نویسندگان
1 دانشیار دانشگاه تهران
2 دانشجوی دکتری تفسیر تطبیقی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، قم
3 دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم
چکیده
یکی از سُوَر اختلافی از نظر مکّی و مدنی بودن، سورة عادیات است که اگر مکان نزول سوره تعیین گردد، در تفسیر و شناخت بهتر آن نقش بسزایی دارد. برخی از مفسّران به دلیل سوگندهای ابتدایی در باب اسبان جنگی، آن را مربوط به جهاد دانستهاند که در مدینه واجب شده است. همچنین روایاتی که نزول سوره را بعد از غزوة ذاتالسّلاسل بیان کرده، آن را مدنی دانستهاند. امّا با دقّت در اسلوب سوره که به سبک سُوَر مکّی نازل شده است و روایات صحیح در باب مکّی بودن سوره، مشخّص میشود که این سوره مکّی است و آیات ابتدایی سوره که دربارة جنگ است و ربطی به جهاد ندارد که در مدینه نازل شده باشد. همچنین دلیل دیگر بر مکّی بودن سوره، بحث محتوایی آن است که در آن سخن از معاد و قیامت به میان آمده که خود از ویژگیهای سُوَر مکّی است و در نقلی موثّق از امام علی(ع) آمده که عادیات وصفی برای شتران در حجّ است. حال اگر «عادیات» به معنای «اسب» باشد، باز به معنای «اسب جنگی» است که با اسب جهادی متفاوت است؛ زیرا اسب جنگی در فرهنگ جاهلیّت در میان اهل مکّه از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
An Examination of Descent Place of Adiat Chapter (with an emphasis on being either Mekki or Meddani)
نویسندگان [English]
- Qasem Faez 1
- Emad Sadeghi 2
- Abouzar Khier andish 3
چکیده [English]
Al Adiat is one of the Chapters of the holy Quran in which there exist differences in terms of being either a Mekki or Meddani chapter. It is thought that if the place of the Chapter’s Descent becomes clear, it is better interpreted and understood. Because of oaths to horses in war, some commentators linked the chapter to obligatory Jihad in Medina. Similarly, the narratives mentioning the Descent of this chapter after Zaat Alsalsal War regarded it as a Meddani chapter. However, by careful examinations of the style of the chapter written in the Mekki style and the accurate narratives stating its descent in Mecca, it is clarified that this chapter is Mekki, and its early verses on war, which are unrelated to jihad, descended in Medina. The content of the chapter in which issues such as Day of Resurrectionand the future life were argued and are features of Mekki Chapters is regarded as a reason for being Mekki. Also, in a reliable narrative, Imam Ali contended that Al Adiat is an account for camels in Haj. Therefore, if Al Adiat means a horse, it can be inferred that it is a warlike horse which is different from a jihadi horse in that a warlike horse was enjoying a high status among Mecca’s residents.
کلیدواژهها [English]
- Al Adiat
- chapter
- Verse
- Descent
- Mekki
- Meddani
اهمیّت مکّی یا مدنی بودن سُوَر از نظر شناخت ناسخ و منسوخ، کشف مفاهیم و مدلول صحیح آیات، زمان تشریع احکام، شناخت شأن نزول آیات بسیار روشن است. برای تشخیص زمان نزول یک سوره، میتوان مواردی را در نظر داشت؛ از جمله نقل و روایت، محتوای سُوَر، اشارة آیه به مکان یا افراد خاصّ و مشخّصهها و اسلوبی که خاصّ سُوَر مکّی یا مدنی است. امّا گاه برداشتهایی که از آیات میشود، مفسّران را به اشتباه انداخته است و آن برداشت غلط را به عنوان اماره و نشانهای بر مکّی یا مدنی بودن یک سوره گرفتهاند. سورة عادیات از جملة این سُوَر است که به دلیل اشاره به اسبان جنگی، برخی مفسّران آن را دلیلی بر مدنی بودن سوره دانستهاند، بدین دلیل که سخن از جنگ و جهاد در دوران مدینه مطرح بوده است.
1ـ پرسشهای پژوهش
در این پژوهش به پرسشهای زیر پاسخ داده میشود:
1ـ ادلّة مدنی بودن سورة عادیات و نقد آن چگونه است؟
2ـ ادلّة مکّی بودن سورة عادیات چیست؟
این پژوهش در صدد آن است که با بررسی روایات ترتیب نزول، سبب نزول و ضوابط و خصائص سورهها، مکّی یا مدنی بودن این سوره را مشخّص کند تا از این طریق، از برداشتهای مفهومی اشتباه از سوره پیشگیری شود.
2ـ گزارش اختلافی بودن سوره
در باب سورة عادیات، عدّهای نزول این سوره را در مکّه و عدّهای دیگر نزول آن را در مدینه دانستهاند. امّا افرادی را میتوان نام برد که این سوره را در شمار سورة اختلافی ذکر کردهاند که از آن جمله است: سیوطی (ر.ک؛ سیوطی، 1421، ج1: 69) و آیتلله معرفت (ر.ک؛ معرفت، 1415ق.، ج 1: 160). با بررسیهای صورت گرفته، علّت بروز اختلاف را باید در روایات ترتیب نزول و سبب نزول سوره جستجو نمود.
3ـ روایات ترتیب نزول
روایات ترتیب نزول این سوره در دو دستة مکّی و مدنی به ترتیب تاریخی گزارش میشود:
3ـ1) روایات مکّی بودن
روایت علیّ بن أبی طالب(ع) از طریق سعید بن مسیّب (ر.ک؛ جفری، 1392: 14ـ15)، روایت علیّ بن أبیطالب(ع) از طریق مقاتل (ر.ک؛ شهرستانی، 1376، ج 1: 128ـ133)، روایت عبدالله بن عبّاس از طریق عطاء (ر.ک؛ ضریس، 1408ق.: 21)، روایت ابنعبّاس از طریق ابنجریح از عطاء (ر.ک؛ همان: 17)، روایت عطاء خراسانی (ر.ک؛ ماوردی، بیتا، ج 6: 438)، روایت أبی شیبه از عطاء (ر.ک؛ همان، ج 4: 438)، روایت مجاهد (ر.ک؛ ابنندیم، بیتا: 28)، روایت عکرمه و حسن بصری (ر.ک؛ بیهقی، 1405ق.، ج 7: 142)، قتاده (ر.ک؛ سیوطی، 1421ق.، ج 1: 60)، محمّد بن نعمان (ر.ک؛ زهری، 1411ق.، ج 1: 38)، روایت علیّ بن أبیطلحه (ر.ک؛ سیوطی، 1421ق.، ج 1: 60)، روایت ابن واقد (ر.ک؛ شهرستانی، 1376، ج 1: 128ـ131)، زهری (ر.ک؛ زهری،1411ق.، ج 1: 38).
