شناسنامه علمی شماره
چکیده
مصرف یکی از شاخصههای مهم اقتصادی در هر جامعهای است، بهطوری که نسبت شایستة بین تولید و مصرف در هر اقتصادی یک ضرورت به شمار میرود. یکی از اصول موجود در علم اقتصاد متعارف که به ظاهر از وجوه افتراق نظامهای اقتصادی مبتنی بر اندیشة بشری و نظام اقتصاد اسلامی است، اصل تناقض خسّت یا معمّای صرفهجویی میباشد. بنا بر این اصل، چنانچه در سطح فردی صرفهجویی صورت گیرد، امّا این افزایش در پسانداز، تحرّکی در سرمایهگذاری ایجاد نکند، در سطح کلان مصرف کم شده، در نتیجه، تولید پایین میآید و درآمد ملّی کاهش مییابد. به نظر میرسد چنین اصلی بسیاری از آموزههای اسلامی همچون نهی از مصرف افراطی و امر به میانهروی در مصرف و... را به چالش بکشد. لذا این مقاله با روش تحقیق تحلیلی ـ توصیفی به بررسی آموزههای قرآنی در حوزة مصرف و صرفهجویی به جستجوی پاسخی مناسب برای معمّای صرفهجویی میپردازد. از یافتههای این تحقیق میتوان به الگوی قرآنی مصرف قوام به عنوان الگوی بهینة تخصیص منابع و نیز مشوّق افزایش میل نهایی به مصرف در سطح کلان اشاره کرد که از پیامدهای آن میتوان به انفاق، زکات، خمس، صدقه، قرضالحسنه و... برای سوق دادن صرفهجوییها به سرمایهگذاری و گردش مال در اقتصاد نام برد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Analysis the Parsimony Contradiction Principle Based on the Teachings of the Quran
چکیده [English]
Consumption is one of the main economic characters of any society, in a way that the proper ratio between production and consumption in the economy is necessary. One of the principles of economics, the apparent difference in economic systems based on human thought and the Islamic economic system, is the parsimony contradiction principle or the stingy dilemma. According to this principle, if saving occurs at the individual level but it does not increase the mobilization of investment, consumption has decreased at the macro level and thus production has decreased which, in turn, diminishes the national income. It seems that this principle challenges many of the teachings of Islam, such as the prohibition of excessive consumption and moderate consumption. Thus, the aim of this paper is to study the teachings of the Quran via a descriptive-analytical method to answering the riddle of saving. Among the results of this study, we can refer to the Quranic model of consumption as an optimized model of resource allocation pattern, as well as the incentives to increase the marginal propensity for consumption at the macro level, which bring about results such as charity, Zakat, Khums, donations, loans and investments which propel savings to create the flow of money in the economy.
تولید و مصرف، دو عنصر مهم در اقتصاد هر جامعهای است، بهطوریکه نسبت شایسته بین تولید و مصرف در هر اقتصاد یک ضرورت به شمار میرود. چنانچه تولید جامعه از مصرف آن بیشتر باشد، جامعه به قدر نیاز خود از تولید استفاده میکند و مازاد، صرف صادرات و یا سرمایهگذاری شده که میتواند موجب اقتدار و اعتلای کشور شود. امّا سؤالی که در اینجا پدید میآید، اینکه آیا لزوماً کاهش در مصرف، موجب اعتلای کشور خواهد شد؟ به عبارت دیگر، آیا پرهیز از اسراف و التزام به صرفهجویی در سطح فردی موجب کاهش مصرف در سطح ملّی هم خواهد شد؟ آیا مبارزه با اسراف، جلوگیری از ولخرجی و تجمّلگرایی، چشم و همچشمیها و ... در سطح آحاد جامعه منجر به کاهش مصرف و در نتیجه، رشد تولید و افزایش درآمد ملّی خواهد شد؟
در اقتصاد متعارف، اصل تناقض خسّت یا معمّای صرفهجویی پاسخگوی این سؤالات میباشد. بنا بر این اصل، چنانچه در سطح فردی صرفهجویی صورت گیرد، امّا این افزایش در پسانداز، تحرّکی در سرمایهگذاری ایجاد نکند، در سطح کلان مصرف کم میشود و در نتیجه، تولید پایین آمده، درآمد ملّی کاهش مییابد. هدف از این مقاله، بررسی اصل تناقض خسّت از منظر آموزههای قرآن کریم میباشد. بدین منظور، دو رویکرد کلّی وجود دارد. در رویکرد اوّل که بر اساس «هستها» است، وضع موجود جامعه و مصرف فعلی آن مورد بررسی قرار میگیرد و با بهرهگیری از تئوریهای متداول اقتصاد به بررسی مسأله پرداخته میشود. به عبارت دیگر، رویکرد اوّل بر مبنای اقتصاد اثباتی (Positive economics) است. امّا در رویکرد دوم به «بایدها» پرداخته میشود؛ یعنی جامعه آنچنان که باید باشد، ابتدا توصیف میشود و سپس راهکارهای رسیدن وضع فعلی به وضع مطلوب مورد بررسی قرار میگیرد. در واقع، این رویکرد، همان دیدگاه اقتصاد دستوری (Normative economics) است.
این مقاله با بهرهگیری از روش تحقیق تحلیلی ـ توصیفی، مسأله را از هر دو رویکرد بررسی خواهد کرد، با این تفاوت که در رویکرد هنجاری، با توجّه به اسلامی بودن جامعة ایران بایدهای اسلام در حوزة مصرف نیز مورد بررسی قرار خواهند گرفت. بدین ترتیب، مقالة پیش رو ابتدا با تبیین مسألة تحقیق، اصل تناقض خسّت را مورد مطالعه قرار میدهد و آنگاه با نگاهی به نظام اقتصاد اسلامی و بهرهگیری از آموزههای ارزشمند قرآن کریم، به جستجوی پاسخی مناسب برای معمّای صرفهجویی خواهد پرداخت.
1ـ بیان مسأله
همان طور که پیشتر توضیح داده شد، مطابق اصل تناقض خسّت، کاهش در سطح فردی نه تنها منجر به افزایش درآمد در سطح کلان نشده، بلکه منجر به کاهش رشد اقتصادی نیز میگردد. از سوی دیگر، آموزههای اسلامی و مشخّصاً آیات قرآن کریم و روایات ائمّة معصومین، علیهمالسّلام، مسلمانان را از زیادهروی در مصرف پرهیز میدارند و تأکید بر قناعت دارند. بدین ترتیب، بهطور بالقوّه این شبهه علیه اسلام وجود دارد که آموزههای اسلامی با دعوت مسلمانان به قناعت عملاً جامعة اسلامی را از رشد اقتصادی باز میدارد.
