده است، حال چه فضل و شرفی بر این فضیلت تقدّم دارد یا با آن برابری میکند؟! (ر.ک؛ غفّاری، 1372: 479ـ478).
وقتی خداوند آیة ﴿لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى﴾ را نازل فرمود، رسولالله در میان اصحاب خود برخواست و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: ای مردم! خداوند برای من چیزی را بر شما واجب کرده است. آیا آن را انجام میدهید؟! کسی پاسخ ایشان را نداد. حضرت فرمود: ای مردم! آن واجب طلا، نقره، خوردنی و نوشیدنی نیست. گفتند: خوب حال بگو آن چیست؟ حضرت همین آیه را برای آنها قرائت فرمود، آنان گفتند: این مطلب را میپذیریم، ولی بیشترشان به وعدة خود عمل نکردند. خدا اطاعت کردن از حضرت محمّد (ص) و دوستی ذویالقربای او را بر امّت واجب فرمود و بدو دستور داد که اجر و مزد خود را در حقّ خاندانش قرار دهد تا مردم آن اجر را به خاندان پیامبر ادا نمایند (ر.ک؛ همان: 479).
به هر روی، آنچه مسلّم است اینکه دوستی دربارة خویشان واجب است. پس هر چه قرابت بیشتر باشد، بیشتری برای دوست داشتن و دوستی اولویّت دارد و هر چه نسبت اشخاص به پیامبر (ص) نزدیکتر باشد، دوستی به همان مقدار بیشتر است، ولی با پیغمبر خدا در مورد علاقه و محبّت او نسبت به خاندانش و منّتی که خدا بر امّت او نهاده که زبان از شکر آن عاجز است، به انصاف برخورد نکردند و آن را در حقّ فرزندان و خاندان پیامبر (ص) انجام ندادند و موقعیّت آنان را در میان خود همانند چشم در سَر ندانستند که این کار در واقع، رعایت حال رسولالله (ص) و نشانة محبّت او بود، چگونه؟ و حال آن که قرآن در این باره سخن میگوید و آنان را به آن دعوت مینماید و اخبار و روایات دربارة اینکه آنان اهل مودّت میباشند و همان کسانی هستند که خداوند مودّت آنان را واجب فرموده است و برای آن وعدة پاداش داده است، مسلّم و قطعی است. این مودّت و ابراز دوستی به اهل بیت را کسی با اخلاص و ایمان انجام نمیدهد، مگر اینکه مستوجب بهشت خواهد بود؛ زیرا خداوند میفرماید:﴿...وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِی رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ لَهُم مَّا یَشَاؤُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الکَبِیرُ * ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى وَ مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ: امّا کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، در باغهاى بهشتند و هر چه بخواهند، نزد پروردگارشان براى آنها فراهم است؛ این است فضل (و بخشش) بزرگ! * این همان چیزى است که خداوند بندگانش را که ایمان آوردهاند و اعمال صالح انجام دادهاند، بدان نوید مىدهد! بگو: من هیچ پاداشى از شما برای رسالت خود درخواست نمىکنم، جز دوست داشتن نزدیکانم [= اهل بیتم]، و هر کس کار نیکى انجام دهد، بر نیکى او مىافزاییم، چراکه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است﴾ (الشّوری/ 23ـ22) » (همان/ 482ـ481).
11ـ فضیلت سلام و درود بر اهل بیت
سخن خدا در آیه این است که: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا: خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مىفرستند. اى کسانى که ایمان آوردهاید! بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم (فرمان او) باشید﴾ (الأحزاب/ 56). پس از نزول این آیه مردم خدمت پیامبر (ص) رسیدند و گفتند: یا رسول الله! نحوة سلام کردن بر شما را میدانیم، ولی بفرمایید شیوة درود فرستادن بر شما چگونه است؟ پیامبر فرمود: این چنین بگویید:«ألّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِِ مُحَمَّد کَمَا صَلَّیتَ عَلَی إِبرَاهِیمَ وَ آلِ إِبرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ: خدایا بر محمّد و آل محمّد درود فرست، همانگونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادهای. همانا تو ستوده و بزرگی» (غفّاری، 1372: 485 و عطاردی خبوشانی، 1406ق.، ج2: 118).