بیشتر روایات ترتیب نزول این سوره را در مکّه و بین دو سورة عصر و کوثر، یعنی چهاردهمین سوره به ترتیب نزول بیان کردهاند (ر.ک؛ همان).
3ـ1ـ1) بررسی روایات مکّی بودن سوره
با بررسی این قبیل روایات که خود در شناخت مکّی یا مدنی بودن سورهها نقش بسزایی دارند، مکّی بودن سوره به دست میآید و تنها چند روایت در بیان مدنی بودن سوره آمده که با نقدی جدّی مواجه است.
3ـ2) راویان مدنی بودن سوره و نقد آنها
روایت ابنعبّاس از طریق ابوصالح (ر.ک؛ یعقوبی، بیتا، ج 2: 43)، روایت مقاتل (ر.ک؛ شهرستانی، 1376، ج 1: 131ت133) و ضحّاک (ر.ک؛ طوسی، بیتا، ج10: 395).
3ـ2ـ1) نقد روایات مدنی بودن سوره
1ـ روایت ابوصالح از ابنعبّاس که مدنی بودن سوره را بیان میکند (ر.ک؛ یعقوبی، بیتا، ج 2: 43)، با روایت عطاء از ابنعبّاس که مکّی بودن سوره را روایت میکند (ر.ک؛ ابنضریس، 1408ق.: 17 و ابنندیم، بیتا: 28)، مغایرت دارد. همچنین روایت ابنجریج از عطاء و او از ابنعبّاس که نام سورههای مدنی و ترتیب نزول آنها را بیان میکند، ولی ذکری از سورة عادیات به میان نمیآورد (ر.ک؛ همان: 28) که خود دلیلی بر مکّی بودن سوره است. همانگونه که گذشت، در مکّی و مدنی بودن سوره اختلاف وجود دارد (ر.ک؛ سیوطی، 1421ق.، ج 1: 69 و معرفت، 1415ق.، ج 1: 160)، ولی بیشتر روایات ترتیب نزول، بهویژه روایات مشهور ترتیب نزول و بیشتر مفسّران و قرآنپژوهان بر مکّی بودن سوره همسخن شدهاند. از این رو، مکّی بودن سوره از شهرت و قوّت بیشتری برخوردار میباشد و تنها روایت ترتیب نزولی که بر مدنی بودن سوره ایستاده است، روایت ابوصالح است که طریق آن در بین طرقی که به ابنعبّاس میرسد، ضعیفترین طریق است (ر.ک؛ سیوطی، 1421ق.، ج 2: 471). در ضمن سیوطی در تفسیر خود از ابنمردویه از ابنعبّاس روایتی نقل میکند که سوره را مکّی میداند (ر.ک؛ همان،1404، ج 8: 599).
2ـ روایت مقاتل: شهرستانی میگوید: احتمال میرود او روایت خود را از ابوصالح و از ابنعبّاس نقل کرده باشد؛ زیرا محتوای هر دو روایت نیز یکی است. سیوطی میگوید: «قول مشهور در روایات ترتیب نزول این است که این سوره چهاردهمین سورة نازلشده در مکّه است (ر.ک؛ سیوطی، 1421ق.، ج 1: 59) و این همان ترتیب عطاء از ابنعبّاس است (ر.ک؛ طبرسی، 1372، ج10: 613) که با روایت جابر بن زید تکمیل شده است و قرآنپژوهانی چون دروزه و معرفت بر این نظر ایستادهاند (ر.ک؛ دروزه، 1383، ج 1: 15 و معرفت، 1415ق.، ج 1: 135). ابنعاشور روایت جابر بن زید را در مکّی بودن سوره تأیید میکند (ر.ک؛ ابنعاشور، بیتا، ج30: 438).
3ـ روایت ضحّاک از آن رو که با اکثر روایاتی که نزول سوره را در مکّه بیان کردهاند، در تعارض است. پس نمیتوان به او وقعی نهاد، بلکه باید سخن او را در این باب اجتهادی بیش ندانیم.
3ـ روایات و اقوال مفسّران
نظرات مفسّران بر اساس ترتیب تاریخی گزارش میشود:
3ـ1) مکّی بودن سوره در نظر مفسّران
مفسّرانی که نظر به مکّی بودن سوره دارند، از این قرار است:
ابنمسعود (ر.ک؛ ماوردی، بیتا، ج 6: 323)، جابر (ر.ک؛ همان)؛ عکرمه و حسن بصری (ر.ک؛ همان)، عطاء (ر.ک؛ همان)، روایت مقاتل بن سلیمان (ر.ک؛ بلخی، 1423ق.، ج 4: 799)، ماتریدی (ر.ک؛ ماتریدی، 1426ق.، ج 10: 600)، سمرقندی (ر.ک؛ سمرقندی، بیتا، ج 3: 608)، ثعلبی (ر.ک؛ ثعلبی، 1422ق.، ج10: 268)، واحدی (ر.ک؛ واحدی، 1412ق.، ج 4: 544)، سمعانی (ر.ک؛ سمعانی، 1418ق.، ج 6: 270)، بغوی (ر.ک؛ بغوی،1420ق.، ج 5: 295)، زمخشری (ر.ک؛ زمخشری، 1407ق.، ج 4: 786)، ابنعطیّه (ر.ک؛ ابنعطیّه، 1422ق.، ج 5: 513)، ابنجوزی و قرطبی با سند از ابنمسعود، عطاء، عکرمه و جابر، مکّی بودن سوره را بیان میکند (ر.ک؛ ابنجوزی، 1422ق.، ب، ج 4: 480 و قرطبی، 1384، ج 20: 153)، فخر رازی (ر.ک؛ فخر رازی، 1420ق.، ج 32: 258)، ابنجزی (ر.ک؛ ابنجزی، 1416ق.، ج 2: 505)، خازن از قول ابنمسعود، مکّی بودن سوره را بیان میدارد (ر.ک؛ خازن، 1415ق.، ج 4: 460)، ابوحفص حنبلی دمشقی (با سند) (ر.ک؛ حنبلی دمشقی، 1419ق.، ج 20: 454)، ثعالبی نظر اجماع را بر مکّی بودن سوره میداند و مدنی بودن سوره را با لفظ «قیل» بیان میکند (ر.ک؛ ثعالبی، 1418ق.، ج 5: 618)، سیوطی نقل میکند که ابنمردویه از ابنعبّاس سوره را مکّی میداند (ر.ک؛ سیوطی، 1408ق.، ج 8: 599)، مظهری (بدون سند) (ر.ک؛ مظهری، 1412ق.، ج10: 326)، به تصریح طوسی، سوره در قول ابنعبّاس، مکّی است (ر.ک؛ طوسی، بیتا، ج10: 395)، ابوالفتوح رازی سخنی مانند طوسی بیان میکند (ر.ک؛ ابوالفتوح رازی، 1408ق.، ج 20: 371)، شوکانی با سند از ابنمسعود، جابر، حسن، عکرمه و عطاء، مکّی بودن سوره را بیان میکند و در آخر، سخن ابنمردویه از ابنعبّاس در مکّی بودن سوره را گزارش میکند (ر.ک؛ شوکانی، 1414ق.، ج 5: 587).