آنچه این مقاله بنا دارد بدان بپردازد، تبیین این موضوع است که به نظر میرسد طرح چنین شبههای ناشی از عدم شناخت ماهیّت اقتصاد با رویکرد قرآنی یا اسلامی است، چرا که با تدقیق در مفاهیم اقتصادی پسانداز و سرمایهگذاری در اقتصاد متعارف و بررسی رویکرد قرآنی آن، درمییابیم دعوت اسلام به قناعت در سطح فردی نه تنها منجر به کاهش مصرف در سطح کلان نمیشود که در واقع، به معنای مصرف قوام یا بهینه و پسانداز در مفهومی گسترشیافته است و در اصطلاح، اقتصادی تابع مطلوبیّت فرد مسلمان، تابعی از نوع دوستانه (Altorism) میباشد؛ یعنی مطلوبیّت او، تابعی از مصرف خود و مصرف دیگران میباشد، بهطوری که افزایش مصرف خود و مصرف همنوعان بر مطلوبیّت آن میافزاید.
2ـ پیشینة پژوهش
پژوهشهایی که به بحث مصرف در اسلام پرداختهاند، برخی بدون توجّه به نظریّههای مصرف در اقتصاد خُرد و کلان، به بیان آیهها و روایتهای اسلامی دربارة توصیههای مصرفی به صورت جزئی مانند توصیه دربارة خوراک، بهداشت، مسکن، تفریح و... بسنده کردهاند و برخی نیز ضمن معرّفی نظریّههای مصرف در اقتصاد کلان و الگوهای مبتنی بر آنها، به مقایسة آنها با مصرف در اقتصاد اسلامی که پایبند به ارزشها است، پرداختهاند. از آنجا که رویکرد این مقاله در حوزة روشی متناسب با دستة دوم از تحقیقات مذکور است، در این بخش به اهمّ پژوهشهای صورت گرفته در این خصوص اشاره میشود.
منونی (2013م.) در مقالة خود با عنوان «مرز تحوّل در اندازهگیری فناوری و شوکهای پسانداز» با بیان اینکه ادبیّات موجود در حوزة چرخة حیات کسب و کارها عمدتاً یک رابطة خطّی میان مصرف و کالاهای سرمایهای فرض میکند، با ارایة مدلی اثبات میکند که شکل تابع مزبور میتواند مقعّر باشد. وی مدل ارایه شده در تحقیق خود را آزمونی مجدّد برای مسألة تناقض خسّت میداند و چنین نتیجهگیری میکند که افزایش در پسانداز به دلایلی غیر از شوکهای تکنولوژی است که منجر به رکود اقتصادی میگردد.
کردن (2012م.) در مقالة خود با عنوان «عدم توازن جهانی و تناقض خسّت» به تحلیل رابطة میان عدم توازن جهانی و بحران مالی بینالمللی میپردازد. نویسنده عدم توازنها را مرتبط با افزایش پسانداز در سطح جهانی میداند که منجر به کاهش نرخهای بهرة جهانی و در نتیجه، استقراض بیشتر برای تأمین مالی بخشهای مصرفی نامعقول همچون جنگ و تسلیحات نظامی به جای تأمین مالی سرمایهگذاریهای زایا و مفید شده است. وی معتقد است عدم سرمایهگذاری در بخشهای مولّد اقتصادی بوده که منجر به بحران مالی و نهایتاً کاهش تقاضای کُل در سطح جهانی گردیده است. بدین ترتیب، نویسنده نتیجهگیری میکند که چنین وضعیّتی منجر به پدید آمدن تناقض خسّت غیر مستقیم گشته است.
فهیم خان (1984 م.) در مقالة خود با عنوان «تابع مصرف کلان در یک چارچوب اسلامی» با تبیین اهمیّت میزان مصرف و پسانداز در سطح کلان برای رشد ملّی، به مقایسة سطح پسانداز کلان در اقتصاد اسلامی و اقتصاد غیر اسلامی پرداخته است و چنین نتیجهگیری مینماید که لزوماً پسانداز در یک اقتصاد اسلامی کمتر از اقتصاد غیر اسلامی نیست.
منور اقبال (1985 م.) در مقاله خود با عنوان «زکات؛ اعتدال در مصرف کُل در یک اقتصاد اسلامی» بحث میکند که آیا اگر اقتصاد اسلامی در جامعهای پیاده شود، سطح پسانداز کاهش خواهد یافت؟ و پایة چنین ادّعایی را این استدلال میداند که تعلّق زکات به پسانداز موجب کاهش آن خواهد شد و چنین نتیجهگیری میکند که میل نهایی و متوسّط به مصرف در اقتصاد اسلامی بیشتر از اقتصاد سکولار میباشد؛ زیرا میل نهایی به مصرف دریافتکنندگان زکات بالاتر از میل نهایی به مصرف پرداختکنندگان زکات است. همچنین شاید در نگاه اوّلیّه به اقتصاد اسلامی، تنها افراد فقیر دریافتکنندة زکات هستند، امّا با تدقیق بیشتر میتوان دریافت که تنها بخشی از زکات را فقیران دریافت میکنند و بخشی دیگر به مصارفی از قبیل کارگزاران جمعآوری زکات، مؤلّفةالقلوب، آزاد نمودن بردگان، در راه ماندگان و فی سبیل الله اختصاص مییابد و اینها لزوماً فقیر نیستند. پس بخشی از زکات مجدّداً به گروه اغنیا یعنی پرداختکنندگان نیز زکات برمیگردد. بنابراین، با پیادهسازی اقتصاد اسلامی، لزوماً سطح پسانداز نمیبایست کاهش یابد.