حال آیا در این مورد سخنی دارید؟! همه گفتند: نه. مأمون گفت: این مطلب از جمله مواردی است که در آن اختلاف نیست و همة امّت بر آن اتّفاق دارند، ولی آیا آیة واضحتری از قرآن در مورد «آل» دارید؟ امام رضا (ع) با استناد به آیة هشتم فرمود: آری. خداوند متعال میفرماید: ﴿یس * وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ * إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ: یا، سین. سوگند به قرآن حکمتآمیز * که تو از پیامبران هستی﴾ (یس/ 3ـ1). بگویید ببینم منظور از «یس» چیست؟ علما گفتند: «یس» محمّد (ص) است و کسی در این باره شک ندارد. حضرت رضا (ع) فرمود: خداوند به محمّد و آل محمّد فضلی عنایت فرموده که هیچ کس به کُنه وصف آن نمیرسد. مگر کسی که خوب در آن بیندیشد؛ زیرا خداوند بر هیچ کس جز انبیاء خود سلام نداده است. خدا میفرماید: ﴿سَلَامٌ عَلیَ نُوحٍ فیِ الْعَالَمِین: سلام بر نوح در میان جهانیان باد!﴾ (الصّافّات/ 79). نیز فرموده است: ﴿سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ: سلام بر ابراهیم﴾ (همان/ 109). یا فرموده است: ﴿سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ: سلام بر موسى و هارون﴾ (همان/ 120)، ولی نفرموده است: سلام بر آل نوح، سلام بر آل ابراهیم، سلام بر آل موسی و هارون. امّا فرموده است: ﴿سَلَامٌ عَلَى إِلْ یَاسِینَ﴾ (همان/ 130)؛ یعنی سلام بر محمّد و آل محمّد. در این هنگام مأمون گفت: دانستم که شرح و بیان این نکته نیز نزد شما اهل بیت است (ر.ک؛ عطاردی خبوشانی، 1297ق.، ج 2: 626).
12ـ حقوق اهل بیت (ع)
آیة مورد استناد دیگر این آیه است که میفرماید: ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ...: و حقّ نزدیکان را بپرداز...﴾ (الإسراء/26). این آیه دلالت دارد بر خصوصیّتی که خداوند عزیز و جبّار آنان را بدان اختصاص داده است و بر سایر امّت برگزیده است. وقتی که این آیه نازل شد، پیامبر (ص) فرمود: «ای فاطمه! حضرت فاطمه، علیهاالسّلام، عرض کرد: بله یا رسولالله. حضرت فرمود: این فدک از جمله غنایمی است که بدون جنگ به دست آمده است، لذا طبق حُکم خداوند مال من است و دیگران در آن سهمی ندارند و حال که خدا امر فرموده، آن را به تو بخشیدم، آن را بگیر، مال تو و فرزندان توست» (متّقی الهندی، بیتا، ج 3: 767).
در آیة ﴿وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى...: بدانید هر گونه غنیمت به دست آورید، خمس آن براى خدا و براى پیامبر، و براى ذىالقرباى پیامبر و... است﴾ (الأنفال/41). خدا با این بیان، سهم خویشاوندان پیامبر را به سهم خود و سهم رسولالله قرین ساخته است. این نیز یک وجه تمایز بین امّت و آل است؛ زیرا خداوند آنان را در مکانی جای داده، و مردم را در جای دیگر، و برای آنان همان را پسندیده که برای خود پسندیده است و در آن مورد آنان را برگزیده است. اوّل از خود شروع کرده، سپس پیامبر را ذکرفرموده است و بعد خویشاوندان او را در آنچه با جنگ یا بدون جنگ و خونریزی و غیر آن بهدست آمده باشد. همانا چیزهایی را که خدا برای خود پسندیده، برای آنان نیز پسندیده است و در این باره فرموده است و گفتهاش حقّ است: ﴿وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى...﴾. پس این تأکیدی مؤکّد و اثری پاینده است تا روز قیامت که برای آنان در قرآن آمده؛ قرآنی ناطق که باطل از پیش رو و پشت سر در آن راه ندارد و از پیش خدای حکیم و حمید نازل گشته است.