3ـ2) بررسی گفتار مفسّران
چنانکه ملاحظه میشود، بیشتر مفسّران از شیعه و اهل سنّت با سند و تعداد کمتری بدون سند به مکّی بودن سوره حکم کردهاند (ر.ک؛ همان) و همانگونه که از کبار صحابه و بزرگان تابعین ذکر شد، سوره را مکّی دانستهاند. مفسّرانی که سوره را مدنی تلقّی کردهاند، با لفظ «قیل» که نشان از ضعیف بودن قول مدنی بودن سوره است و بیشتر به دلیل سبب نزول، سوره را مدنی دانستهاند که در باب آن بحث میشود.
3ـ3) نقد و بررسی گفتار مفسّران در مدنی بودن سوره
مفسّرانی از جمله ابنعبّاس (ر.ک؛ ماوردی، بیتا، ج6: 323)، ضحّاک (ر.ک؛ همان)، قتاده (ر.ک؛ ابنجوزی، 1422ق.، ج 4: 480)، مقاتل (ر.ک؛ همان)، قرطبی (با سند) (ر.ک؛ قرطبی، 1384، ج20: 153)، نیشابوری (ر.ک؛ نیشابوری، 1415ق.، ج 6: 549)، طبرسی (ر.ک؛ طبرسی، 1372، ج 10: 801)، طباطبائی (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج20: 344) سورة عادیات را مدنی میدانند.
3ـ4) نقد و بررسی روایات
در باب روایت ابنعبّاس باید گفت در بررسی روایات ترتیب نزول بیان شد که از ابنمردویه از ابنعبّاس و نیز از عطاء و او از ابنعبّاس، مکّی بودن سوره رسیده است و روایات سبب نزول وارده از ابنعبّاس که در ادامه خواهد آمد و ضوابط و خصائص سورههای مکّی و مدنی، قول به مکّی بودن سوره را تقویت میکند. دربارة روایت ضحّاک نیز باید گفت کسانی که همعصر او بودند، از تابعانی همچون مجاهد، عکرمه، حسن و عطاء، مکّی بودن سوره گزارش شده است که با روایت ضحّاک در تعارض است. در این باره هم باید گفت روایات سبب نزول سوره و ضوابط و خصائص مکّی و مدنی قول به مکّی بودن سوره را ترجیح میدهند.
دربارة روایت قتاده که سوره را مدنی دانسته، باید گفت در روایت ترتیب خود با نیاوردن سوره در ذیل سُوَر مدنی، حُکم به مکّی بودن سورة عادیات داده است (ر.ک؛ سیوطی، 1421ق.، ج 1: 60) و مستند قتاده در مدنی بودن سوره، روایت ضعیفی است که قابل اعتنا نیست (ر.ک؛ سیوطی، 1404ق.، ج 6: 383). در باب روایت مقاتل بیان شد که به احتمال زیاد با روایت ابوصالح یکی باشد؛ زیرا متن هر دو روایت یکی است. به گفتة سیوطی در الإتقان، طریق ابوصالح از ابنعبّاس ضعیفترین طریق است (ر.ک؛ سیوطی، 1421ق.، ج 2: 471). مفسّرانی از قبیل قرطبی با سند قتاده و مقاتل، مدنی بودن سوره را بیان کردهاند (ر.ک؛ قرطبی، 1384، ج 21: 153)، در حالی که سیوطی از قتاده و مقاتل، مدنی بودن سوره را روایت میکند (ر.ک؛ سیوطی، 1421ق.، ج 1: 60). نیشابوری بدون سند به مدنی بودن سوره حُکم کرده است که نمیتوان به سخن او اعتنایی کرد؛ زیرا اجتهادی بیش نیست. علاّمه طباطبایی(ره) سورة عادیات را بر اساس روایات و سیاق، در شمار سُوَر مدنی قلمداد مینماید (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج20: 344). در نقد دیدگاه علاّمه طباطبائی میتوان گفت عایشه بنت الشّاطی در تفسیر خود، فضای نزول سورة عادیات را چنین ترسیم میکند و بر مکّی بودن سوره بر اساس محتوا تأکید دارد. سوره با ترسیم صحنة سریعی از غارت بیرحمانه و ناگهانی شروع میشود. قومی که صبحگاهان مورد هجوم ناگهانی قرار میگیرد و مردم از آن باخبر نمیشوند، مگر در حالیکه مهاجمان در وسط جمع آنان قرار گرفتهاند و آنها را در میان غباری به هوا برخاسته، به این طرف و آن طرف پراکنده میکنند. این تصویر سخت و شدید بعد از «واوِ» قَسَم آمده است تا نظرها را به غارتهای ناگهانی صبحگاهان که مردم در گذشته با آن آشنا بودند و نیز حوادثی که با این غارتها به وجود میآمد، همچون پراکندگی، تحیّر و سردرگمی جلب کند. منظور عایشه بنت الشّاطی از این سخن آن است که در این سوره بحثی از جهاد نیست، بلکه از جنگی صحبت به میان آمده که ناگهان شروع میشود. هدف از این بیان قرآن، هشدار به مردم است که نسبت به معاد و برپایی قیامت غافل نباشند. همان گونه که جنگ یکباره و ناگهانی شروع میشود، قیامت نیز ناگهان برپا میشود که در آیات پایانی این سوره بیان شده است (ر.ک؛ بنت الشّاطی، بیتا، ج 1: 103). محتوای سوره بر اساس اینکه سورههای مکّی معمولاً پیرامون مبدأ و معاد سخن گفتهاند و سورة عادیات از معاد و قیامت سخن به میان آورده است، خود دلیل دیگری بر مکّی بودن این سوره است (ر.ک؛ مکارم شیرازی، 1386: 319). بر اساس روایات نیز سبب نزولِ این سوره و ضوابط و خصائصی که برای سورههای مکّی مطرح کردهاند (و در ادامه بیان میگردد)، قول به مکّی بودن این سوره ارجح است. در ضمن، روایاتی که نزول این سوره را بعد از غزوة ذاتالسّلاسل دانستهاند، در ادامه خواهد آمد و مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
4ـ روایات سبب نزول
در باب این سوره، چندین سبب نزول گزارش شده که بیان میگردد و مورد بررسی قرار میگیرد.