حسینی (1388) در مقالة خود با عنوان «الگوی مطلوب مصرف در چارچوب الگوی تخصیص درآمد اسلامی»، با بررسی مبانی اعتقادی، هدفها، موارد و باید و نبایدهای الگوی تخصیص درآمد در اسلام، نشان میدهد، اوّلاً مفهوم کانونی در این الگو انفاق (عام) است که مصرف فقط یکی از موارد آن شمرده میشود. ثانیاً اتّخاذ این مفهوم، به جای مصرف، بر مبانی بینشی و ارزشی اسلامی مبتنی است. ثالثاً رفتار مطلوب تخصیص درآمدی (بهویژه رفتار مصرفی) در چارچوب اسلامی به گونهای رقم میخورد که رفاه، عدالت اجتماعی و معنویّت را در کنار یکدیگر ارتقا میبخشد.
سیّدینیا (1388) در مقالة خود با عنوان «مصرف و مصرفگرایی از منظر اسلام و جامعهشناسی اقتصادی»، بعد از تبیین آثار مصرفگرایی در جامعه، آن را از دیدگاه آموزههای اسلامی بررسی میکند و به این نتیجه میرسد که مصرف به خودی خود پدیدهای مذموم نیست و اسلام نیز مسلمانان را برای تأمین نیازهای زندگی تشویق میکند، امّا مصرفگرایی و هدف قرار دادن مصرف آثار منفی داشته، همسو با مفاهیمی چون اسراف، تبذیر و اتراف بوده است و از دید اسلام مذموم شمرده شده است.
همانطور که مشاهده میشود، اگرچه هر یک از تحقیقات صورت گرفته پیرامون مصرف در اسلام، هر یک با یک رویکرد خاص اقدام به بررسی مصرف نموده است، امّا فصل مشترک تمامی آنها تمرکز بر روی چیستی مصرف از دید اسلام است، حال آنکه این مقاله در صدد بررسی بایستگی مصرف از دید اسلام میباشد. از این رو، به نظر میرسد تحقیق پیرامون پاسخگویی به معمّای صرفهجویی یا اصل تناقض خسّت از منظر آموزههای اسلامی تحقیقی نو و بدیع مینماید.
3ـ اصل تناقض خسّت
در حوزة کلان مصرف، سؤال این است که آیا صرفهجویی در سطح فردی منجر به صرفهجویی در سطح ملّی هم خواهد شد یا خیر؟ معمّای صرفهجویی (Paradox of thrift) یا تناقض خسّت، اصلی است که برای نخستین بار کینز آن را در کتاب معروف نظریّة عمومی مطرح میکند. این اصل میگوید تحت شرایطی کوشش جامعه برای پسانداز بیشتر، میتواند منجر به کاهش وجوه پسانداز شده گردد. این نتیجه در شرایطی حاصل میشود که افزایش پسانداز، تحرّکی در سرمایهگذاری ایجاد نکند، بدین ترتیب که پسانداز بیشتر، موجب کاهش مصرف میشود و در نتیجه، مخارج کُل تقلیل مییابد (Boyes & Melvin, 2012: p. 217). حال اگر در این وضعیّت به دلیل رکود اقتصادی، پسانداز بیشتر منجر به افزایش سرمایهگذاری نشده، یا افزایش سرمایهگذاری را به مقداری کمتر از کاهش مصرف موجب گردد. در این صورت، تحت هر یک از این دو حالت، مخارج کُل کاهش مییابد. به عبارت دیگر، افزایش پسانداز از یک سو مصرف را کاهش میدهد و از سوی دیگر، به دلیل رکود، سرمایهگذاری را به همان میزان افزایش نداده است. این بدان معناست که تقاضا برای کالاها و خدمات تولیدی بُنگاهها کاهش یافته، بدین ترتیب تولید یا درآمد ملّی تنزّل مییابد. در این صورت، پسانداز ملّی که به درآمد ملّی وابسته است نیز تقلیل خواهد یافت. تناقض خسّت مصداق بسیار جالب و گویایی از وجود مسألة خطای ترکیب در علم اقتصاد است؛ یعنی آنچه که برای هر نفر جداگانه خوب است، لزوماً همواره برای همگی خوب نیست؟ «در برخی شرایط، تدبیر شخصی ممکن است حماقت اجتماعی باشد» (ساموئلسن و فوردهاوس، 1373، ج1: 272). بدین ترتیب، اگرچه ممکن است افزایش پسانداز یک فرد، درآمد و ثروت او را افزایش دهد، امّا اگر همگان بیشتر پسانداز کنند، لزوماً پیامد آن افزایش درآمد و ثروت جامعه نیست (Branson, 1979: p.40). در ادامه به جستجوی پاسخی مناسب برای این معمّا در آموزههای اسلامی و قرآنی خواهیم پرداخت.
4ـ مصرف در قرآن
قبل از ورود به بحث مصرف در قرآن، ذکر این نکته لازم است که اگرچه ما مسمانان معتقد هستیم که قرآن کریم کتاب و راهنمای جامع زندگی بشر است و دربردارندة تمام علوم میباشد، امّا انتظار این که بتوان تمام علوم روز را به همراه تئوریها و مسائل در قرآن یافت، انتظاری دور از واقع است، چرا که شأن قرآن کریم بالاتر از این است که بخواهد وارد مسائل جزئی علوم شود (دنیا، 2007م.: 9). بنابراین، در این بخش با مطالعة قرآن به جستجوی خطوط راهنمای اقتصاد اسلامی در حوزة مصرف هستیم.
در آیین اسلام، درآمدهای مشروع و کسب و کار و اموال حلال، جایگاه ویژهای دارد و قرآن مجید آن را مایة قوام و هستی شخص و جامعه و مایة زینت و آرامش در زندگی این دنیا میخواند، آنجا که میفرماید: ﴿وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً: اموال خود را، که خداوند وسیله قوام زندگى شما قرار داده، به دست سفیهان نسپارید...﴾ (النّساء/5). با توجّه به آیات و روایاتی که در زمینة کسب و درآمد حلال و مشروع آمده است، میتوان چنین بیان نمود که مال و ثروت نه تنها خوب است، بلکه هر مسلمان آگاه وظیفه دارد در کسب و تحصیل آن تلاش کند و خود و جامعة خویش را در رشد اقتصادی یاری رساند. نظام اقتصادی اسلام هم که توجّه به سعادت انسان را هدف اصلی خود میداند، استفادة عاقلانه از منابع طبیعی و امکانات خدادادی را در راه نیل به هدف مقدّس خویش مورد تأکید قرار داده است.