امّا در قضیّة صدقات، هم خود و هم رسول خود و اهل بیت خویش را منزّه دانسته است و فرموده: ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ: زکاتها خاصّ فقرا و مساکین و کارکنانى است که براى (گردآورى) آن زحمت مىکشند و کسانى که براى جلب محبّت ایشان اقدام مىشود و براى (آزادى) بردگان، (اداى دین) بدهکاران، در راه (تقویت آیین) خدا و واماندگان در راه. این یک فریضة (مهمّ) الهى است و خداوند دانا و حکیم است﴾ (التّوبه/60) (ر.ک؛ عطاردی خبوشانی، 1406ق.، ج 2: 120).
13ـ وجوب اطاعت از اهل بیت
خداوند میفرماید: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ...: اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [= اوصیاى پیامبر] را...﴾ (النّساء/ 59). خداوند در این آیه نیز از خود آغاز کرده، سپس پیامبر و آنگاه اهل بیت او را ذکر فرموده است. همچنین در آیة ولایت میفرماید: ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ: سرپرست و ولىّ شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را بر پا مىدارند و در حال رکوع، زکات مىدهند﴾ (المائده/ 55).
خداوند اطاعت از آنان و اطاعت از رسول اکرم (ص) را همراه و قرین اطاعت خود گردانده است. همچنین ولایت آنان را با ولایت حضرت رسول (ص) همراه نموده است، همچنانکه سهم آنان را همراه با سهم رسول اکرم (ص) از غنیمت و فَیء1با سهم خویش قرین. پاک و منزّه است خدا و چه عظیم است نعمت او بر این اهل بیت!» (غفّاری، 1372: 490).
14ـ اهل ذکر چه کسانی هستند؟
این آیه که خداوند در قرآن میفرماید:﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ: و پیش از تو، جز مردانى که به آنها وحى مىکردیم، نفرستادیم! اگر نمىدانید، از آگاهان بپرسید (تا تعجّب نکنید از اینکه پیامبر اسلام از میان همین مردان برانگیخته شده است)﴾ (النّحل/ 43).
امام رضا (ع) میفرماید: «سبحانالله! آیا چنین چیزی جایز است؟ در این صورت آنان ما را به دین خود دعوت خواهند کرد و خواهند گفت: آن دین از اسلام بهتر است! مأمون گفت: آیا در این باره توضیحی دارید بر خلاف گفتة علما؟ امام رضا (ع) فرمود: بله، ذکر رسولالله است و نیز اهل او هستیم و این مطلب در قرآن و در سورة طلاق کاملاً روشن است، آنجا که میفرماید: ﴿...فَاتَّقُوا اللَّهَ یَا أُوْلِی الْأَلْبَابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْرًا * رَّسُولًا یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِ اللَّهِ مُبَیِّنَاتٍ...: پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید اى خردمندانى که ایمان آوردهاید! (زیرا) خداوند چیزى که مایة تذکّر است بر شما نازل کرده؛ * (یعنی) رسولى به سوى شما فرستاده که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت مىکند...﴾ (الطّلاق/11ـ10). پس رسول خدا (ص) «ذکر» است و ما هم اهل او هستیم (عطاردی خبوشانی، 1406ق.، ج 2: 120).
15ـ مأمور به صلاة
آخرین آیه این است که میفرماید: ﴿وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا...: خانواده خود را به نماز فرمان ده؛ و بر انجام آن شکیبا باش...﴾ (طه/ 132). این ویژگی خاصّ ماست که ما را همراه امّت، امر به اقامة نماز فرمود. سپس جدای از سایر امّت این ویژگی را به ما داده است که حضرت رسول (ص) بعد از نزول این آیه، نُه ماه تمام، هر روز در وقت نمازهای پنجگانه، به در خانة علی (ع) و فاطمة زهرا (س) میآمد و میفرمود: «الصَلاةُ، یَرحَمَکُمُ اللهُ: نماز، لطف و رحمت خدا بر شما باد». خدا نیز هیچ یک از اولاد انبیاء را به چنین کرامتی که ما را بدان گرامی داشته، اکرام نکرده است و تنها ما را از خاندان انبیاء مخصوص نموده است.پس این است فرق میان آل و امّت. در اینجا مأمون و علمای حاضر در مجلس گفتند: خداوند به نیابت از این امّت به شما اهل بیت جزای خیر عنایت فرماید (ر.ک؛ همان، عطاردی خبوشانی، 1406ق.، ج 2: 121).