4ـ1) روایات سبب نزول مدنی بودن سوره و نقد و بررسی آنها
دربارة آیات اوّلیّة این سوره سه سبب نزول بیان شده است:
1ـ روایت اوّل: «قال مقاتل: بعث رسول اللَّه ـ صلّی اللَّه علیه و سلّم ـ (سَرِیَّةً إلی حیّ من کِنانة)، و استعمل علیهم (المُنذرَ بن عمرو الأنْصاریَّ). فتأخَّر خبرهم، فقال المنافقون: قُتلوا جمیعاً. فأخبر اللَّه تعالی عنها، فأنزل [اللَّه تعالی]:Pوَ الْعادِیاتِ ضَبْحاًO: مقاتل گوید: پیغمبر(ص) سریّهای به سرکردگی منذر بن عمرو انصاری به سوی طایفهای از کنانه گسیل داشته بود. و دیری نگذشت که از آنها خبری نشد و منافقان گفتند: همگی کشته شدهاند. خداوند با فرستادن آیات 1ـ5 این سوره، پیامبر(ص) را از حال آنها باخبر ساخت» (واحدی، 1412ق.: 489).
2ـ روایت دوم: «أخبرنا عبد الغافر بن محمد الفارسیّ، أخبرنا أحمد بن محمد البَسْتِیُّ، حدَّثنا محمّد بن مکّی، حدَّثنا إسحاق بن إبراهیمَ، حدَّثنا أحمد بن عَبْدةَ، حدَّثنا حفص بن جَمِیع، حدَّثنا سِمَاکٌ، عن عکْرمةَ، عن ابنعبّاس: أن رسول اللَّه ـ صلی اللَّه علیه و سلّم ـ بعث خیلاً، فأَسْهَبَتْ شهراً لم یأته منها خبرٌ. فنزلت: Pوَ الْعادِیاتِ ضَبْحاًO إلی آخر السّورة: رسول خدا(ص) سریّهای را گسیل داشته بود. ماهی گذشت و از اعزامشدگان به سریّه خبری نشد تا اینکه خداوندآیات Pوَ الْعادِیاتِ ضَبْحاًOرا تا آخر سوره نازل فرمود» (همان: 489).
3ـ روایت سوم: «قیل نزلت السّورة لما بعث النبی(ص) علیّا(ع) إلی ذات السلاسل فأوقع بهم و ذلک بعد أن بعث علیهم مراراً غیره من الصحابة فرجع کلّ منهم إلی رسول الله(ص) و هو المروی عن أبی عبدالله(ع) فی حدیث طویل قال و سمت هذه الغزوة ذات السّلاسل لأنه أسر منهم و قتل و سبی و شد أسراهم فی الحبال مکتفین کأنّهم فی السّلاسل و لما نزلت السورة خرج رسول الله(ص) إلی النّاس فصلّی بهم الغداة و قرأ فیها و العادیات فلما فرغ من صلاته قال أصحابه هذه سورة لم نعرفها فقال رسول الله(ص) نعم إنّ علیّا ظفر بأعداء الله و بشّرنی بذلک جبرئیل(ع) فی هذه اللّیلة فقدم علی(ع) بعد أیام بالغنائم و الأساری: این سوره هنگامی نازل شد که پیامبر(ص)، علیّ بن أبیطالب(ع) را به سوی قبیلة ذات سلاسل فرستاد، بعد از آنکه چندین بار دیگران را فرستاده بود و همه با شکست مواجه شدند، تا آنکه پیامبر(ص)، علیّ بن أبیطالب(ع) را به سوی آنها فرستاد و از أبیعبدالله(ع) همین روایت در حدیث طولانی بیان شده است. این غزوه را ذات سلاسل نام نهادند، بدین دلیل که عدّهای کشته شدند و عدّهای نیز اسیر گشتند و اسیران ایشان را با ریسمان بسته بودند؛ مانند اینکه آنها در زنجیر بودند و هنگامی این سوره نازل شد، پیامبر(ص) با مردم نماز صبح به جماعت به جا آوردند و پیامبر(ص) سورة عادیات را در نماز تلاوت فرمودند. هنگامی که نماز به پایان رسید، مردم گفتند: ما این سوره را نمیشناسیم. پیامبر(ص) فرمود: علی(ع) بر دشمنان پیروز شدند. جبرئیل(ع) امشب پیروزی علی(ع) را به من بشارت داد. چند روزی گذشت و دیدند علی(ع) با اسیرانی که گرفته بودند و غنائم جنگی برگشتند» (طبرسی، 1372، ج 10: 803).
4ـ2) نقد روایات سبب نزول
این سه روایت همگی به سریّههایی اشاره دارند که در مدینه اتّفاق افتاده است. از این رو، چندی از تفاسیر همچون مجمعالبیان، نمونه، التّحریر و التنویر و ... بر پایة همین روایات بر مدنی بودن آن حکم کردهاند، حال آنکه اسلوب هشداری و تهدیدی، نظم بسیار آهنگین و محتوای سوره بر مکّی بودن آن دلالت دارد. گذشته از این، روایات مذکور به دلیل سندی مخدوش میباشند و برخی از مفسّران با وجود نقل آنها در کتب تفسیری ایشان به سند غیرقابل اعتماد آنها اذعان کردهاند؛ مثلاً ابنکثیر سند این روایت را بسیار غریب و ناآشنا میشمرد (ر.ک؛ ابنکثیر، 1419ق.، ج 8: 446). روایت سوم نیز هم از جهت سند و هم از جهت متن به صورت مرسل از امام صادق(ع) نقل شده است؛ زیرا طریق طبرسی تا امام صادق(ع) مشخّص نیست و عبارتِ «فِی حَدِیثٍ طَوِیل» در متن حدیث نشان از افتادگی بخشی از حدیث میباشد. این روایت در کتب حدیث نیز به همین صورت گزارش شده است (ر.ک؛ مجلسی، بیتا، ج 21: 66 و نمازی، 1364، ج 5: 96).
بنابراین، به این روایات نمیتوان به عنوان روایت سبب نزول سوره اعتماد کرد؛ زیرا در سند آن، افرادی ضعیف و غیرموثّق وجود دارند یا روایت آنها به صورت مرسل بیان شده است.