انسان نیازهایی دارد که با توجّه به امکانات موجود به رفع آنها میپردازد و برای رسیدن به مقصود خود، در سایة فکر و تدبیر، روشهای متعدّدی را به کار میگیرد. از دیدگاه قرآن، انسان موجود نیازمندی است که خداوند برای رفع نیازهایش زمین را برای او رام کرده است و امکانات و منابع آن را در اختیار وی قرار داده تا مصرف کند. قرآن با مطرح کردن مسألة اسراف و بیان مضرّات آن و دعوت به اعتدال و میانهروی در تمام امور زندگی، در حقیقت، الگوی مصرف قوام را برای زندگی سعادتمندانه به انسان ارایه میدهد. در این بخش، به تبیین اعتدال در همة شئون زندگی و از جمله اعتدال در مصرف و نیز نهی از اسراف و تبذیر به عنوان دو اصل اساسی در حوزة مصرف از نگاه قرآنی میپردازیم و در بخش بعدی بر الگوی مصرف قوام متمرکز میشویم.
قرآن کریم در آیات متعدّد انسان را دعوت به اعتدال و میانهروی میکند و او را از افراط و تفریط بر حذر میدارد: ﴿وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ...: در راهرفتن، اعتدال را رعایت کن...﴾ (لقمان/ 19). واژة «اقصِد» از مادّة «قصد» گرفته شده است. کتابهای واژگان زبان عربی و فارسی برای «قصد» معانی متعدّدی نوشتهاند که مهمترین آنها عبارتند از: «رفتن به سوی چیزی، عدل، استقامت در راه، بین اسراف و تقتیر، میانه راه رفتن» (ر.ک؛ ابنمنظور، 1405ق.، ج3: 353 و طریحی، 1375، ج 3: 127).قاموس در ذیل واژة قصد مینویسد: «این کلمه و مشتقّات آن در قرآن به معنى راست و متوسّط و معتدل بهکار رفته است: ﴿قَصَدَ فِى النَّفَقَةِ: تَوَسَّطَ بَیْنَ الإِسْرَافِ وَ التَّقْتِیرِ﴾: ﴿لَوْ کَانَ عَرَضًا قَرِیبًا وَ سَفَرًا قَاصِدًا لاَّتَّبَعُوکَ: (امّا گروهى از آنها چنانند که) اگر غنایمى نزدیک (و در دسترس)، و سفرى آسان باشد، (به طمع دنیا) از تو پیروى مىکنند...﴾ (التّوبه/ 42)؛ ﴿وَعَلَى اللّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَمِنْهَا جَآئِرٌ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ: و بر خداست که راه راست را (به بندگان) نشان دهد، امّا بعضى از راهها بیراهه است و اگر خدا بخواهد، همة شما را (به اجبار) هدایت مىکند (، ولى اجبار سودى ندارد)﴾ (النّحل/ 9).
چنانکه گفتهاند، «قصد» به معنى «قاصد» است؛ یعنى هدایت به راه راست و متوسّط به عهدة خداست و بعضى از راهها از حق منحرف هستند، اگر خدا میخواست، همة شما را اجباراً هدایت میکرد؛ مثل: ﴿إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى: به یقین هدایت کردن بر ماست﴾ (اللّیل/ 12). امّا در ادبیّات تفسیری واژة «قصد» به صورت «مقتصده» در آیة ﴿...مِّنْهُمْ أُمَّةٌمُّقْتَصِدَةٌ... :... جمعى از آنها، معتدل و میانهرو هستند...﴾ (المائده/ 66). به معنای معتدل در عمل و «مقتصد» در آیة ﴿... فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ...: ... امّا وقتى آنها را به خشکى رساند و نجات داد، بعضى راه اعتدال را پیش مىگیرند... ﴾ (لقمان/ 32) به معنای متمایل به طریق مستقیم و یا میانهرو در کفر و ظلم (ر.ک؛ طبرسی، 1360، ج3: 222 و همان، ج4: 323). در آیة ﴿...فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ...: (امّا) از میان آنها عدّهاى بر خود ستم کردند و عدّهاى میانهرو بودند... ﴾ (فاطر/ 35)، به معنای میانهرو و یا درآمیزندة عمل صالح و ناپسند و به صورت «قاصِداً» در آیة ﴿لَوْ کَانَ عَرَضًا قَرِیبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لاَّتَّبَعُوکَ...﴾ (التّوبه/ 42)، به معنای مسیری آسان و نزدیک (ر.ک؛ طبرسی، 1360، ج4: 408 و همان، ج5: 32) و در آیة (لقمان/ 19) به صورت فعل امر ﴿وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ...﴾ به معنای اعتدال در مشی و به عدل رفتار کردن و یا راه رفتن همراه با طمأنینه به کار رفته است (ر.ک؛ طریحی، 1375، ج3: 127 و طبرسی، 1360، ج4: 319). نتیجه آنکه از مجموع سخنان واژهشناسان و مفسّران قرآن دربارة مفهوم کاربردهای مختلف واژة «قصد» در قرآن به دست میآید، معنای اعتدال در عمل و میانهروی در زندگی است که یک مفهوم مشترک و جامع در بین اکثر، بلکه تمام این کاربردهاست.
در قرآن مجید مسرفین از اصحاب جهنّم شمرده شدهاند: ﴿... وَأَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ: ... و مسرفان اهل آتشند﴾ (غافر/43). از نگاه قرآن، اسراف با فساد رابطة تنگاتنگ دارد و یک نوع بینظمی در نظام هماهنگ هستی است که با نظم خاص جریان دارد. در سورة شعراء خطر عظیم پیروی از مسرفین بیان شده است: ﴿وَلَا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ * الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلَا یُصْلِحُونَ: و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید * همانها که در زمین فساد مىکنند و اصلاح نمىکنند﴾ (الشّعراء /153ـ152).
منظور از اطاعت مسرفان، تقلید و پیروی کورکورانه از ایشان، در اعمال و روش زندگی است و مراد از مسرفین اشراف و بزرگانی هستند که دیگران آنان را پیروی میکنند. امّا مسرفین چه کسانی هستند؟ در آیة بعد معرّفی شده که مسرفین از مرز حق تجاوز نموده، از حدّ اعتدال بیرون شدهاند، در زمین فساد میکنند و اصلاحگر نیستند (ر.ک؛ طباطبائی، 1374، ج۱۰: ۱۶۶). از این رو، در آیات متعدّد تصریح شده که از روش مسرفین پیروی نکنید.