نتیجهگیری
مناظره در لغت به معنای «با هم نظر کردن حقیقت و ماهیّت یک امر میباشد و در واقع، ردّ و بدل شدن اندیشهها در آن امر است» که در اصل قائم به دو نفر است: سائل و مجیب. «عترت» به معنای نسل و قبیلهای است که بسیار به انسان نزدیک باشند. آل محمّد (ص) ذرّیّة آن حضرت است و عترت آن حضرت، اصحاب عبایند و امّت آن حضرت، مؤمنان هستند که تصدیق کردهاند آنچه را که آن حضرت از جانب خدا آورده است و گفتهاند «آلالنّبی» مخصوص کسانی است که از نظر علم و دانش به پیامبر اختصاص دارند. علم ایشان از ناحیة پیامبر آغاز شده است و بدو نیز پیوسته است. راغب اصفهانی در باب امّت میگوید: هرگروهی که به واسطة امری یا ایدهای با هم جمع شوند، خواه آن امر مسألة دین واحد، زمان واحد یا مکان واحد باشد فرقی نمیکند. این امر جامع، امری اجباری یا اختیاری باشد و جمع امّت، «اُمَم» میباشد. ابنطلحة شافعی چهار اصطلاح، برای خویشاوندان پیامبر اسلام ذکر کرده که نَسَب آنها به عبدالمطّلب برمیگردد: «آل رسول، اهل بیت، عترت و ذویالقربی» (شافعی، 1419 ق.، 31). بنابراین، در قرآن و سنّت، اهل بیت، آل، عترت، قربی، ذُریّه، از واژههای مترادفی است که به خویشاوندان پیامبر اسلام(ص) بازمیگردد که آیة تطهیر سند طهارت را به آنها داده است.
امام به عنوان داناترین و باتقواترین فرد جامعة اسلامی، مرجع دینی، علمی و سیاسی جامعه به شمار میرود و بر همین اساس، بیش از همه، شایستگی لازم برای رهبری و مدیریّت آن را داراست. قرآن کریم در اندیشه، گفتار و کردار اهل بیت، علیهمالسّلام، تجسّم و عینیّت تمام یافته است و سیرة کریمانه و سخن حکیمانة آنان، مستقیم یا غیرمستقیم، روشنگر کتاب الهی در ابعاد گوناگون آن است. از این رو، یکی از رسالتهای مهمّ امامان معصوم (ع) تبلیغ دین، بیان احکام و تفسیر قرآن بوده است. میراث قرآنی و تفسیری دست به دست در آنها گردیده تا به هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، حضرت امام علیّ بن موسیالرّضا (ع) رسید. امام رضا (ع) با پرداختن به آیات تطهیر، مباهله، مودّت و آیات دیگر دوری عترت را از پلیدی اثبات مینمایند و در تفاوت عترت با امّت اشاره میفرمایند که «عترت» افرادی برگزیده از میان امّت است که گزینش آنها از سوی خدای بزرگ صورت گرفته است و علّت گزینش صلاحیّت آنها برای رهبری امّت بعد از پیامبر (ص) است. خداوند اطاعت از آنان و اطاعت از رسول اکرم (ص) را همراه و قرین اطاعت خود گردانیده است.
پینوشتها
1ـ فَیء در اصطلاح فقها مالی است از کافران که بدون کارزار و جنگ و خونریز ی عاید مسلمانان شده است؛ مثل جزیه، خراج و مانند آنها (حلّی، 1373، ج 1: 419).