4ـ3) اسباب نزول دالّ بر مکّی بودن سوره و بررسی آنها
در برابر سبب نزول مدنی بودن سوره، سبب نزولی از ابنعبّاس و سعید بن جبیر رسیده که سوره را مکّی نشان میدهد و به این صورت گزارش میشود: «حدّثنی یونس بن عبدالأعلی الصدف، قال: أخبرنا ابن وهب، قال: أخبرنا أبوصخر عمر بن حنظلة، عن أبیمعاویة البجلی، عن سعید بن جبیر، عن ابنعبّاس، حدثه قال: بینما أنا فی الحجر جالس، أتانی رجل یسأل عن الْعادِیاتِ ضَبْحاً فقلت له: الخیل حین تغیر فی سبیل الله.... فانفتل عنّی، فذهب إلی علی بن أبی طالب رضی الله عنه و هو تحت سقایة زمزم، فسأله عن Pالْعادِیاتِ ضَبْحاًO فقال: سألت عنها أحداً قبلی؟ قال: نعم، سألت عنها ابنعبّاس، فقال: الخیل حین تغیّر فی سبیل الله، قال: اذهب فادعه لی فلمّا وقفت علی رأسه، قال: تفتی النّاس بما لا علم لک به، و الله لکانت أوّل غزوة فی الإسلام لبدر، و ما کان معنا إلاّ فرسان: فرس للزّبیر، و فرس للمقداد، فکیف تکون العادیات ضبحا. إنّما العادیات ضبحاً مِن عرفة إلی مزدلفة إلی منی. قال ابنعبّاس: فنزعت عن قولی، و رجعت إلی الّذی قال علی رضی الله عنه: ابنعبّاس نقل میکند من در کنار سنگ (حجرالأسود) نشسته بودم که مردی به طرف من آمد و دربارة Pالْعادِیاتِ ضَبْحاًO از من سوال میکرد. من به او گفتم: یعنی اسبها و جهادگران مسلمان هنگامی که در راه خدا میتازند... . پس او از پیش من به سوی علیّ بن أبیطالب(رض) رفت، در حالی که ایشان (علی(ع)) کنار چشمة زمزم نشسته بودند. دربارة Pالْعادِیاتِ ضَبْحاًO از وی سوال کرد. ایشان فرمودند: آیا قبل از من از کسی دربارة این موضوع سؤال کردهای؟! گفت: بله، از ابنعبّاس سؤال کردهام و ابنعبّاس گفت: اسبها و جهادگران مسلمان که در راه خدا میتازند (علی(ع)). گفت: برو به ابنعبّاس بگو نزد من بیاید. هنگامی که من (ابنعبّاس) پیش علی(ع) رفتم، (علی(ع)) گفت: آیا مردم را به چیزی که بدان علم نداری فتوا میدهی؟ به خدا قسم! اوّلین غزوهای که در اسلام واقع شد، جنگ بدر بود، در حالی که نزد ما تنها دو اسب بود: اسبی برای زبیر و اسبی برای مقداد. پس چه میشود معنی Pالْعَادِیَاتِ ضَبْحاًO؟ (علی(ع)) گفتند: مراد از آن شترهای نفسزنان است که از عرفه به سمت مزدلفه و آنگاه منا میروند. ابنعبّاس گفت: من از نظر خود دست کشیدم و به گفتة علی(رض) برگشتم و با ایشان همنظر شدم» (طبری،1420ق.، ج30: 347).
4ـ3ـ1) بررسی روایت سبب نزول
سند این روایت به خاطر وجود سعید بن جبیر از بهترین طرق روایی ابنعبّاس شمرده میشود (ر.ک؛ سیوطی، 1421ق.، ج 2: 471). همچنین روات این روایت، از روات موثّق و قابل اعتماد علمای رجال و حدیثشناسان میباشد، به گونهای که در شرح حال یونس بن عبدالأعلی الصّدف آمده است که او را ثقه دانستهاند و در حفظ و ثبت احادیث و نیز از نظر عقل، وی را توثیق کردهاند (ر.ک؛ ذهبی، 1402ق.، ج4: 481) و در شرح حال ابنوهب چنین گزارش شده که ایشان محدّث، فقیه، عابد، حافظ، ثقه و مجتهد بودهاند (ر.ک؛ زرکلی، 2002م.، ج 4: 144) و در شرح حال سعید بن جبیر آمده است که مورد ستایش و ثنای امام علی(ع) قرار گرفته است و دانشوران رجالی او را راست و درست دانستهاند (ر.ک؛ حلّی، 1381: 157).
ابومعاویه عمّاربن خَبّاب دهنی بجلی: محدّث نامی (متوفّی 133) است که دلیل قطعی بر تشیّع او در دست نیست، لیکن قطعاً از دوستداران اهل بیت(ع) بوده است. احمدبن حنبل و برخی از رجالنویسان او را توثیق کردهاند (ر.ک؛ ذهبی، 1402ق.، ج6: 138 و ابن حجر عسقلانی، 1326، ج 7: 406) و ابوصخر عمر بن حنظله نیز از اصحاب امام صادق(ع) میباشد و از ثقات محدّثین شیعه شمرده شده است (ر.ک؛ شبستری، 1418ق.، ج2: 447).
بنابراین به روایت میتوان به عنوان سبب نزول سورة عادیات اعتماد کرد و از این رو، این سوره را مکّی دانست. در تأیید این روایت به عنوان سبب نزول سوره، دو روایت دیگر رسیده است که عبارتند از:
1ـ روایت اوّل: «حدّثنی محمّد بن عمرو، قال: ثنا أبوعاصم، قال: ثنا عیسی و حدّثنی الحرث، قال: ثنا الحسن، قال: ثنا ورقاء، جمیعاً عن ابن أبینجیح عن مجاهد، فی قول الله: Pوَ الْعادِیاتِ ضَبْحاًO قال: قال ابن مسعود: هو فی الحجّ» (طبری،1420ق.، ج30: 177).
2ـ روایت دوم: «أبی بن کعب عن النّبی(ص) قال مَن قرأها أعطی مِن الأجر عشر حسنات بعدد من بایت بالمزدلفة و شهد جمعاً» (طبرسی، 1372، ج10: 801).