قرآن همانگونه که اسراف را نکوهش نموده، تبذیر را نیز مذموم دانسته است. تبذیر ریخت و پاش و ضایع کردن نعمتها و مواهب الهی در طبیعت است، از قبیل خوراک، پوشاک، مسکن، وسایل حمل و نقل و ... خداوند مبذّرین را برادران شیطان خطاب نموده است: ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا: و حقّ نزدیکان را بپرداز و (همچنین حقِّ) مستمند و وامانده در راه را، و هرگز اسراف و تبذیر مکن، * چرا که تبذیرکنندگان برادران شیاطین هستند و شیطان در برابر پروردگارش بسیار ناسپاس بود﴾ (الإسراء/ ۲۷ـ26). این آیه دربارة انفاق به ذویالقربی و مساکین و فقرا نازل شده، ولی با وجود لزوم بذل و بخشش به مستحقّین، از تبذیر نهی شده که انسان مال خود را برای خویشاوندان، فقرا و مساکین بیش از حد منطقی و معقول انفاق نکند که اسراف و تبذیر است. این مورد خصوصیّت ندارد، بلکه تبذیر در تمام امور ممنوع است و برادری با شیاطین است؛ یعنی تبذیرکنندگان شیطان است و شیطان کفران نعمتهای پروردگار را کرد، اینها نیز مانند شیطان کفران نعمتهای خدا را میکنند و در غیر مورد نیاز، مصرف میکنند.
بدین ترتیب، میتوان گفت که تبذیر و اسراف مال موجب پیدایی نیازهای کاذب و غیر معقول در جامعه میشود و بر توزیع ناعادلانة درآمد و تخصیص صحیح منابع تولید تأثیر منفی میگذارد و به رقابت و همچشمی میانجامد. این تأثیرات منفی میتواند مصالح جامعه را تهدید کند و آنها را به خطر اندازد. در حالی که مصرف واقعی یا ضروری نیازها را تحت کنترل قرار میدهد و بر توزیع عادلانة درآمد و تخصیص صحیح منابع تولید، اثر مثبت مینهد و نظامی طرفدار سعادت انسانی به وجود میآورد (بناء رضوی، 1367: 216). در چنین نظامی هر عضو از یک زندگی خوب و نسبتاً راحت بهرهمند میگردد و احساس مسئولیّت و ایثار نیازها را محدود میکند و رقابت و همچشمی را که غالباً به تخصیص ناصحیح و اتلاف منابع طبیعی میانجامد، ریشهکن میسازد.
1ـ4) مصرف قوام؛ الگوی تخصیص بهینة منابع در قرآن
آیات قرآن و فرهنگ روایی، بهخاطر تخصیص بهینة منابع و جلوگیری از مصرف غیر بهینة منابع برای خانوارها و بهکارگیری نهادههای تولید از سوی بنگاهها بر مصرف قوام تصریح کردهاند. خداوند در قرآن کریم میفرماید: ﴿وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا: و کسانى که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف مىنمایند و نه سختگیرى، بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالى دارند﴾ (الفرقان/ 67).
کلمة «قوام» در آیه به معنای حدّ وسط و معتدل است؛ یعنی بندگان رحمان انفاق میکنند و انفاق ایشان همواره در حدّ وسط و میان اسراف و اقتار است. صدر آیه، دو طرف افراط و تفریط در انفاق را نفی کرده است و ذیل آن، حدّ وسط را اثبات نموده است (ر.ک؛ طباطبائی، 1374، ج ۱۵: ۳۳۲).
به باور پارهاى، «اسراف» به مفهوم هزینه کردن مال و ثروت در راه گناه و نافرمانى خداست و واژة «اقتار» به معناى خوددارى از هزینة درست و شایسته در راه حق و عدالت است. با این بیان، تفسیر آیه این است که بندگان خاصّ خدا کسانى هستند که دارایى و ثروت خود را نه در راه گناه و بیداد مصرف مىکنند و نه از هزینة آن در راه حق و عدالت خوددارى مىورزند، بلکه آن را در راه حق هزینه مىنمایند و پارهاى بر آنند که واژة «اسراف» به مفهوم زیادهروى و «اقتار» به معناى خوددارى از اداى حقّ خداست که در این صورت، تفسیر آیه این است که و بندگان خاصّ خدا کسانى هستند که در هزینه کردن مال خود نه زیادهروى مىکنند و نه سختگیرى، بلکه به طور درست و بهجا هزینه مىنمایند و از آن بهره مىبرند (ر.ک؛ طبرسی، 1360، ج 4: 257).
«انفاق» یعنی بخشش و صرف مال در جهت رفع حوائج خود و دیگران. «اسراف» یعنی بیرون شدن از حدّ و زیادروی، و «قتر» یعنی کوتاهی و تفریط در امر انفاق و «قوام» یعنی حدّ وسط و معتدل. میفرماید: بندگان خدای رحمان کسانی هستند که وقتی انفاق میکنند، همیشه حدّ وسط را نگه میدارند و به جانب افراط یا تفریط متمایل نمیشوند و در حدیثی از رسول خدا (ص) نقل شده که میفرمایند: «هر کس بدون حقّ و بیحساب ببخشد، اسراف کرده است و هر کس بدون حقّ و بیدلیل بخل بورزد، اقتار و تفریط نموده است» (طیب، 1366، ج1: 78).
جالب توجّه اینکه اصل انفاق کردن را مسلّم مىگیرد، بهطورى که نیاز به ذکر نداشته باشد، چرا که انفاق یکى از وظایف حتمى هر انسانى است، لذا سخن را روى کیفیّت انفاق آنان مىبرد و مىگوید: انفاقى عادلانه و دور از هر گونه اسراف و سختگیرى دارند، نه آنچنان بذل و بخششى کنند که زن و فرزندشان گرسنه بمانند و نه آنچنان سختگیر باشند که دیگران از مواهب آنها بهره نگیرند.
در تفسیر اسراف و اقتار که نقطة مقابل یکدیگرند، مفسّران سخنان گوناگونى دارند که روح همه به یک امر باز مىگردد و آن اینکه اسراف آن است که بیش از حد و در غیر حقّ و بیجا مصرف گردد، و اقتار آن است که کمتر از حقّ و مقدار لازم بوده باشد.