4ـ3ـ2) بررسی روایات
روایت نخست از ابنمسعود گزارش شده است و سورة عادیات را دربارة حجّاج مسلمان خانة خدا شمرده است و روایت دوم که از روایات فضایل سُوَر است بر ارتباط سوره با مناسک حج اشاره دارد؛ زیرا ثواب قاری سورة عادیات را به اندازة ثواب کسی میداند که شب در مزدلفه بماند و در همان جا شهید شود. از آنجا که فضائل سُوَر با محتوای آنها مرتبط میباشد، میتوان از این روایت نتیجه گرفت که سورة عادیات دربارة مزدلفه و مناسک حج میباشد. همچنین تأویلهایی دربارة آیة Pإِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌO رسیده است و مراد از انسان را ولید بن مغیره یا قرط بن عبداللّه بن عمرو بن نوفل القرشی دانسته شده است (ر.ک؛ ابنجوزی، 1422ق.، ج 4: 481) که از سران مشرکان مکّه بودند. البتّه واژة «عادیات» از نظر لغوی تنها به حیوان شتر اختصاص ندارد، بلکه میتواند وصفی برای حیوانات دیگر، بهویژه اسب قرار بگیرد (ر.ک؛ ابنمنظور، 1405ق.، ج 8: 401). از این رو، منعی وجود ندارد که سورة عادیات مکّی باشد و عادیات وصفی برای اسبان باشد و به حیوان اسب اشاره داشته باشد، ولی این معنا مستلزم اشارة آیات به پدیدة جهاد و در نتیجه، مدنی بودن سوره نمیباشد، بلکه اشارة آیات به اسب جنگی میباشد که با اسب جهادی متفاوت است و اسب جنگی از جایگاه مهمّی در فرهنگ و زندگی جاهلیّت برخوردار بوده است.
بنابراین، از جمع آرای نامبرده برمیآید که سورة عادیات در مکّه نازل شده است و بعد از سورة عصر، چهاردهمین سورة نازل شده میباشد.
5ـ سورة عادیات در ضوابط و خصائص سورههای مکّی
ضوابط و خصائص سورهها که به صورت قیاسی بیان شده، کمک شایانی در شناخت آیات و سورههای مکّی از مدنی و بالعکس میکند. در این بخش، به ذکر این ضوابط و خصائص در سورة عادیات پرداخته میشود.
5ـ1) سورة عادیات در ضوابط سورههای مکّی
این سوره بر اساس ضوابط سُوَر مکّی مورد ارزیابی قرار میگیرد:
1ـ هر سورهای که در دستهای از سُوَر مفصّل قرار گیرد، سورة عادیات قطعاً در این ضابطه داخل میشود (ر.ک؛ سیوطی، 1421ق.، ج 1: 70؛ زرقانی، بیتا، ج 1: 197ـ198 و حسین احمد،1420ق.، ج 1: 164ـ165).
5ـ2) سورة عادیات در خصائص سورههای مکّی
خصائص سوره در دو بخش اسلوبی و موضوعی گزارش میشود:
5ـ2ـ1) خصائص اسلوبی
1) کوتاهی آیات و سورهها (ر.ک؛ زرقانی، بیتا، ج 1: 203؛ صالح، 1372: 183 و حسین احمد،1420ق.، ج 1: 168) که سورة عادیات بدون شک این خصوصیّت اسلوبی را داراست. 2) کثرت اسلوب تأکید و الفاظ تثبیت معنی، همانند سوگند بسیار، تشبیه، ضربالمثل (ر.ک؛ حسین احمد، 1420ق.، ج 1: 168). در این سوره که قسم به کار رفته، خود قرینهای در مکّی بودن سوره است. آیات 1ـ5 به عنوان نمونه: Pوَ الْعادِیاتِ ضَبْحاO (العادیات/ 1)، به کار رفتن اسلوب تأکید در آیات Pإِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ * وَ إِنَّهُ عَلَی ذَلِکَ لَشَهِید * وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدO (العادیات/ 6ـ8) و آیة Pإِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبیرٌO (العادیات/ 11).
دستة نخست از آیات (1ـ8) بر اسلوب قَسَم و جواب قَسَم آمدهاند که پنج آیة نخست بخش قَسَم را تشکیل میدهند و آیات شش تا هشت، جواب قَسَم پنج آیة نخست میباشند. ارتباط لفظی میان آیات این دسته به آسانی قابل اثبات است، بهگونهای که پنج آیة نخست سوره با حرف «فاء» به یکدیگر عطف شدهاند. آیة ششم، جواب قَسَم پنج آیة نخست میباشد و آیات هفت و هشت به آیة ششم عطف میشوند. آهنگ مشابه این دسته از آیات، تأییدی بر پیوند این دسته از آیات با یکدیگر میباشد، بهگونهای که پنج آیة نخست با آهنگ «اً» پایان یافته است و آیات هفت و هشت با آهنگ مشابه «یِد» به آیة ششم عطف میشوند. این دسته از آیات ناسپاسی و ناشکری انسانها را یادآور میشود و با سوگندهای پنجگانه به شدّت پلیدی و زشتی این صفت را یادآور میشود و آن را برخاسته از مالدوستی و پولپرستی انسان میداند: Pوَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌO.
دستة دوم (9ـ11) آیاتی هستند که در قالب جملات شرط و جواب شرط، انسان ناسپاس را هشدار و تهدید میکند به اینکه در روز رستاخیز انسانها دوباره زنده میشوند و نتایج و دستاوردهای زندگی دنیای آنها آشکار و هویدا میگردد و خداوند به سرنوشت آنها در آن روز آگاه است: Pأَ فَلا یَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ * وَ حُصِّلَ ما فِی الصُّدُورِ * إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبیرٌO. بنابراین، محتوای این دسته به محتوای دستة نخست پیوند میخورد و هشدار و تهدیدی است بر زشتی و ناسپاسی انسان که در دستة نخست بدان اشاره شد.
آیات این دسته با حرف عاطفة «واو» به یکدیگر عطف میشوند و آیة یازدهم با ضمیر «هُم» به آیات پیشین پیوند میخورد، بهگونهای که این ضمیر به واژة «صدور» در آیة ده (10) و یا «قبور» در آیة نُه (9) برمیگردد. در این دسته، آیة نخست جملة شرط میباشد و آیة دوم به آیة نخست عطف شده است و آیة سوم جواب شرط میباشد. بنابراین، آیات این دسته در سیاق شرط پیاده شده است و عناصر شرط، اعمّ از ادات شرط، جملة شرط و جواب شرط، به مانند یک بستة به هم پیوسته میباشند.
دو دستة این محور با حرف عاطفة فاء در آیة Pأَ فَلا یَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِO به هم پیوند میخورند. بنابراین، با توجّه به تکمحوری بودن این سوره و ارتباط تنگاتنگ لفظی، اسلوبی و محتوایی آیات با یکدیگر میتوان وحدت نزول این سوره را پذیرفت که به یکباره بر پیامبر(ص) نازل شده است.
3) کثرت فواصل (ر.ک؛ حسین احمد، 1420ق.، ج 1: 168) که خود این خصیصه منجر به کوتاهی سوره میشود و بیشک در سورة عادیات این خصیصه نمود دارد.
4) تعبیر، وزن و سجع نیرومند (ر.ک؛ حسین احمد،1420ق.، ج 1: 168) که به طور دقیق و واضح این خصیصه در سورة عادیات در پایان آیات وجود دارد: (ضبحاً، قدحاً، صبحاً، نقعاً و جمعا ـ شهید، شدید و خبیر ـ کنود، قبور و صدور).
5ـ2ـ2) سورة عادیات در چارچوب خصائص موضوعی سُوَر مکّی
الف) تثبیت اصول اعتقادی
قرآن مکّی بیشتر سه معنا را گزارش میکند: یکی اثبات توحید خداوند و نفی شرک و بتپرستی، دوم تثبیت نبوّت نبیّ اکرم(ص) و جهانی بودن رسالت ایشان و سوم اثبات امر قیامت و جهان آخرت. پس از این سه، ترغیب و ترهیب، امثال و قصص، ذکر بهشت و دوزخ و نیز توصیف روز قیامت میآید (ر.ک؛ شاطبی، بیتا، ج 3: 416؛ زرقانی، بیتا، ج 1: 202 و حسین احمد، 1420ق.، ج 1: 169). در آیات Pإِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ * إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌO (العادیات/ 6 و 11)، سخن از توحید است که انسان نسبت به پروردگارش ناسپاس است و در آیة 11 میفرماید: «خداوند نسبت به احوال آنها آگاه است». سخن از معاد و برزخ در آیة Pأَفَلا یَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورO (العادیات/ 9).
ب) دعوت به اصول اخلاقی و حقوق اجتماعی
در این سورهها اخلاق ناپسند همچون کفر، گناه، سرکشی، سختدلی و ... زشت و ناپسند مطرح میشود و اخلاق پسندیده همچون ایمان، اطاعت، علم و محبّت، رحمت، اخلاص و ... طرح میگردد (ر.ک؛ زرقانی، بیتا، ج 1: 203). در آیة Pإِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌO (العادیات/ 6) سخن از اخلاق ناپسند است، امّا در آیة Pإِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبیرٌO (العادیات/11)، خداوند انسان را ترغیب میکند تا گواهی دهد که خداوند همه چیز را میداند.
ج) سخن از عادات و رسوم زشت و ناپسند
در سورههای مکّی، آداب و عادات زشت، همانند قتل، زنده به گور کردن دختران، آبروریزی و خوردن مال یتیم سخن به میان است تا بدین وسیله آن عادات را دور سازد (ر.ک؛ زرقانی، بیتا، ج 1: 203). در سورة عادیات، آیة Pإِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌO(العادیات/6) سخن از آداب زشت انسانی نسبت به پروردگارش است.
6ـ ترسیم فضای نزول سورة عادیات
وحدت نزول سُوَر یک اصل پذیرفته شده میباشد و تا زمانیکه دلیلی مخالف این اصل پیدا نشود، وحدت نزول سوره مفروض میباشد. این اصل در سُوَر کوچک و تکمحوری همواره برقرار میباشد؛ زیرا در سُوَر تکمحوری آیات، هم از نظر لفظی و اسلوبی به هم پیوند خوردهاند و هم از نظر محتوایی و موضوعی به هم وابسته میباشند. بنابراین، چنانچه این پیوند و ارتباط برای سورة عادیات که از سُوَر کوچک قرآن میباشد، ثابت شود، اصل مفروض وحدت نزول دربارة آن بدون هیچ مخالفتی برقرار میباشد.
سورة عادیات با هدف و غرض هشدار به انسان به دلیل ناسپاسی در برابر پروردگارش به وسیلة یادآوری آگاهی خداوند به حال او در روز رستاخیز میباشد. از این سوره برمیآید که انسان با غفلت از علم و آگاهی خداوند نسبت به او، به ناسپاسی و کفران نعمت دچار میشود و آنچه او را از گرفتاری ناسپاسی رهایی میدهد، توجّه به آگاهی خداوند نسبت به حال او در روز رستاخیز میباشد. این سوره برای رسیدن بدین هدف در دو دسته از آیات طرّاحی شده است که عبارتند از:
الف) دستة اوّل: آیاتِ 1ـ8
در این دسته، نخست به شترانی که در راه عبادت خدا، عرفه تا مزدلفه و منا را پشت سر میگذارند، سوگند یاد میشود و در جواب سوگند، به ناسپاسی انسان در برابر پروردگارش اشاره میکند که انسان خود بر ناسپاسی خویش آگاه است و این ناسپاسی از آن روست که به مال و منال دنیا دل بسته است. ذکر پنج جملة قَسَم در بخش آغازین سوره نشان از اهمیّت و عظمت جواب قَسَم میباشد. بنابراین، میتوان گفت که این آیات ناظر به فضای اعتقادی و عملی جامعة نزول سوره نازل شده است که با انکار ربوبیّت خداوند، عبادات خود را به پای بُتهای دستساز خویش میریختند و آنها را پروردگار جهانیان میدانستند: Pإِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌO.
تأکید بر پروردگاری خداوند از این روست که مردم بُتپرست مکّه آفریدگاری خداوند را باور داشتند، ولی پرورگاریش را نمیپذیرفتند و بر این باور بودند که خداوند پس از آفرینش جهان، کار تدبیر و ادارة آن را به آفریدههایی چون فرشتگان، بُتها، جنّیان و ... واگذار کرده است. تأکید این سوره بر موضوع ربوبیّت تا بدانجاست که تنها با این صفت از خداوند یاد میکند. آیات پایانی این دسته، آگاهی انسان به ناسپاسی در برابر پروردگار را یادآور میشود: Pوَ إِنَّهُ عَلَی ذَلِکَ لَشَهِیدٌO و این ناسپاسی را برخاسته از مال دوستی و دنیاپرستی انسان میداند: Pوَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌO. این آیات به درستی بر برجستهترین ویژگی مشرکان مکّه دست میگذارد و آن را به عنوان ریشة ناسپاسی آنها در برابر پرودگار برمیشمرد. از این رو، اعراب را نمونة کامل انسان طمعکار و حریص شمردهاند که علاقة وافری به مادّیات داشتند، بهگونهای که آنان به هر چه مینگریستند، از نظر منافع آن بود (ر.ک؛ سبحانی، 1364، ج 1: 51).
ب) دستة دوم: آیاتِ (9ـ11)
در این دسته از آیات، هشدارهایی بر انسان ناسپاس وارد میشود و میپرسد که آیا از آگاهی خداوند نسبت به انسان در روز رستاخیز خبر ندارد! گویی آنچه انسان را به ناسپاسی در برابر پروردگارش کشانده است، غفلت انسان از آگاهی خداوند نسبت به او در روز رستاخیز میباشد.