در یکى از روایات اسلامى تشبیه جالبى براى اسراف و اقتار و حدّ اعتدال شده است و آن اینکه هنگامى که امام صادق،علیهالسّلام، این آیه را تلاوت فرمود، مشتى سنگریزه از زمین برداشتند و محکم در دست گرفتند و فرمودند این همان اقتار و سختگیرى است. سپس مشت دیگرى برداشتند و چنان دست خود را گشودند که همة آن به روى زمین ریخت و فرمود این اسراف است. بار سوم مشت دیگرى برداشتند و کمى دست خود را گشودند، به گونهاى که مقدارى فرو ریخت و مقدارى در دستشان بازماند، و فرمود این همان قوام است. واژة قوام (بر وزن عوام) در لغت به معنى عدالت و استقامت و حدّ وسط میان دو چیز است و قوام (بر وزن کتاب) به معنى چیزى است که مایة قیام و استقرار بوده باشد (ر.ک؛ مکارم شیرازی و دیگران، 1381، ج۱۲: ۹۷).
در همین راستا، قرآن کریم از افراط و تفریط در انفاق نیز نهی نموده است و از عواقب ناگوار آن هشدار داده است و میفرماید: ﴿وَلاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا: هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن، (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حدّ (نیز) دست خود را مگشاى، تا مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرو مانى﴾ (الإسراء/29).
این آیه روی اعتدال تأکید کرده که دست خود را برگردن خویش بسته قرار ندهید، یعنی مانند بخیلان در کمک به دیگران دستبسته مباش و از سوی دیگر، دست خود را فوقالعاده گشاده مدار و بذل و بخشش بیحساب مکن که از کار بمانی و مورد ملامت این و آن قرار نگیرید. منظور از محسور در اینجا شخص خسته و وامانده است که از رسیدن به مقصد عاجز است (ر.ک؛ مکارم شیرازی و دیگران، 1381، ج ۱۲: ۹۱).
در مجموع از آیات قرآن بهدست میآید که زیادهروی و تجاوز از حدّ شرعی و عرفی در مصرف کردن نعمتهای الهی ممنوع است و انسان مؤمن باید از اسراف اجتناب نماید، در تمام امور حتّی انفاق برای مستمندان حدّ اعتدال و متعارف را در پیش گیرد و کاری نکند که منجر به اسراف و تبذیر شود. همچنین توجّه به تفسیر الگوی قوام از زبان گویای قرآن نشان میدهد که از مؤلّفههای این الگوی قرآنی، دوری از تقتیر و خساست است. البتّه قرآن به عنوان کتاب هدایت بشر، اهداف غیر اقتصادی را با اهداف و مسائل اقتصادی پیوند زده است؛ یعنی آثار منفی و سوء اخلاقی تقتیر و اسراف را برای عبادالرّحمن نمیپسندد.
2ـ4) مصرف قوام؛ مشوّق افزایش میل نهایی به مصرف در سطح کلان
سؤال این است که معمّای صرفهجویی که در اقتصاد کلان مطرح میشود، چطور با آموزههای اسلامی و قرآنی قابل پاسخگویی است؟ آنچه از آیات قرآن در این باب بهرهبرداری میشود، این است که اگرچه قرآن کریم در آیات متعدّد انسان را دعوت به صرفهجویی و پرهیز از اسراف میکند، امّا در کنار این آیات، و به موازات آنها انسان را امر به انفاق، هبه، زکات، صدقه، قرضالحسنه و نهی از کنز مال هم میکند. از این موارد میتوان به عنوان فعّالیّتهای اقتصادی در نظام اسلامی نام برد که اوّلاً موجب گردش مال در اقتصاد شده، ثانیاً مانع از رکود و در نتیجه، مانع از کاهش تولید میگردد.
برای تبیین بهتر این بحث باید گفت اگرچه قرآن کریم مسلمانان را در قالب الگوی مصرف قوام به اعتدال و پرهیز از اسراف و تبذیر دعوت میکند، امّا اسلوب قرآن چنین است که در آیاتی دیگر، قرینههای جدا (منفصل) را نیز بیان کرده است و آن آیات مربوط به مصرف در راه خدا، قرضالحسنه و بالأخره، انفاق از مازاد بر نیازهای متعارف مسلمانان است، به طوری که مصرف بیشتر کلان را تشویق میکند تا ضریب فزاینده (Multiplier) در جامعه اسلامی بیشتر شود، چون با افزایش میل نهایی به مصرف در رابطة ضریب فزاینده ((1-c)1/)، این ضریب در سایه تابع آلتوریسم مصرف جامعه افزایش مییابد.
بنابراین، اگرچه سیاق آیات مصرف و نیز آیات انفاق، حاکی از مصرف کمتر است، امّا مسألة مهم، پسانداز است که میل نهایی به مصرف را کاهش میدهد، ولی اسلام با توسعة مفهومی پسانداز برای دارالقرار، در ذات پسانداز با توسعة مفهومی آن، مصرف دیگران یعنی افزایش میل نهایی به مصرف در سطح کلان را به دنبال دارد: ﴿یَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ: اى قوم من! این زندگى دنیا تنها متاع زودگذرى است و آخرت سراى همیشگى است﴾ (غافر/39)؛ ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا: مال و فرزند، زینت زندگى دنیاست و باقیات صالحات [= ارزشهاى پایدار و شایسته] ثواب آن نزد پروردگارت بهتر و امیدبخشتر است﴾ (الکهف/46)؛ ﴿وَیَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ مَّرَدًّا: (امّا) کسانى که در راه هدایت گام نهادند، خداوند بر هدایت ایشان مىافزاید و آثار شایستهاى که (از انسان) باقى مىماند، ثواب آن در پیشگاه پروردگارت بهتر و عاقبت آن خوبتر است﴾ (مریم/76).
گـرچـه جـمـعـى از مـفسّران خواستهاند مفهوم «باقیات صالحات» را در دایرة خاصّى مـانـند نمازهاى پنجگانه یا ذکر «سبحانالله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر»، و امثال آن محدود کنند، ولى روشن است که مفهوم این تعبیر آنچنان وسیع و گسترده است که هر فـکـر و ایـده و گـفـتـار و کـردار صالح و شایستهاى را که طبعاً باقى مىماند و اثرات و بـرکـات آن در اخـتـیـار افـراد و جـوامـع قـرار مـىگـیـرد، شامل مىشود (ر.ک؛ مکارم شیرازی و دیگران، 1381، ج ۱0: 85).
از سوی دیگر، آیات کنز مال یا نقدینه به شکل حرمت یا کراهه، دالّ بر خواست و رویکرد قرآن به گردش بیشتر اموال در جامعه است و موضع ضدّ Harding قرآن، مؤیّد این مطلب است: ﴿...وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ: ... و کسانى که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) مىسازند و در راه خدا انفاق نمىکنند، به مجازات دردناکى بشارت ده!﴾ (التّوبه/34).
راغب در مفردات مىگوید: «کلمة «کنز» به معناى روى هم نهادن مال و نگهدارى آن است و در اصل از کنز خرما گرفته شده است و زمان کنز، آن فصلى است که در آن خرما ذخیره مىشود، و «ناقة کناز» آن شترى است که گوشت بدنش روى هم انباشته شده است و به عبارت سادهتر، چاق باشد و «یکنزون» در جملة ﴿وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ﴾ به معناى انباشتن و ذخیره کردن است. پس در همة موارد استعمال این کلمه، یک معنا نهفته است و آن نگهدارى و ذخیرة مال و خوددارى از این است که در میان مردم جریان پیدا کند و زیادتر شود و انتفاع از آن عمومىتر گردد، یکى از آن با دادنش منتفع شود و دیگرى با گرفتن آن و سومى با عمل کردن روى آن» (راغب اصفهانی، 1389: ماده کنز).
این آیه هر چند از جهت نظم لفظى با آیات قبل که اهل کتاب را مذمّت مىکرد و احبار و رهبان ایشان را در خوردن مال مردم به باطل و جلوگیرى از راه خدا توبیخ مىنمود، متّصل مىباشد، الاّ اینکه در لفظ و ظاهر آن هیچ دلیلى نیست که دلالت کند بر اینکه در خصوص اهل کتاب نازل شده باشد. پس نمىتوان گفت که آیة شریفه فقط دربارة اهل کتاب نازل شده است و تنها احتکار پول و حبس آن را بر ایشان حرام کرده باشد و امّا مسلمانان مىتوانند طلا و نقرهها را روی هم انباشته نمایند و هر طور که بخواهند در اموال خود رفتار نمایند، بلکه آیة شریفه عموم احتکارکنندگان را به عذاب شدیدى تهدید مىکند و در جملة (وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ) کنز و احتکار را توضیح مىدهد و مىفهماند آن احتکارى مبغوض خدا است که مستلزم خوددارى از انفاق در راه او باشد و در مواردى که وظیفة انفاق آن مال در راه خدا است، انسان را از انجام آن منع کند. پس نهى آیة شریفه نهى از داشتن پول نیست، بلکه نهى از حبس آن است، چون اسلام مالکیّت اشخاص را از حیث کمّیّت محدود نکرده است و حتّى اگر شخص مفروض هزارها برابر آن دفینه ثروت مىداشت، ولى آن را حبس نمىکرد، بلکه آن را در معرض جریان قرار مىداد، اسلام هیچ عتابى به او نداشت، چون با جریان ثروت او، هم خود او استفاده مىکرد و هم دیگران از آن بهرهمند مىشدند، و در عین اینکه در راه خدا انفاق نمىکرد، خائن به خدا و رسول بهشمار نمىرفت؛ زیرا ثروت خود را در مراى و منظر همه قرار داده بود، بهطورى که اگر زمامدار مسلمین احتیاج ضرورى پیدا مىکرد، مىتوانست به او بگوید فلان مقدار در راه خدا انفاق کن (ر.ک؛ طباطبائی، 1374، ج ۱3: ۳0۲).
همچنین از آیات دیگر در یک تفسیر با رویکرد موضوعی میتوان به دلالت التزامی، دوری از خساست و روی آوردن به احسان و ایثار همچون هبه و نذورات و اوقاف و ... را دید که همگی از بُعد سرمایهگذاری و بعضاً مصرف بیشتر خبر میدهند: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِّنَ الأَرْضِ...: اى کسانى که ایمان آوردهاید! از قسمتهاى پاکیزة اموالى که (از طریق تجارت) به دست آوردهاید و از آنچه از زمین براى شما خارج ساختهایم، (از منابع و معادن و درختان و گیاهان)، انفاق کنید...﴾ (البقره/267)؛ ﴿مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً وَاللّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ: کیست که به خدا قرضالحسنهاى دهد، (و از اموالى که خدا به او بخشیده، انفاق کند،) تا آن را براى او، چندین برابر کند؟ و خداوند است (که روزى بندگان را) محدود یا گسترده مىسازد؛ (و انفاق هرگز باعث کمبود روزى آنها نمىشود)؛ و به سوى او باز مىگردید (و پاداش خود را خواهید گرفت)﴾ (البقره/245)؛ ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ...: از اموال آنها صدقهاى (بهعنوان زکات) بگیر تا بهوسیلة آن، آنها را پاک سازى و پرورش دهى و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن...﴾ (التّوبه/ 103).
علاوه بر نگرش آیات قرآن که در یک بستة تفسیر موضوعی، ضدّ این خسّت هستند، در بررسی سیرة ائمّة معصومین، علیهمالسّلام، روایات متفاوت را نیز شاهد نیستیم. به عنوان مثال میتوان به سیره امام علی (ع) اشاره نمود که کار و تلاش را برای اعمّ از مصرف خانوار خود میخواهد، یعنی انفاق که زمینة مصرف دهکهای پایین را فراهم میکند: «در سپیدهدم روانه شدن هیچ یک از شما در راه خدا، گرانمایهتر نیست از سپیدهدم روانه شدن کسی که برای فرزندان و خاندانش، آنچه را که آنها را سامان بخشد، میجوید» (رشاد، 1378: 234؛ بند 1446). نیز در گزارش صدقههای امیرالمؤمنین (ع) آمده است: «با دستانش کار میکرد، زمین را میکاشت، آبیاری میکرد، درخت خرما میکاشت و همة اینها را شخصاً خود انجام میداد» (همان: 234؛ بند 1452).