این سوره بعد از سورة عصر نازل شده است. سورة عصر نیز همچون بسیاری از سُوَر مکّی با سوگند آغاز میشود تا انسان را نسبت به خسران و زیان احتمالی هشدار دهد و راه جلوگیری از این زیان را به انسان یادآور میشود که تنها راه جلوگیری از زیان، ایمان و عمل صالح و سفارش به حقّ و صبر میباشد. سورة بعدی نیز با همین اسلوب قَسَم آغاز میشود و باز با زبان هشدار و تهدید، انسان را نسبت به کفران و ناسپاسی وی یادآور میشود. گویی سُوَر مکّی بیش و پیش از هر گونه تبشیر و بشارتی، با زبان هشدار و تهدید با مشرکان مکّه روبهرو شده است و این از آن روست که مشرکان نخست باید از عقاید و باورهای باطل و پوچ خود دست بردارند تا بتوانند آیین اسلام را پذیرا باشند. بنابراین، میتوان محتوای سوره را چنین جمعبندی کرد که سوره با ذکر سوگندهای پنجگانه، ناسپاسی انسان را نسبت به پروردگار یادآور میشود. با اینکه همة این شور و نشاط و دارایی وی دادة خداوند به انسان میباشد. در ادامة سوره، تلویحاً با زبان هشدار و تهدید، انسان ناسپاس را به روز رستاخیز تهدید میکند که خداوند به حال انسان در آن روز آگاه است.
باری، پذیرش ربوبیّت خداوند با منافع مادّی آنها در تضاد بوده است و آنها را از رسیدن به منافع خود بازمیداشته است. از این رو، حاضر نبودند تن به پروردگاری خداوند دهند.
این سوره آیات تاریخدار و زماندار ندارد و به واقعه و حادثة خاصّی اشاره نکرده است. با گسترش روحیّة دنیادوستی و مالپرستی در جامعة مکّه، سورة عادیات نازل شد و با سوگندهای پنجگانه، زشتی و پستی این روحیه را بدانها یادآور میشود و آنها را به عذاب روز رستاخیز هشدار میدهد. این سوره نازل شد تا مشرکان را از عقیدة پست دنیادوستی بازدارد تا از این راه، ظرفیّت و زمینة پذیرش پروردگاری خداوند را در آنها ایجاد کند. از آیات قرآن برمیآید که گویی حُبّ خیر اصطلاح خاصّی است که به معنای دنیادوستی بهکار برده میشود. در آیة Pفَقالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی حَتَّی تَوارَتْ بِالْحِجابِO (ص/ 32). اصطلاح حُبّ خیر به همین معنای دنیادوستی و دنیاشیفتگی بهکار رفته است. شگفت اینکه در این آیه نیز خیر به اسبان اصیل Pالصَّافِنَات الجِیَادO در آیة پیشین برمیگردد، همانگونه در سورة عادیات نیز آیات آغازین سوره به اسبانی اشاره دارد که سراسر شور و نشاط هستند و نظر هر انسانی را شیفتة خود میسازد. اشاره به اسب در این سوره، شاید برخاسته از جایگاهی است که این اسب در فرهنگ و زندگی جاهلیّت و مشرکان مکّه داشته است. آری، این بدترین و فسادبارترین اعتقاد مشرکان بود که به جای خداوند، بُتها را میپرستیدند و این اعتقاد ریشه در زشتترین و آسیببارترین خصلت آنها به نام دنیادوستی و مالاندوزی داشت.
برخی از آیات، ویژگیهای مشرکان مکّه را به تصویر میکشد که نسبت به پروردگار خویش ناسپاس هستند و دل در گرو مال و منال دنیا گذاشتهاند. این آیات، فضای اعتقادی و اجتماعی مکّه را در دورة نزول سوره تصویر میکند که نسبت به پروردگار هستی ناسپاسی میکنند و موجودات دیگری را به جای پروردگار میپرستند. این سوره ریشة این کجاعتقادی را در دنیاپرستی و مالدوستی مشرکان میداند که اجازة تشخیص درست را از آنها گرفته است. از این رو، روایتی از پیامبر(ص) رسیده است که «کَنُود» را انسانی معرّفی فرموده است که به تنهایی میخورد و نسبت به برده و زیردستش بخشش ندارد (ر.ک؛ قرطبی، 1384، ج 21: 160). شاید بر پایة همین روایت، برخی از تفاسیر، مشرکان مکّه را انسانهایی حریص نسبت به زندگی دنیا شمردهاند (ر.ک؛ حسینی، 1409ق.، ج 2: 849).
نتیجهگیری
با بررسی و دقّت در روایات ترتیب نزول و روایات صحیح، سبب نزول و ضوابط و خصائص سورهها و نیز نظر مفسّران و علمای علوم قرآن در باب زمان نزول سورة عادیات، مکّی بودن سوره به دست میآید، امّا در روایات سبب نزولی که مدنی بودن سوره را گزارش کردهاند و آن را مرتبط با برخی سریّهها و غزوة ذاتالسّلاسل دانستهاند، در سند آنها افرادی ضعیف و غیرموثّق وجود دارند یا روایت آنها به صورت مرسل بیان شده است. بنابراین، به این روایات نمیتوان به عنوان روایت سبب نزول سوره اعتماد کرد. امّا روایات دالّ بر مکّی بودن سوره، از نظر سندی و متنی متقنتر است. از نظر محتوا نیز سورة عادیات صحنة معاد و قیامت را ترسیم میکند که خود دیدگاه مکّی بودن سوره را تقویت میکند و از سویی، دربارة دلایلی که بر مدنی بودن سوره، مبنی بر اشاره به اسبان جنگی در دوران وجوب جهاد (که در مدینه بوده،) آورده میشود، میتوان گفت همانگونه که در روایات صحیح و روایتی به نقل از امام علی(ع) بدان اشاره شده، «عادیات» وصفی برای «شتران حجّ» است. اگر «عادیات» را به معنای «اسبان جنگی» نیز بگیریم، این معنا مستلزم اشارة آیات به پدیدة جهاد و در نتیجه، مدنی بودن سوره نمیباشد، بلکه اشارة آیات به اسب جنگی است که با اسب جهادی متفاوت است؛ زیرا اسب جنگی از جایگاه مهمّی در فرهنگ و زندگی جاهلیّت برخوردار بوده است. بنابراین، خداوند در دوران مکّه بدان سوگند یاد کرده است. از دیگر سو، اسلوب و موضوع سورة عادیات با خصائص اسلوبی و موضوعی سُوَر مکّی همخوانی بیشتری دارد؛ از جملة این خصائص میتوان به کوتاهی آیات، کثرت فواصل، تأکید بسیار، تثبیت اصول اعتقادی و ... اشاره کرد.