افزون بر این، وقتی زکات به فقیران داده شود، به این معنا است که بخشی از پسانداز ثروتمندان به فقیران داده شده است و چون میل نهایی به مصرف فقیران بیش از ثروتمندان است، در نتیجه، مصرف کُل افزایش خواهد یافت (Iqbal, 1985: p.92). بدین ترتیب، میتوان گفت مصرف کُل در جامعة اسلامی به دلیل وجود فرهنگ اعتدال در مصرف و عدم اسراف و نیز به دلیل حرام بودن برخی کالاها و در نتیجه، کوچکتر بودن سبد کالای مصرفی فرد مسلمان، از مصرف کُل در یک جامعة غیر اسلامی بیشتر است. همة این فضاها در آیات و روایات، در کنار الگوی قوام در مصرف شخصی بر توسعة کلان ثروت در جامعة اسلامی تأکید دارد.
بنابراین، میتوان گفت اگرچه صرفهجویی در سطح فردی مطابق تناقض خسّت که در اقتصاد کلان عنوان میشود، منجر به کاهش درآمد ملّی میشود، امّا قرآن کریم ساز و کارهایی جهت گردش مال و عدم راکد ماندن آن در جامعه نیز ارایه کرده است که از جمله مهمترین آنها میتوان به انفاق، زکات، صدقه و قرضالحسنه اشاره کرد (ر.ک؛ احمد، 1374: 51). بدون شک اگر پساندازهای فردی در موارد نامبرده مصروف گردند، نه تنها صرفهجویی در سطح فردی منجر به کاهش تولید در سطح کلان نمیشود، بلکه منجر به افزایش درآمد ملّی نیز خواهد گردید.
5ـ جمعبندی و نتیجهگیری
1ـ5) جمعبندی
در این مقاله ابتدا نقش مصرف در نظامهای اقتصادی توضیح داده شد و تبیین شد که در تئوریهای مصرف اقتصاد کلان تناقضی به نام معمّای صرفهجویی وجود دارد. معمّای صرفهجویی بیان میدارد که چنانچه در سطح فردی صرفهجویی صورت گیرد، امّا این افزایش در پسانداز، تحرّکی در سرمایهگذاری ایجاد نکند، در سطح کلان مصرف کم میشود و در نتیجه، تولید پایین آمده، درآمد ملّی کاهش مییابد. با بیان این اصل از اقتصاد کلان سؤالی پیش میآید و آن اینکه اگر صرفهجویی در سطح فردی مانع از رشد در سطح ملّی میگردد، پس چگونه است که قرآن کریم به صورت مؤکّد بر صرفهجویی و پرهیز از اسراف امر میکند؟ لذا در ادامة مقاله به بررسی مصرف در اسلام و به صورت ویژه به بررسی دیدگاههای قرآن کریم در مورد مصرف و با بررسی آیات قرآنی به جستجوی پاسخی مناسب برای معمّای صرفهجویی در قرآن کریم پرداخته شد.
در این مقاله با بررسی موضوع مصرف در قرآن عنوان شد که بر اساس آموزههای قرآنی، تبذیر و اسراف مال موجب پیدایی نیازهای کاذب و غیر معقول در جامعه میشود و بر توزیع ناعادلانة درآمد و تخصیص صحیح منابع تولید تأثیر منفی میگذارد، در حالی که مصرف واقعی یا ضروری نیازها را تحت کنترل قرار میدهد و بر توزیع عادلانة درآمد و تخصیص صحیح منابع تولید، اثر مثبت مینهد و نظامی طرفدار سعادت انسانی به وجود میآورد.
از یافتههای این مقاله در خصوص پاسخ به شبهة تناقض خسّت، میتوان به «الگوی مصرف قوام» اشاره کرد. مقالة حاضر با تمرکز بر پاسخگویی به شبهة مزبور، این الگو را در دو حوزة اصلی اقتصاد کلان یعنی «تخصیص منابع» و «میزان میل نهایی به مصرف» مورد بررسی و تدقیق قرار داد و بدین ترتیب، بیان شد که آیات قرآن و فرهنگ روایی بهخاطر تخصیص بهینة منابع و جلوگیری از مصرف غیربهینه منابع برای خانوارها و بهکارگیری نهادههای تولید از سوی بنگاهها بر مصرف قوام تصریح کردهاند. همچنین تبیین شد که روح حاکم بر آموزههای اقتصادی اسلام در حوزة مصرف مشوّق میل نهایی به مصرف در سطح کلان است. به عنوان مثال انفاق از مازاد بر نیازهای متعارف مسلمانان است، به طوری که مصرف بیشتر کلان را تشویق میکند تا ضریب فزاینده در جامعة اسلامی بیشتر شود، چون با افزایش میل نهایی به مصرف در رابطة ضریب فزاینده، این ضریب در سایة تابع آلتوریسم مصرف جامعه افزایش مییابد.
2ـ5) نتیجهگیری
در نتیجهگیری میتوان گفت اگرچه قرآن کریم انسان را به صرفهجویی و پرهیز از اسراف امر میکند، امّا همزمان او را به انفاق، زکات، صدقه، قرضالحسنه و دیگر راهکارهای گردش مال در جامعه امر میکند. طبیعی است که التزام به این دستورات قرآن مانع از رکود اقتصاد خواهد شد. با توجّه به مباحث مطرح شده، نکات زیر به عنوان نتیجهگیری و توصیههای سیاسی ارایه میگردد:
1ـ اسلام بین مصرف و اسراف تفاوت قائل شده است و مصرف صحیح را نیاز بشر و ضرورت برای زندگی او میداند.
2ـ التزام به صرفهجویی نه تنها از دید اسلام پسندیده است، بلکه به آن امر شده است. این التزام نه تنها موجب تقویت رابطة بنده با پروردگار میشود که موجبات سعادت زندگی دنیوی او را هم به همراه خواهد داشت.
3ـ همانطور که سازمان اوقاف و کمیتة امداد امام خمینی (ره) وظیفة جمعآوری و سازماندهی موقوفات و صدقات را در ایران به عهده دارند، به نظر میرسد که ایجاد سازمانهایی مشابه جهت جمعآوری زکات نیز که در کشورهای اسلامی متداول است، به اقتصاد ملّی در سطح کلان کمک شایانی کند.
4ـ ترویج فرهنگ خرید سهام و مشارکت در بازار سرمایه نقش عمدهای در سوق دادن پساندازهای مردم به سمت تولید دارد. لذا به نظر میرسد که اِعمال سیاستهای رسانهای و ارتباطی جهت ترویج این فرهنگ در جامعة ایران بسیار مفید باشد.